بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی | صفحه ۲۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی

بریده‌هایی از کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی

۳٫۶
(۵۵۰)
مادر مهربان‌ترین شبحی است که می‌تواند از کنار آدم بگذرد و به یادش بیاورد که در جهان هیچ‌چیزی برای ترسیدن نیست.
Royas
گفتن حقیقت عجیب است. شبیه تماس خرطوم زالوهاست با پوست بدن. شبیه نقطه‌ای است که سِرکنندهٔ بزاق زالوها بی‌حسش می‌کند و می‌شود مجرای انتقال خون از یک موجود زنده به موجود زندهٔ دیگر. آخر داستان کسی نمی‌داند کدام‌یک از این دو موجود زنده می‌ماند. پس حقیقت را نمی‌شود به همین سادگی گفت. به چیزی بیشتر و همزمان کمتر از کلمات نیاز است. به چیزی شبیه یک نقطه.
Royas
نمی‌شود در این جهان چیز پستی را به چیزی باارزش تبدیل کرد مگر آن‌که اول این کار را در جهان درون انجام داد. مادر می‌گوید آدم‌ها وقتی می‌نویسند چیزهای نادیدنیِ درون‌شان را هم می‌زنند و از دل‌شان چیزی درمی‌آورند که قابل‌دیدن است. کیمیاگر هم وقتی جیوه و گوگرد و نمک را در تنورش حرارت می‌دهد تا به اکسیر برسد، دارد درون خودش همین کار را می‌کند.
Royas
مادر می‌گوید ترس کاری با آدم می‌کند که یا فراموشکار شود یا نتواند چیزی را از یاد ببرد
Royas
مادر هر روز تکرار می‌کند به جریان خون در رگ‌هایم فکر کنم؛ اگر زبان بدنم را بلد باشم از پسِ هر چیزی برمی‌آیم
Royas
می‌گویی کلماتْ نجات‌دهنده‌اند. زهر اتفاقات را می‌گیرند و در خود حل‌شان می‌کنند.
Royas
می‌گوید باید بگذاریم چیزها به جان‌مان بروند. می‌گوید باید بگذاریم آرام‌آرام و با گذشت زمان در ما شکل دیگری بگیرند.
Royas
تنهایی چیزِ پُری است و همزمان خالی. سرخ نیست چون شور نیست. گاهی ارغوانی است. یا آبی با طیف‌های گوناگون، از آبی دامن قدیمی مادر در خوی گرفته تا آبی آسمان. آدم را فرا می‌گیرد و ناگهان پُرش می‌کند. می‌ریزد پشت پلک‌ها، زیر گلو، روی شانه‌ها. پاها شروع می‌کنند به سنگین شدن و موجب می‌شود آدم به عمق برود. آن‌قدر سنگین می‌شود که نمی‌تواند از فرو رفتن سر باز بزند. در همین تنهایی است که من شروع می‌کنم به دیدن، دیدن چیزهایی که آدم‌های معمولی به چشم‌شان نمی‌آید. آن‌ها به‌قدری به دیدن چیزها با دو چشم عادت کرده‌اند که توانایی حقیقی دیدن را از دست داده‌اند.
Royas
دنیا بر پایهٔ پوچی استوار است و بی‌آن شاید هیچ‌چیز تحقق نمی‌پذیرفت
Royas
در اصل این را از گوته یاد گرفته که جایی می‌گوید: اگر می‌خواهید انسانی آزاد باشید باید هر روز آزادی خود را فتح کنید. باید اول فاتح خود بود، بعد خانه و بعد بقیهٔ جهان، این یعنی باید دقیق به کوچک‌ترین علایم بدن خود، تغییرات در وضع باغچه یا حیاط یا دیوار کوچه توجه کرد.
Royas
این اشتباه بزرگی است که از خودت دست بکشی و بیفتی دنبال بهتر کردن وضع جهان
Mina Dhb
تنهایی چیزِ پُری است و همزمان خالی
HANNAH
«چیزی که گفتم پوچ بود، اما...» ایوان فریاد می‌زند: نکته همین جاست، همین «اما». ای سالک، بگذار بگویمت که امر پوچ بر روی زمین بسیار ضروری است. دنیا بر پایهٔ پوچی استوار است و بی‌آن شاید هیچ‌چیز تحقق نمی‌پذیرفت. می‌دانیم آن‌چه می‌دانیم.
HANNAH
هر مُرده‌ای در زمین دل‌مشغولی‌ای دارد که نمی‌تواند از خیرش بگذرد
پریسا همانی
از طرفی بورخس هم عینِ من کتاب‌داری منزوی بود و جهان را از طریق خواندن و تأمل کردن در کتاب‌ها شناخت. همچنین من شیفتهٔ حضور قطعی روح‌القدسم در آثارش؛ هر چند خودش مستقیم اشاره نمی‌کند، من ایمان دارم نبوغ ذاتی هنرمندان بزرگْ همان امکان ذاتی و سرشارشان است در وصل شدن به یک منبع سرشار. هر چه می‌خواهیم بنامیمش، هر کس با تجربیات شخصی خودش به این منبع وصل می‌شود و می‌نویسد.
کاربر ۲۱۸۶۰۹۲
در همان کتابخانه درست دو ردیف بالاتر مسخِ کافکاست. کتاب کوچکی با جلد مقوایی که رویش ورقهٔ نازک لیزی کشیده‌اند با نقش حشره‌ای در میان تارهای سیاه و کنارش نوشته‌اند مسخ، اثر فرانتس کافکا. زیرش هم با رنگ سفید نوشته شده صادق هدایت. پشت کتاب متنی آمده؛ کافکا از دنیایی با ما سخن می‌گوید که تاریک و درهم و پیچیده می‌نماید، به طوری که در وهلهٔ اول نمی‌توانیم با مقیاس‌های خودمان آن را بسنجیم. در آن از چه گفت‌وگو می‌شود، از لایتناهی؟ خدا؟ جن و پری؟ اولین‌بار بعد از شنیدنِ مسخ مادر از من می‌خواهد خیال کنم به حشره‌ای تبدیل شده‌ام و بعد احساسم را مانند ابتدای کتاب توصیف کنم. این اولین تمرین من برای رفتن به جهان دیگر است. آن روز ترجیح می‌دهم پشه باشم تا سوسک.
Nafiseh_1993
مادر برایم کتاب می‌خواند و بعد درباره‌اش حرف می‌زنیم. مادر می‌گوید حرف زدن دربارهٔ خوانده‌ها از خواندن‌شان مهم‌تر است، تازه آن وقت است که می‌توانیم رابطه‌مان را با کتاب‌ها بفهمیم و خودمان را در آن‌ها پیدا کنیم.
کاربر ۲۱۸۶۰۹۲
مادر می‌گوید حرف زدن دربارهٔ خوانده‌ها از خواندن‌شان مهم‌تر است، تازه آن وقت است که می‌توانیم رابطه‌مان را با کتاب‌ها بفهمیم و خودمان را در آن‌ها پیدا کنیم.
ستایش گودرزی
می‌گویی کلماتْ نجات‌دهنده‌اند. زهر اتفاقات را می‌گیرند و در خود حل‌شان می‌کنند.
المیرا
مادرْ کتابی است با صفحات سوخته.
المیرا

حجم

۵۸۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۷ صفحه

حجم

۵۸۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۷ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۵۰%
تومان