بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فلسفه‌ای برای زندگی | صفحه ۱۳ | طاقچه
۴٫۲
(۱۳۷)
مارکوس معتقد است، سروکار داشتن حتی با خوشایندترین معاشرانمان هم کار سختی است. به قول او، وقتی کسی می‌گوید که می‌خواهد کاملاً با ما روراست باشد، باید حواسمان باشد که خنجری پشتش پنهان کرده است. مارکوس در جای دیگری از نوشته‌هایش می‌گوید: وقتی حس کردیم که زمان مرگمان فرارسیده است، می‌توانیم اضطراب مردن را با این فکر تسکین دهیم که با رفتن از این دنیا از شرّ همه این آدم‌های مزاحم خلاص می‌شویم و دیگر لازم نیست با آنها سروکاری داشته باشیم. همچنین در جایی می‌گوید: باید به این فکر کنیم که وقتی مردیم خیلی از دوستان و همراهانی که تمام تلاشمان را صرف خدمت به آنها کرده‌ایم، از مردن ما عمیقا خوشحال می‌شوند. بیزاری مارکوس از همنوعانش به‌خوبی در این عبارت خلاصه شده است: «چه جماعتی‌اند آدمیان؛ کارشان خوردن و خوابیدن و آمیزش و دفع فضولات و از این قبیل چیزهاست.» اما نکته قابل توجه این است که مارکوس با همه این بیزاری از همنوعانش، از آنها رو برنمی‌گرداند. مثلاً برای او خیلی راحت‌تر بود که مسئولیت‌های حکومتی‌اش را به زیردستانش واگذار کند یا با سهل‌انگاری از کنار وظایفش بگذرد؛
Ahmad
مارکوس توصیه می‌کند با عزم جزم به وظایفی عمل کنیم که برای انجامشان خلق شده‌ایم. و می‌گوید: هیچ چیز دیگری نباید حواسمان را جلب خودش کند. در حقیقت، وقتی صبح‌ها از خواب بیدار می‌شویم، به جای تنبلانه غلت‌زدن در رختخواب، باید به خودمان بگوییم: بلند شو و به وظیفه‌ات در مقام یک انسان عمل کن؛ به دنبال انجام کاری برو که برایش خلق شده‌ای. باید تأکید کنیم که مارکوس مخالف این بود که وظایف اجتماعی‌مان را به‌طور گزینشی انجام دهیم. مثلاً حتی با وجود اینکه با دوری از آدم‌های مزاحم، زندگی راحت‌تری خواهیم داشت، حق نداریم از مواجه شدن و تعامل با آنها پرهیز کنیم. همینطور حق نداریم برای پرهیز از بروز اختلاف، تسلیم این آدم‌های مزاحم بشویم. مارکوس معتقد است به جای این کارها، باید با چنین افرادی روبه‌رو شویم و با هم برای سعادت مشترکمان تلاش کنیم. در حقیقت باید به انسان‌هایی که سرنوشت پیرامونمان قرار داده «حقیقتا عشق بورزیم».
Ahmad
رواقیون معتقدند نخستین وظیفه ما این است که عقلانی باشیم. برای فهم وظایف بعدی‌مان کافی است قوای عقلانی‌مان را به کار بیندازیم. آنچه در پی این تفکر عقلانی برایمان روشن می‌شود این است که هر یک از ما خلق شده‌ایم تا در میان دیگر انسان‌ها زندگی کنیم و به شیوه‌ای با دیگران تعامل کنیم که هم برای خودمان و هم برای دیگران سودمند باشد؛ به گفته موسونیوس «طبع آدمی خیلی شبیه زنبور عسل است. یک زنبور قادر نیست به‌تنهایی زندگی کند؛ وقتی از جمع جدا بیفتد می‌میرد.» همچنین چنانکه مارکوس می‌گوید به این نتیجه می‌رسیم که «هدف از خلقتمان با جمع بودن است.» در نتیجه، کسی که وظیفه خاصِ انسان را به‌خوبی انجام می‌دهد، هم عقلانی است و هم اجتماعی. برای به انجام رساندن وظیفه اجتماعی‌ام ــ یعنی وظیفه‌ام در قبال همنوعانم‌ــ باید دغدغه همه افراد بشر را داشته باشم. باید به خاطر داشته باشم که ما آدمیان برای یکدیگر آفریده شده‌ایم و به قول مارکوس، به دنیا آمده‌ایم تا مثل دست‌ها و دیدگان با هم کار کنیم و یار هم باشیم. پس، در هر کاری که می‌کنم باید به دنبال «خدمت به همه و همدلی با همگان باشم.» دقیق‌تر بگویم: «من وظیفه دارم به همنوعانم نیکی کنم و در ارتباط با آنها صبور باشم.» مارکوس می‌گوید این وظیفه را باید بدون سروصدا و به بهترین نحو انجام دهیم.
