بریدههایی از کتاب بر باد رفته
۴٫۳
(۴۶۰)
اسکارلت در تاریکی خاکستری سالن پذیرایی، با سه نیرویی که روحش را به بند کشید در کشمکشی سخت بود... خاطره الن، آموزههای مذهبی و عشق
زینب دهقانی
اسکارلت، همیشه كمی ترس رو توی وجودت... و كمی عشق رو توی قلبت نگه دار..."
philodendron
غذا! غذا! چرا شکم حافظهای قویتر از ذهن داشت؟ اسکارلت میتوانست اندوهش را به بعد موکول کند، اما گرسنگیاش را نه.
philodendron
اسکارلت خشمگین شد که باتلر فکرش را خواند، دلش میخواست باور کند که برای مردها موجودی رمزآمیز است
philodendron
با جنگ، زندگی واقعیتهای خودشو بهم نشون داد و من برای اولین بار وارد میدون نبرد شدم. نبرد بال ران... جایی که از پا دراومدن دوستهای دوره بچگیمو میدیدم، صدای ناله اسبهای در حال مرگ رو میشنیدم و احساس تهوعآور دیدن آدمهایی که به اونها شلیک میکردم و روی زمین میافتادن، خون از دهانشون بیرون میریخت و اینها بدترین وقایع جنگ نبود، اسکارلت. بدترین چیزهای جنگ، آدماییاند که مجبوری باهاشون زندگی کنی.
Hamid_R_khani
غذا! غذا! چرا شکم حافظهای قویتر از ذهن داشت؟
Hamid_R_khani
چیزی که بیشتر مردم نمیفهمن اینه که از ویرانههای یه تمدن به اندازه آباد کردنش میشه پول زیادی به دست آورد.
Hamid_R_khani
تا وقتی آبرویت رو از دست ندی، نمیتونی بفهمی كه چه بار سنگینی روی دوشت بوده و آزادی چه معنی داره
Hamid_R_khani
هیچ کدوم شما نمیدونین جنگ چیه فقط فکر میکنین سوار اسبای قشنگ میشین، دخترا براتون گل پرت میکنن و مثه یه قهرمان هم برمیگردین خونه. نه آقا! از این خبرا نیس.
Hamid_R_khani
"زمین، تنها چیزیه که در دنیا به همه چیز میارزه، به همین خاطر تنها چیزیه که توی دنیا باقی میمونه. اینو هیچوقت فراموش نکن! این تنها چیزیه که براش کار میکنن، براش میجنگن و براش میمیرن و ارزش همه اینها رو داره."
Hamid_R_khani
خانم مریودر با قیافهای حق به جانب و خشمگین ادامه داد: "من هرگز فکر نمیکردم که اونقدر زنده باشم تا همچین جملههای خائنانهای رو درباره وطنمون بشنوم و اگه هر کسی وطنمونو مقدس ندونه باید اعدام بشه!
محمدحسن
"همه جنگها و کسایی که میجنگن، مقدساند و اگه مردمی كه جنگها رو شروع میکنن اون رو مقدس ندونن، کی اونقدر احمقه که به این جنگها بره؟ البته فریاد سخنرانهایی که احمقهایی رو تشویق میکنن برن بجنگن مهم نیست و مهم نیست که چه اهداف باشکوهی رو برای جنگها توضیح میدن. برای جنگ فقط یه دلیل وجود داره و اون هم پوله. در واقع همه جنگها بر سر پوله اما آدمای كمی اینو میفهمن.
محمدحسن
"فکر کنم که مجبورم پایین برم. تازه اون پدر منه و اگه پیتی بیچاره بخواد بره پایین، قبلش از ترس میایسته."
محمدحسن
اشلی با لحنی خسته گفت: "اون شجاعت نیست، جنگ مثل یه نوشیدنی انرژیزا میمونه که توی سر ترسوها زود اثر میکنه و فکر میکنن قهرمان هستن. توی میدون جنگ هر احمقی میتونه شجاع باشه و اگه شجاع نباشه کشته میشه.
raika.note
"اسکارلت، من آدمی نیستم که بخوام گذشتهی شکسته شده رو به هم بچسبونم و بعدش خودمو راضی کنم که هیچ اتفاقی نیفتاده و همه چیز مثل قبله. چیزی که شکست برای همیشه شکسته... و من ترجیح میدم همونطوری اونا رو به یاد بیارم و تا موقعی که زنده هستم شکستههای زندگیمو ببینم.
حنا حنا
"چرا یه دختر برای اینكه شوهر کنه مجبوره اینقدر احمق باشه؟"
حنا حنا
اسکارلت دیگر تاب نیاورد و اشک وحشت و جنون در چهرهاش سرازیر شد و با مشت به سینه رت میکوبید و جیغ میکشید: "میخوام برم! میخوام برم! حتی اگه قرار باشه پیاده برم!"
ناگهان در آغوش او قرار گرفت، گونههای خیسش روی پیراهن مرتب آهارزدهاش بود و مشتهایش آرام گرفت. رت موهای به هم ریخته اسکارلت را آرام نوازش کرد و لحنش هم آرامتر و مهربانتر شد، لحنی ملایم، آرام و عاری از هرگونه تمسخر. به نظر نمیآمد آن صدای رت باتلر باشد و انگار صدای مهربان مردی غریبه بود که بوی عطر، تنباکو، اسب و بوی آرامش میداد و همه اینها او را به یاد جرالد میانداخت.
رت با ملایمت گفت: "باشه، باشه عزیزم، گریه نکن. دختر کوچولوی شجاع من، میری خونه. میری خونه، گریه نکن."
کاربر ۴۷۳۴۶۹۳
دو زمان میشه پولدار شد، یه بار موقع آباد کردن و یه بار موقع ویران کردن کشور. موقع آباد کردن پول كمی گیرت میآد اما موقع فروپاشی و ویرانی، سریع و زیاد پول گیرت میآد.
کاربر ۳۶۹۱۰۴۲
بله، وطن مرده و از نظر او جنگ کار احمقانه و صلح بهتر بو
زهرا
قبلاً هم بهت گفته بودم که دو زمان میشه پولدار شد، یه بار موقع آباد کردن و یه بار موقع ویران کردن کشور. موقع آباد کردن پول كمی گیرت میآد اما موقع فروپاشی و ویرانی، سریع و زیاد پول گیرت میآد. حرفام یادت بمونه شاید یه روزی به دردت بخوره."
زهرا
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۱۰۴ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۱۰۴ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان