بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی | صفحه ۲۴ | طاقچه
کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی اثر گروس عبدالملکیان

بریده‌هایی از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۸۱ رأی
۴٫۳
(۱۸۱)
حتی از آسمان خاطرات بدی دارم و از رودها وقتی جنازه‌ها را به دریا می‌بردند من فکر نمی‌کنم که اعماق دریا آبی مانده باشد از خاطرات
کاربر479065
بیا غروب کنیم ندیده‌ای که خورشید هر صبح بیرون می‌آید پشیمان می‌شود و باز‌می‌گردد.
Fact finder
و بمب در مدرسه افتاد می‌خواستیم کمک بگیریم می‌خواستیم نام کودکان‌مان را صدا کنیم اما الفبا آتش گرفته بود
ژنرالیسم
دوستم از دمشق زنگ زده بود، می‌گفت: امروز عصر ماهواره داشت دائم‌الخمرهای لندن را نشان می‌داد که خوابگاه‌شان کوچک بود آن‌ها جایی برای زندگی نداشتند ما جایی برای مرگ
ژنرالیسم
دوستانم خود را زمین گذاشته بودند تا تفنگ‌هاشان را بردارند
ژنرالیسم
این‌جا خاورمیانه است و هر کجای خاک را بکَنی دوستی، عزیزی، برادری بیرون می‌زند
elnaz.book
ما در خیابان‌ها سرگردانیم در سفارت‌ها سرگردانیم در مرزها سرگردانیم ما چون تکه‌های چوب بر دریا سرگردانیم و حتی نمی‌توانیم غرق شویم
Negineh_nabavi...?☠️🖤
* عزیز من! به خانه‌ام بیا تا خانه‌ام را خراب کنیم یک در برای من کافی‌ست دری که بر پله‌اش بنشینم و سیگارم را با آخرین شعله‌ی جوانی‌ات روشن کنم
میمی
تو مثل رودخانه‌ای ترکم کردی من اما همان‌طور به اطرافم ادامه دادم به خیابان‌ها، کافه‌ها، شعرها شب‌ها لباس‌هایم را اتو زدم و هر صبح جوانی‌ام را در آینه مرتب کردم همان‌طور غذا خوردم همان‌طور کار کردم همان‌طور ایستادم و سال‌ها طول کشید بفهمم درختی که زرد نمی‌شود مُرده است
میمی
پلنگی زخمی‌ام که بازگشته‌ام تا در آغوشت منقرض شوم
میمی
به کاغذی مچاله نگاه می‌کنم که آرام در باد می‌چرخد آیا زمین را هم کسی نوشته است وُ دور انداخته؟
shahab72
آن‌ها جایی برای زندگی نداشتند ما جایی برای مرگ
ژنرالیسم
ما در خیابان‌ها سرگردانیم در سفارت‌ها سرگردانیم در مرزها سرگردانیم ما چون تکه‌های چوب بر دریا سرگردانیم و حتی نمی‌توانیم غرق شویم
سلاله
و از زنان چیزی جز مرد نمانده است ما با مردها ازدواج می‌کنیم و بچه‌هامان را از زخم دست‌هامان به دنیا می‌آوریم
سلاله
و اعتراف می‌کنم که قرن‌هاست لب‌های‌مان را مثل ماهی‌ها تکان می‌دهیم و هیچ هیچ هیچ نمی‌گوییم
Sahar B
در آغاز کلمه بود در آغاز تنهایی بود و در میانه تنهایی بود و در پایان تنهایی بود پس چگونه می‌شود انسان را تعریف کرد؟
Sahar B
چرا نمی‌تواند برف؟ چرا نمی‌تواند برف بر گذشته ببارد؟
Sahar B
آدم‌ها می‌روند می‌روند می‌روند اما دور نمی‌شوند ما با کدام امید به ساعت‌های‌مان نگاه می‌کنیم وقتی زمان برای مرگ کار می‌کند
Sahar B
دستی که آزادی را فهمیده است دیگر به بازوی انسان بازنمی‌گردد
Call_Me_Mahi
با اندامی از برف مُرده‌ای اما آب نمی‌شوی کاغذ سفیدی هستی که من را به شعر وامی‌دارد
Call_Me_Mahi

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

قیمت:
۲۵,۵۰۰
تومان