Ahmad
هدفش از رواقی‌زیستن رسیدن به مقام فرزانگی نیست. بلکه، به گفته او «همین که هر روز صفت‌های بدم را کمتر کنم و از اشتباهاتم شرمگین باشم، برایم کافی است.»
Ahmad
گواه نهایی موفقیتمان در رواقی‌زیستن موکول می‌شود به لحظه مرگمان. به گفته سنکا، تنها آن وقت است که می‌توانیم بفهمیم رواقی‌زیستن ما واقعی بوده است یا نه.
Ahmad
مهمترین نشانه پیشرفت در رواقی‌زیستن، تغییر در زندگی عاطفی ماست. برخلاف باور رایج کسانی که با ماهیت واقعی مکتب رواقی آشنایی ندارند، چنین نیست که با رواقی‌زیستن دیگر هیچ عواطف و احساساتی نخواهیم داشت بلکه اتفاقی که می‌افتد این است که احساسات منفی‌مان کمتر می‌شود و زمان کمتری را هم صرف فکر کردن به این می‌کنیم که چه می‌شد اگر سیر اتفاقات جور دیگری می‌بود. در عوض، وقت بیشتری را صرف لذت‌بردن از چیزها چنانکه هستند می‌کنیم. به‌طور کلی احساس آرامشی را تجربه می‌کنیم که زندگی قبلی‌مان فاقد آن بود. با کمال تعجب می‌بینیم که زندگی‌مان پر شده از لذت‌های عمیق و کوچک: ناگهان حس می‌کنیم از آنچه هستیم خوشحالیم، از زندگی‌مان راضی هستیم و از جهانی که در آن زندگی می‌کنیم لذت می‌بریم.
Ahmad
به عقیده رواقیون، رواقی‌زیستن علاوه بر حالت‌های هشیار و زمان بیداری، بر رؤیاها و خواب‌هایمان هم اثر می‌گذارد. زنون می‌گوید، به‌تدریح که در رواقی‌زیستن پیشرفت می‌کنیم، دیگر حتی خواب لذت بردن از چیزهای شرم‌آور را هم نمی‌بینیم. نشانه دیگر پیشرفت در رواقی‌زیستن این است که فرد به جای حرف زدن، بیشتر عمل می‌کند. به قول اپیکتتوس مسئله مهم توانایی ما در توضیح و تفسیر اصول رواقی نیست، بلکه مهم این است که بتوانیم بر اساس این اصول زندگی کنیم. در نتیجه، اگر یک رواقی نوآور در مهمانی از این حرف می‌زند که کسی که به روشن‌بینی رواقی رسیده چطور باید غذا بخورد، یک رواقی جاافتاده به جای حرف زدن درباره این موضوع، به همان سبک و سیاق غذا می‌خورد. همینطور اگر رواقی با افتخار از ساده‌زیستی‌اش یا نوشیدن آب به جای شراب حرف می‌زند، رواقی جاافتاده که به ساده‌زیستی و نوشیدن آب به جای شراب عادت کرده است، نیازی به حرف زدن در این باره نمی‌بیند. در حقیقت، اپیکتتوس معتقد است رواقی‌زیستن فرد باید آنقدر پوشیده و نامحسوس باشد که کسی او را به نام رواقی یا حتی فیلسوف نشناسد.
