بریدههایی از کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی
۳٫۶
(۵۵۰)
هیچچیزی برای نجات دادن نیست چرا که آدمها خودخواهتر از آناند که بتوانند به کسی جز خودشان فکر کنند. یکتا حقیقت آن دنیا خیانت است و حسرت تنها حسی که مثل خون در رگها جاری است.
حسین احمدی
نکتهٔ مهمِ زندگی مادام بُواری که آنقدر او را برای مادر جذاب کرده قدرت عجیب اِما است برای فرار از کسالت روزمرهٔ زندگی و رفتن به سوی امرِ جنونآسا. منظور مادر از امر جنونآسا چیزی است که منطقی ندارد و فقط با داشتن نیروی فراوانی اتفاق میافتد که از نارضایتی از وضع موجود ناشی میشود.
laleh
کتابخانه بدون تردید مهمترین شی خانه است. چون دروازهٔ ورود من به جهان دیگر است. هر کتابی در کتابخانه جای مشخصی دارد و باید همیشه سرجای خودش باشد تا من برای پیدا کردنش گیج نشوم.
حسین احمدی
کتابخانه بدون تردید مهمترین شی خانه است. چون دروازهٔ ورود من به جهان دیگر است. هر کتابی در کتابخانه جای مشخصی دارد و باید همیشه سرجای خودش باشد تا من برای پیدا کردنش گیج نشوم.
حسین احمدی
مادر مهربانترین شبحی است که میتواند از کنار آدم بگذرد و به یادش بیاورد که در جهان هیچچیزی برای ترسیدن نیست.
zahra
تنهایی چیزِ پُری است و همزمان خالی. سرخ نیست چون شور نیست. گاهی ارغوانی است. یا آبی با طیفهای گوناگون، از آبی دامن قدیمی مادر در خوی گرفته تا آبی آسمان
کوثر
تنهایی چیزِ پُری است و همزمان خالی. سرخ نیست چون شور نیست. گاهی ارغوانی است. یا آبی با طیفهای گوناگون، از آبی دامن قدیمی مادر در خوی گرفته تا آبی آسمان. آدم را فرا میگیرد و ناگهان پُرش میکند. میریزد پشت پلکها، زیر گلو، روی شانهها. پاها شروع میکنند به سنگین شدن و موجب میشود آدم به عمق برود. آنقدر سنگین میشود که نمیتواند از فرو رفتن سر باز بزند. در همین تنهایی است که من شروع میکنم به دیدن، دیدن چیزهایی که آدمهای معمولی به چشمشان نمیآید. آنها بهقدری به دیدن چیزها با دو چشم عادت کردهاند که توانایی حقیقی دیدن را از دست دادهاند
nasim
باز هم میگویم، مادر مهربانترین شبحی است که میتواند از کنار آدم بگذرد و به یادش بیاورد که در جهان هیچچیزی برای ترسیدن نیست.
khatereh
جزئیات معمولاً با درد هم رابطه دارند. من خیلی وقتها به این موضوع فکر میکنم. مثلاً وقتی رگ گردن میگیرد، بیدرنگ متوجه انحنای گردن، تعداد رگها، برآمدگی عضلات و مسیر پیها میشوم. این رگ به کجا میرود؟ آن یکی چهطور؟ آنقدر دنبالش را میگیرم تا عاقبت به منشأ درد برسم، به شاخهای از عصب یا رگی که زیر آن دیگری لغزیده و همینطوری است که آدمی تنش را کشف میکند.
فرسا
میگوید مسئله این است که در جهانِ من همیشه فقط یک امکان میتواند اتفاق بیفتد و افتادن یک اتفاق به معنای نیفتادن اتفاقات دیگر است. از این رو اگر در مورد جهان معنایی ندارد و کلاً فرضی است باطل. اگر را باید از جهانم حذف کنم و به جهانی ببرمش که در آن سرتاسر اگر است که اتفاق میافتد.
فرسا
به مادر گفتهام باید در کتابخانه برای کتاب سوخته هم جایی بگذاریم، برای همین هم همیشه بین آخرین جلد کتاب قانون و کتاب نجات، جایی خالی به اندازهٔ یک کتاب سوخته هست.
کاربر ۱۱۴۵۵۶۹
تحمل کردن شبیه برزخ است، شبیه فرو بردن سر در تشت آب و محو شدن ناگهانی صدا. آدمی که از راه رفتن روی زمین، ریختن روغن در ظرف شیشهای، کوبیدن رازقی در هاون و پایین رفتن آب از گلو خسته شده، آدمی است که در برزخ گام برمیدارد. پایش را که زمین میگذارد احساس میکند زمین از بخاراتِ جیوه است و هرآن ممکن است توی آن فرو برود. مثل اینکه بگویی تحملکنندگان، ساکنان برزخاند. ساکنان جهانی که نیست. آدمهایی که برای تحملِ هوایی که در ریههایشان فرو میرود راههایی جدید پیدا میکنند. من بیست و دو سالم است و سالهاست ساکن برزخم.
jaleh_alaee
سردار میگوید نوشتن کتاب را هم همین ستارهها به آدمها یاد میدهند، وگرنه آدمی که میمیرد و زیرِ تلی از خاک میپوسد که نمیتواند از خودش اینهمه حرف دربیاورد. سردارحسین از همان وقتی که روی زینِ اسب پدرش مینشسته آرزو داشته برود فضا و به ستارهای دست بزند. حتا مهدعلیا دستور داد برایش تلسکوپی بسازند و از انگلستان بیاورند، اما او پس از آشنایی با سیدجمالالدین از خیر نگاه کردن به ستارهها گذشت و افتاد دنبال بهبود وضع ایران. میگوید این اشتباه بزرگی است که از خودت دست بکشی و بیفتی دنبال بهتر کردن وضع جهان. سیدجمال را نشانم میدهد که پشت سنگی میان مُردگان نشسته و با میلهای آهنی روی تکهسنگی مینویسد: جهان نجاتدادنی نیست.
MyBookshelf
بوی وازلین. جیغ زنی در دوردست. بوی خونِ ریخته روی پارچه. صدای کشیده شدن چرخ روی موزاییک و صدای قطرهٔ آبی که از سقف میچکد. من با شتابی باورنکردنی به نیستی فرو میروم. نیستیْ ندیدن نیست، چیز پُرتری است و همزمان خالیتر. شبیه گرفتن یکبارهٔ سر است زیر شیر آب یخ. اندامهای حسی را فلج میکند. نیستی بودن در معرض چیزهایی است که از منشئات مجهولی میآیند و به نقاط نامعلومی از بدن یا اعصاب میخورند. شبیه گوش کردن به صدای خارج شدن خون از حفرههای ریز پوست هنگامی که صدها زالو روی بدن است.
MyBookshelf
حجم
۵۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
حجم
۵۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۵۰%
تومان