بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی | صفحه ۳۳ | طاقچه
کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی اثر گروس عبدالملکیان

بریده‌هایی از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۸۱ رأی
۴٫۳
(۱۸۱)
اما اگر قرار باشد زیاد غمگین شوی بلند می‌شوم با هم صبحانه می‌خوریم کمی گپ می‌زنیم بعد هم می‌روم سری به خاک دوستانم بزنم برگردم
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
دیگر نه اصراری به زندگی دارم نه اصراری به مرگ! یعنی من مُرده‌ام
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
شادی‌های بزرگ ترکم کرده‌اند و مادرم می‌خواهد شادی‌های کوچک را هم کنار بُگذارم. سیگار را برمی‌دارم فندک را برمی‌دارم و مادرم را کنار می‌گذارم
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
دود لایه‌لایه‌ام را به ابر بدل کرده من در آسمان‌ها می‌چرخم و دوستانم خاکسترم را بر زمین نصیحت می‌کنند
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
دود دکه‌های سیگارفروشی را به آسمان برده است دود، چون آواز مردی غمگین می‌رود که تنها باشد
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
عزیز من! به خانه‌ام بیا تا خانه‌ام را خراب کنیم یک در برای من کافی‌ست دری که بر پله‌اش بنشینم و سیگارم را با آخرین شعله‌ی جوانی‌ات روشن کنم
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
چرا که من امید را پذیرفته‌ام و این درست به آن معناست که ناامیدی را پذیرفته‌ام
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
سرم را در شب فرو‌می‌برند و صورتم را با مرگ می‌شویند هنوز چند ستاره بر گونه‌ام مانده است اگر می‌توانستم خم می‌شدم تا راه مورچه‌ای را در این تاریکی روشن کنم
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
مگر چه‌قدر عمیق گریه کرده‌ام که رودخانه‌ی کنار خانه‌ام خشک است؟
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
از زخم بازویم اشک بیرون می‌زند از شکاف دندان‌هایم اشک بیرون می‌زند از خواب‌ها، خنده‌هایم اشک بیرون می‌زند
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
در میان بادها... در میان برف‌ها... در میان صخره‌ها... در میانِ پرندگان جنازه‌ی عقابی هستم که مرگ را شکار کرده است و تا ابد سیر خواهد بود
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
در کنار این سطرها دستی خسته بر میزم سطری که مُشت شده قلبی که مُشت شده انسانی که مُشت شده چرا که فهمیده است رودخانه در شب با شب در رودخانه فرق می‌کند
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
بنفشه‌ای هستم که اندوهت را می‌چیند خودش را می‌چیند می‌دهد به دست‌هات چرا که هیچ دسته‌گلی از اندوه خالی نیست
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
در میان ترانه‌ها آوازی مٲیوس که از دهانِ چکاوکی بیرون می‌آید تا چکاوکی دیگر بر آن بنشیند و با خودش فکر کند که عشق زمینی دیگر می‌خواست آسمانی دیگر... عشق، خدایی دیگر می‌خواست در میان دشت‌ها
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
در میان درخت‌ها بیدم که جاذبه‌ی خاک را بیش‌تر فهمیده است
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
کسی می‌گوید «این حرف‌ها را تمام کن کاری می‌کنیم که در خونت شنا کنی» من در خونم شنا می‌کنم! و از ساحلی دیگر بیرون می‌زنم
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
می‌گذارم خونم بیاید بیرون که آزادی نبض داشته باشد
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
می‌گذارم خونم بیاید بیرون از زیر سیم‌های خاردار رد شود از زیر دیوارها رد شود از زیر جهان رد شود و در این‌همه سیاهی به سرخی‌اش ادامه دهد
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
و رنجی را که سال‌های سال در من چرخیده است قطره قطره با تو در میان بُگذارد
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
می‌گذارم خونم بیاید بیرون و بیرون از لب تو را ببوسد و بیرون از قلب برایت بایستد
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

قیمت:
۲۵,۵۰۰
تومان