Ahmad
به عقیده رواقیون، رواقی‌زیستن علاوه بر حالت‌های هشیار و زمان بیداری، بر رؤیاها و خواب‌هایمان هم اثر می‌گذارد. زنون می‌گوید، به‌تدریح که در رواقی‌زیستن پیشرفت می‌کنیم، دیگر حتی خواب لذت بردن از چیزهای شرم‌آور را هم نمی‌بینیم. نشانه دیگر پیشرفت در رواقی‌زیستن این است که فرد به جای حرف زدن، بیشتر عمل می‌کند. به قول اپیکتتوس مسئله مهم توانایی ما در توضیح و تفسیر اصول رواقی نیست، بلکه مهم این است که بتوانیم بر اساس این اصول زندگی کنیم. در نتیجه، اگر یک رواقی نوآور در مهمانی از این حرف می‌زند که کسی که به روشن‌بینی رواقی رسیده چطور باید غذا بخورد، یک رواقی جاافتاده به جای حرف زدن درباره این موضوع، به همان سبک و سیاق غذا می‌خورد. همینطور اگر رواقی با افتخار از ساده‌زیستی‌اش یا نوشیدن آب به جای شراب حرف می‌زند، رواقی جاافتاده که به ساده‌زیستی و نوشیدن آب به جای شراب عادت کرده است،
Ahmad
به قول اپیکتتوس، می‌بینیم وقتی دیگران می‌گویند در مورد امور بیرون از خودت، چیزی نمی‌دانی یا در این موضوعات «به‌کلّی تعطیل» هستی، ناراحت نمی‌شویم و تحقیر و توهین آنها را به هیچ می‌گیریم. همینطور وقتی از ما تعریف می‌کنند، باز هم بی‌اعتنا از کنارشان رد می‌شویم. فراتر از این، به عقیده اپیکتتوس، تعریف و تمجید دیگران شاخصی منفی در سنجش پیشرفت یک رواقی است: «اگر دیگران فکر می‌کنند به جایی رسیده‌ای، به خودت شک کن.» نشانه‌های دیگر پیشرفت از نظر اپیکتتوس به قرار زیرند: دیگر از کسی عیبجویی نمی‌کنیم، کسی را سرزنش نمی‌کنیم و از کسی تعریف و تمجید زیادی نمی‌کنیم؛ دیگر در مورد خودمان و اطلاعات و دانشی که داریم لاف نمی‌زنیم؛ و وقتی که خواسته‌هایمان به نتیجه نمی‌رسند، به جای شرایط بیرونی، خودمان را مسئول می‌دانیم. و چون توانسته‌ایم خواسته‌هایمان را تا حدی مهار کنیم، خواسته‌هایمان هم کمتر از قبل می‌شوند و به گفته اپیکتتوس، «دیگر خیلی هوس چیزی نمی‌کنیم.» و اگر در رواقی‌زیستنمان پیشرفت خوبی داشته باشیم، دیگر با خودمان مثل دوستی که باید همه خواسته‌هایش برآورده شود رفتار نمی‌کنیم، بلکه خودمان را «دشمنی می‌بینیم که در کمین نشسته است.»
Ahmad
رواقیون معتقدند پرهیز از لذت فواید بسیاری دارد که البته ممکن است واضح و آشکار نباشد. یکی از این فواید که ممکن است عجیب هم به نظر برسد این است که پرهیز عامدانه از لذّت، خودش می‌تواند لذّت‌بخش باشد. مثلاً فرض کنید رژیم دارید و می‌دانید یک ظرف پر از بستنی هم در یخچال هست؛ دلتان هم بدجوری هوس بستنی کرده است. اگر آن بستنی را بخورید از خوردنش لذّت می‌برید اما همزمان از اینکه این کار را کرده‌اید پشیمان و ناراحت می‌شوید. اما اگر آن بستنی را نخورید، لذّت خوردنش را از دست می‌دهید ولی در عوض نوع دیگری از لذّت را تجربه می‌کنید: اپیکتتوس معتقد است در این صورت شما «خوشحال و راضی خواهید بود و خودتان را تحسین خواهید کرد» که به آن بستنی لب نزده‌اید.
