بریدههایی از کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی
۳٫۶
(۵۵۰)
گیاهان از جهان دیگر میآیند. اولینبار روی پلههای زیرزمین نشستهام که به این واقعیت پی میبرم
المیرا
من که تا امروز ایمانی حقیقی داشتم که جهانِ کتاب عمیقترین و واقعیترین راه شناخت جهان است، شروع میکنم به درد کشیدن، درد اینکه بوی کتان را هیچجوره نمیشود در هیچ کتابی تجربه کرد.
المیرا
میخواهم دردم بگیرد اما خون نیاید. اینطور درد درونم را التیام میدهم.
المیرا
میگوید آن بیرون همهچیز پیوسته در حال از دست رفتن است و حسرتْ تنها حس حقیقی آنجاست.
المیرا
میگوید این اشتباه بزرگی است که از خودت دست بکشی و بیفتی دنبال بهتر کردن وضع جهان.
المیرا
مسئله این است که در جهانِ من همیشه فقط یک امکان میتواند اتفاق بیفتد و افتادن یک اتفاق به معنای نیفتادن اتفاقات دیگر است.
المیرا
مادر مهربانترین شبحی است که میتواند از کنار آدم بگذرد و به یادش بیاورد که در جهان هیچچیزی برای ترسیدن نیست.
المیرا
در این صورت وقتی به یک چیز نگاه میکنی فقط خود آن چیز را میبینی نه چیزهای دیگری را. حسِ دیدن را فقط میتوانی در تنهایی بازبیابی
Parla Pashayy
جزئیات معمولاً با درد هم رابطه دارند.
Parla Pashayy
اینکه چیزهای کوچک اهمیت ابدی دارند.
Parla Pashayy
انسان ترکیبی است از یک نظام تجردی و یک نظام مادی؛ نظام تجردی انسان روح و نظام مادی انسان بدن نامیده میشود. آنگاه که روح متعلق به بدن است و بدن در جهت خواستههای خود از آن بهره میبرد، به آن نفس گفته میشود. پس روح و نفس یک حقیقت واحدند و به دو اعتبارِ متفاوت نامگذاری شدهاند. نظام مادی انسان نیز دارای دو اعتبار است؛ آن زمان که با نفس در ارتباط است به آن بدن میگویند و هنگامی که این ارتباط قطع شد دیگر به آن بدن گفته نمیشود، بلکه از لفظ جسد استفاده میکنند.
Parla Pashayy
میگویی کلماتْ نجاتدهندهاند. زهر اتفاقات را میگیرند و در خود حلشان میکنند.
المیرا
خونْ شور است. گلسرخ شور است. گوجهفرنگی تهمزهای از ترشی و شوری دارد. زرشک ترش و شور است. پس شاید بشود گفت شوری سرخ است.
المیرا
جزئیات معمولاً با درد هم رابطه دارند.
المیرا
تنهایی چیزِ پُری است و همزمان خالی. سرخ نیست چون شور نیست. گاهی ارغوانی است. یا آبی با طیفهای گوناگون، از آبی دامن قدیمی مادر در خوی گرفته تا آبی آسمان. آدم را فرا میگیرد و ناگهان پُرش میکند. میریزد پشت پلکها، زیر گلو، روی شانهها. پاها شروع میکنند به سنگین شدن و موجب میشود آدم به عمق برود. آنقدر سنگین میشود که نمیتواند از فرو رفتن سر باز بزند.
قوقه نازم
سردارحسین از همان وقتی که روی زینِ اسب پدرش مینشسته آرزو داشته برود فضا و به ستارهای دست بزند. حتا مهدعلیا دستور داد برایش تلسکوپی بسازند و از انگلستان بیاورند، اما او پس از آشنایی با سیدجمالالدین از خیر نگاه کردن به ستارهها گذشت و افتاد دنبال بهبود وضع ایران. میگوید این اشتباه بزرگی است که از خودت دست بکشی و بیفتی دنبال بهتر کردن وضع جهان. سیدجمال را نشانم میدهد که پشت سنگی میان مُردگان نشسته و با میلهای آهنی روی تکهسنگی مینویسد: جهان نجاتدادنی نیست.
zahra
جهان. قطعاً آدم نمیتواند در هیچِ مطلق زندگی کند. برای ساختن جهانی دیگر که بشود در آن راه رفت، نظم ضروری است چرا که در نبودش وقتی تغییری ناگهانی در جهان بیرون رخ بدهد، جهان ذهنی با جهان واقعی متفاوت خواهد بود و کمترین پیامد این ناهماهنگی شکستنِ اشیاست
Ryan
همهچیز و همهچیز دروغی بیش نیست. میفهمند باید دنبال چیزی توی خودشان باشند. چیزی که فانی نیست. آن بیرون وقتی چیزی را از دست میدهی واقعاً از دستش میدهی و دیگر نمیتوانی به دستش بیاوری، چون در واقع چیزی برای در دست گرفتن نیست. همهچیز مثل حباب است. آنجا هیچچیز مال ما نیست. فقطوفقط میتوانیم تکههایی از خودمان را به دندان بگیریم و تا میشود از اینکه تکهتکهمان کنند بپرهیزیم.
itshirin
باز هم میگویم، مادر مهربانترین شبحی است که میتواند از کنار آدم بگذرد و به یادش بیاورد که در جهان هیچچیزی برای ترسیدن نیست.
mina
از نظر او آدمها میتوانند با مهیا کردن خودشان تعیین کنند وقت رخدادها را.
mina
حجم
۵۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
حجم
۵۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۵۰%
تومان