بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی | صفحه ۲۸ | طاقچه
کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی اثر گروس عبدالملکیان

بریده‌هایی از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۸۱ رأی
۴٫۳
(۱۸۱)
در خرابه‌ها قدم می‌زنم و فکر می‌کنم اناری که بر شاخه خشکیده باید همین زمین باشد که خدا از کنارش عبور می‌کند و حتی میلی به چیدنش ندارد
Reza Yousefpor
کسی می‌گوید «این حرف‌ها را تمام کن کاری می‌کنیم که در خونت شنا کنی» من در خونم شنا می‌کنم! و از ساحلی دیگر بیرون می‌زنم
عقل سرخ
مگر چه‌قدر عمیق گریه کرده‌ام که رودخانه‌ی کنار خانه‌ام خشک است؟
عقل سرخ
فقط یادم هست چون درختی خشک به خانه آمدم و در را به روی همه‌ی فصل‌ها بستم مگر چمدانت چه‌قدر بود که تمام زندگی‌ام را با خود بردی؟
عقل سرخ
یک پرنده وقتی حرف می‌زند انسان است وقتی سکوت می‌کند، آسمان
عقل سرخ
پلنگی زخمی‌ام که بازگشته‌ام تا در آغوشت منقرض شوم
عقل سرخ
در خرابه‌ها قدم می‌زنم و فکر می‌کنم اناری که بر شاخه خشکیده باید همین زمین باشد که خدا از کنارش عبور می‌کند و حتی میلی به چیدنش ندارد
عقل سرخ
کتابی که می‌خوانید، مجموعه‌شعری پیوسته است. به این معنا که سطرها وُ بندها وُ شعرهایش هم مستقل‌اند و هم پیوسته، درست مثل انسان‌ها در هستی؛ که مختار خویشتن‌اند و مجبور دیگران. و تا ابد در این مبارزه معنا می‌یابند.
Reza Yousefpor
مگر چمدانت چه‌قدر بود که تمام زندگی‌ام را با خود بردی؟
صابر
سرم را در شب فرو‌می‌برند و صورتم را با مرگ می‌شویند هنوز چند ستاره بر گونه‌ام مانده است اگر می‌توانستم خم می‌شدم تا راه مورچه‌ای را در این تاریکی روشن کنم چرا که من امید را پذیرفته‌ام و این درست به آن معناست که ناامیدی را پذیرفته‌ام
HooraNasari
دوستانم خود را زمین گذاشته بودند تا تفنگ‌هاشان را بردارند دوستانم رفته بودند آن‌سوی مرزها بمیرند بچه‌ها به بندناف‌های‌شان چنگ می‌زدند تا به دنیا نیایند ما رو به آسمان دعا می‌کردیم و از آسمان بُمب می‌بارید
صابر
دیگر نه اصراری به زندگی دارم، نه اصراری به مرگ! نه اصراری به زندگی دارم، نه اصراری به مرگ! نه اصراری به زندگی دارم، نه اصراری به مرگ! نه اصراری به زندگی دارم، نه اصراری به مرگ!
phi.lo.bib.lic
چرا که دیگر نه اصراری به زندگی دارم نه اصراری به مرگ!
phi.lo.bib.lic
می‌خواهم طوری زندگی کنم که عاقبتم را هیچ‌کس نبیند
phi.lo.bib.lic
و اعتراف می‌کنم چیزهایی می‌دانم که نمی‌دانم
phi.lo.bib.lic
تو مُرده‌ای و فاصله‌ات از تمام شهرها یکی‌ست ماهی‌ها به سطح آب آمده‌اند عید به سطح آب آمده است عمق به سطح آب آمده است و تنهایی‌ام در آب حل نمی‌شود
phi.lo.bib.lic
به روحم گفتم تو دیگر آزادی و هر وقت خواستی برو چرا که من به نوشتن ادامه خواهم داد
دکتر بی مریض
شعری به قلبم چسبیده است که برای نوشتنش باید قلبم را دربیاورم
phi.lo.bib.lic
ما چون تکه‌های چوب بر دریا سرگردانیم و حتی نمی‌توانیم غرق شویم
phi.lo.bib.lic
تو مثل رودخانه‌ای ترکم کردی من اما همان‌طور به اطرافم ادامه دادم به خیابان‌ها، کافه‌ها، شعرها شب‌ها لباس‌هایم را اتو زدم و هر صبح جوانی‌ام را در آینه مرتب کردم همان‌طور غذا خوردم همان‌طور کار کردم همان‌طور ایستادم و سال‌ها طول کشید بفهمم درختی که زرد نمی‌شود مُرده است
Eiman Raziabadi

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

قیمت:
۲۵,۵۰۰
تومان