Ahmad
چیزی که رواقیون متوجهش شده‌اند این است که قدرت اراده هم مثل قدرت ماهیچه‌های انسان است: هرچه بیشتر از عضلاتتان استفاده کنید، قوی‌تر می‌شوند، و به همین ترتیب هرچه بیشتر اراده‌تان را به کار ببندید، اراده‌تان نیرومندتر می‌شود. در واقع رواقیون با استمرار در تکنیک خویشتنداری، می‌توانند خودشان را به افرادی با شجاعت و خویشتنداری فوق‌العاده زیاد بدل کنند. آنها قادر به انجام کارهایی می‌شوند که دیگران از انجامشان وحشت دارند و می‌توانند از چیزهایی صرف‌نظر کنند که دیگران تاب مقاومت در برابرشان و چشمپوشی از آنها را ندارند. رواقیون در نتیجه این تمرین و تکرار، کاملاً بر خودشان تسلط پیدا می‌کنند. با این خویشتنداری احتمال رسیدن به اهداف فلسفه زندگی‌شان را هم بیشتر می‌کنند و در نتیجه احتمال یک زندگی خوب را هم به‌مراتب افزایش می‌دهند.
Ahmad
رواقیون می‌گویند علاوه بر تحمل سختی خودخواسته، باید گاهی هم از فرصت‌های لذّت بردن چشم‌پوشی کنیم؛ زیرا لذت سویه تاریکی هم دارد. در واقع سنکا هشدار می‌دهد که رفتن به دنبال لذّت مثل تعقیب‌کردن حیوانی درّنده است: اگر به دستش بیاوریم ممکن است تکه و پاره‌مان کند. یا به تعبیری دیگر، لذّت‌های شدید وقتی به شکار ما درمی‌آیند، شکارچی ما می‌شوند، یعنی هرچه لذّت‌های بیشتری کسب کنیم اسیرتر می‌شویم و «باید به اربابان بیشتری خدمت کنیم.»
Ahmad
رواقیون از تقدیرگرایی طرفداری می‌کنند، هوادار شکل محدودی از آن هستند. دقیق‌تر بگویم، آنها توصیه می‌کنند در مورد گذشته تقدیرگرا باشیم و به خاطر داشته باشیم که گذشته به‌هیچ‌وجه تغییر نمی‌کند. بنابراین رواقیون به مادری که کودکی بیمار دارد توصیه نمی‌کنند آینده را جبری ببیند؛ او باید با تمام توان از کودکش پرستاری کند (حتی اگر الاهگان سرنوشت از قبل مردن یا زنده ماندن فرزندش را مقدّر کرده باشند). اما اگر این کودک بمیرد، رواقیون به مادرش توصیه می‌کنند گذشته را جبری ببیند. این کاملاً طبیعی است (حتی برای یک فرد رواقی) که شخص از مرگ فرزند دچار غم و اندوه شود. اما چون گذشته را به‌هیچ‌وجه نمی‌توان عوض کرد، ماندن در این وضعیت هم اتلاف عمر است و هم فرساینده احساسات شخص. فکر کردن مدام به مرگ فرزند، زن بیچاره را دچار غم و اندوه غیرضروری می‌کند.
Ahmad
یک رواقی معتقد وقتی روزش را شروع می‌کند، سه‌گانه کنترل را کاملاً در نظر دارد و امور زندگی‌اش را به سه دسته تقسیم می‌کند: آنهایی که به طور کامل در اختیارش هستند، آنهایی که به‌کلّی از دایره اختیار و کنترل او خارجند و اموری که تا حدی ولی نه به‌طور کامل در اختیارش هستند. سپس امور دسته دوم، یعنی آنهایی را که به‌کلّی از دست او خارجند، کنار می‌گذارد چون اموری هستند که ارزش نگرانی ندارند؛ و با این کار خودش را از بخش عمده نگرانی‌ها و آشفتگی‌های غیرضروری خلاص می‌کند. او به جای پرداختن به این قبیل امور، سراغ کارهایی می‌رود که یا کاملاً یا تا حدی در اختیار و کنترلش هستند. در انجام این کارها هم حواسش هست که به جای هدف‌های بیرونی، هدف‌هایی درونی برای خودش تعریف کند. با این کار تا حد زیادی سرخوردگی و ناامیدی را از خودش دور می‌کند.
Ahmad
به بهترین نحو و با تمام توان بازی کردن و پیروزی در مسابقه تنیس رابطه‌ای علّی با هم دارند. چه راهی بهتر از این برای بردن مسابقه هست که فرد بهترین بازی ممکنش را انجام دهد؟ رواقیون به این باور رسیده بودند که اهداف درونی ما بر عملکرد بیرونی‌مان هم تأثیر می‌گذارد، همچنین به این نکته پی برده بودند که اهدافی که آگاهانه برای خودمان انتخاب می‌کنیم، تأثیر چشمگیری بر وضعیت روحی‌مان دارند. اگر هدفمان این باشد که حتما مسابقه تنیس را ببریم، با این کار بخت برنده‌شدنمان را بیشتر نمی‌کنیم. در واقع، ممکن است بالعکس بختمان کمتر هم شود: اگر در همان آغاز مسابقه حس کنیم داریم بازی را می‌بازیم، ممکن است مضطرب و عصبی شویم و این اضطراب بر ادامه بازیمان تأثیر منفی بگذارد و احتمال برنده‌شدنمان را کمتر کند. به‌علاوه، اگر هدفمان صرفا برنده‌شدن در مسابقه باشد، احتمال اینکه نتیجه بازی ناراحتمان کند بیشتر می‌شود. اما اگر هدفمان این باشد که بهترین بازی ممکنمان را انجام دهیم، شانس برنده‌شدنمان را کمتر نمی‌کنیم، بلکه با این کار احتمال ناراحت شدن از نتیجه مسابقه را کم کرده‌ایم. بنابراین درونی‌کردن هدف در بازی تنیس کار بدی نیست: اینکه هدفمان بازی‌کردن به بهترین نحو ممکن باشد، نه تنها هیچ ضرری ندارد بلکه کاملاً مفید هم هست چون ناراحتی و اندوه بعدی را کاهش می‌دهد
Ahmad
وقتی یک فرد رواقی سراغ اموری می‌رود مثل برنده شدن در بازی تنیس که اختیار محدودی بر آنها دارد، حواسش به هدف‌هایی که برای خودش تعیین می‌کند هست. مخصوصا مراقب است در این گونه موارد برای خودش هدف‌هایی درونی انتخاب کند، نه هدف‌هایی بیرونی. در نتیجه وقتی مشغول بازی تنیس می‌شود هدفش صرفا پیروزی در مسابقه نیست (که هدفی بیرونی‌ست و کنترل محدودی بر آن دارد)، بلکه به دنبال این است که به بهترین نحوی که می‌تواند بازی کند (این هدف، یک هدف درونی‌ست و اختیار و کنترل کاملی بر آن دارد). با این کار اگر هم بازی را ببازد، دلسرد و ناامید نمی‌شود. چون هدفش پیروزی در مسابقه نبوده، بلکه بازی‌کردن به بهترین نحو ممکن بوده است، پس در رسیدن به هدفش ناکام نبوده است و آرامشش هم از دست نمی‌رود.
Ahmad
به دو صورت ممکن است چیزی کاملاً در ید قدرت و اختیار ما نباشد: یکی اموری که کاملاً خارج از اختیار ما هستند و دیگر اموری که تا حدی در اختیار ما هستند ولی کنترل کاملی بر آنها نداریم. این یعنی می‌توانیم دسته دوم را به دو زیرگروه تقسیم کنیم: اموری که به‌هیچ‌وجه در اختیار ما نیستند (مثل اینکه آیا فردا خورشید طلوع می‌کند یا نه) و اموری که تا حدی در اختیار ما هستند ولی کنترل کاملی بر آنها نداریم (مثل اینکه مسابقه تنیس را می‌بریم یا نه). این تقسیم‌بندی این امکان را به ما می‌دهد که دوگانه اپیکتتوس را به صورت یک سه‌گانه بازنویسی کنیم: بعضی چیزها به‌طور کامل در اختیار ما هستند، بعضی چیزها کاملاً از اختیار ما هستند، بعضی چیزها کاملاً از اختیار و کنترل ما خارجند و بعضی چیزها تا حدی در اختیار ما هستند ولی کنترل کاملی بر آنها نداریم. هر چیزی که در زندگی با آن مواجه می‌شویم ذیل یکی و فقط یکی از این مقولات می‌گنجد. اپیکتتوس با معرفی این دوگانه، به این نکته اشاره می‌کند که کار احمقانه‌ای است اگر وقت خودمان را صرف نگرانی در مورد چیزهایی کنیم که خارج از دایره در اختیار ما هستند. چون این چیزها از قلمرو اختیار ما خارجند، نگران بودن در موردشان کار پوچ و بیهوده‌ای است. به جای این کار باید به چیزهایی بپردازیم که کاملاً در اختیار ما هستند.
Ahmad
اغلب مردم برای رسیدن به رضایت خاطر به دنبال تغییر جهان پیرامونشان هستند، امّا توصیه اپیکتتوس این است که برای رسیدن به رضایت خاطر خودمان را ــ و به تعبیر دقیق‌تر، خواسته‌هایمان راــ تغییر دهیم. او تنها کسی نیست که چنین توصیه‌ای می‌کند. تقریبا تمام فیلسوفان و اندیشمندان مذهبی که به بررسی امیال و علل ناخرسندی بشر می‌پردازند، چنین راهی را پیشنهاد می‌کنند. همه آنها در این مطلب همداستانند که اگر به دنبال رضایت خاطر هستید، بهتر و راحت‌تر این است که خودتان و خواسته‌هایتان را تغییر دهید تا اینکه به دنبال تغییر جهان پیرامونتان باشید. اپیکتتوس می‌گوید باید مهمترین میل و خواسته‌تان این باشد که بخواهید با میل به چیزهایی که از پس تأمینشان برنمی‌آیید، سرخورده نشوید. امیال دیگرتان هم باید با این میل سازگار باشد و اگر چنین نبود باید تمام همّ خود را بگذارید تا این امیال را از دلتان پاک کنید. اگر توانستید این کار را بکنید، دیگران نگران رسیدن یا نرسیدن به خواسته‌هایتان نخواهید بود و بعد از این، از اینکه به خواست دلتان نرسیده‌اید، دلسرد و ناامید نمی‌شوید. در واقع به عقیده اپیکتتوس، شما با این کار شکست‌ناپذیر می‌شوید: اگر وارد رقابتی که احتمال شکست خوردنتان هست نشوید، هیچ‌وقت شکست نمی‌خورید.
Ahmad
فکر کردن به اتفاقات ناگوار به ما یاد می‌دهد همین زندگی را که داریم بپذیریم و از ذره‌ذره آن لذّت ببریم. اما همزمان این نکته را هم به ما گوشزد می‌کند که باید آماده دگرگونی‌هایی باشیم که این چیزهای لذّتبخش را از ما می‌گیرند. به عبارت دیگر، فکر کردن به اتفاقات ناگوار به ما یاد می‌دهد از چیزهایی که داریم لذّت ببریم بی‌آنکه وابسته آنها شویم. و این به نوبه خودش یعنی با فکر کردن به اتفاقات ناگوار نه فقط امکان تجربه‌های لذّتبخشمان را افزایش می‌دهیم، بلکه احتمال دوام و ماندگاری این تجارب و بی‌گزند ماندنمان بر اثر زیر و بالاهای زندگی بیشتر می‌کنیم. پس، می‌توانیم با فکر کردن به اتفاقات ناگوار امید داشته باشیم که به آنچه سنکا خیر اصلی مکتب رواقی می‌داند یعنی «لذّتی بی‌انتها، پایدار و نامتغیر» برسیم.
Ahmad
فکر کردن به اتفاقات ناگوار در عین اینکه به ما کمک می‌کند قدر دنیا و چیزهای آن را بدانیم، ما را آماده پذیرش تغییراتی در جهان هم می‌کند. فکر کردن به اتفاقات ناگوار یعنی فکر کردن به ناپایداری این جهان. بنابراین، پدری که این تکنیک را به کار می‌گیرد، اگر آن را درست انجام دهد، به دو مطلب پی می‌برد: اول اینکه خیلی خوشبخت است که فرزندی دارد و دیگر اینکه چون نمی‌تواند به همیشگی بودن حضور او در زندگی‌اش مطمئن باشد، باید خودش را برای از دست دادنش آماده کند.
Ahmad

حجم

۳۳۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۸۷ صفحه

حجم

۳۳۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۸۷ صفحه

قیمت:
۱۳۰,۰۰۰
تومان