بریدههایی از کتاب بر باد رفته
۴٫۳
(۴۵۹)
قبلاً هم بهت گفته بودم که دو زمان میشه پولدار شد، یه بار موقع آباد کردن و یه بار موقع ویران کردن کشور. موقع آباد کردن پول كمی گیرت میآد اما موقع فروپاشی و ویرانی، سریع و زیاد پول گیرت میآد.
hodsan
یه آدم و یه ملتی فقیرن که یه جا بشینن و همش داد بزنن و شکوه کنن كه زندگی اون طوری که دلشون میخواد نیست.
hodsan
مردها دلشان میخواست در دنیا به زنها همه چیز بدهند اما حاضر نمیشدند ارزشی برای هوش آنها قائل شوند.
عاطفه✨
اسکارلت بیقرار جواب داد: "آه پاپا، اگه باهاش ازدواج کنم همه این رفتاراشو تغییر میدم!"
جرالد برافروخته به اسکارلت نگاهی انداخت و با بدخلقی گفت: "تغییرش میدی؟ میتونی تغییرش بدی؟ تازه، تو تجربه کافی در مورد زندگی با مردا رو نداری. اشلی رو به حال خودش بذار. هیچ زنی تا حالا نتونسته شوهرشو حتی یه ذره هم عوض کنه، اینو فراموش نکن.
بارانB
چاپلوسی، لبخند و ملایمت مطمئنترین راه برای معامله و پول درآوردن است.
AmirHossein[AHS]
در واقع نسل کودکان در جهل و بیسوادی بزرگ میشدند و بذرهای بیسوادی را در طی سالها پخش میکردند.
AmirHossein[AHS]
او جواب داد: "منظورم اینه که ناپلئون... شاید راجع به اون شنیده باشی؟ یه بار گفت که خدا طرفدار ارتشهای قویتره!"
Vahid Bahrami
هیچكسی با به دوش کشیدن بار سنگین خاطرات آزاردهنده نمیتواند گامی به جلو بردارد.
AmirHossein[AHS]
برای جنگ فقط یه دلیل وجود داره و اون هم پوله. در واقع همه جنگها بر سر پوله اما آدمای كمی اینو میفهمن.
مامانِ ملینا👧
"خدا خودش بهتر میدونه! من یکی که دلم نمیخواد یکی از این سیاهها به خونم بیاد. حتی فکرش هم نمیکنم!"
"من دورادور هم نمیتونم بهشون اعتماد کنم، چه برسه به اینكه بچههامو بهشون بسپرم..."
اسکارلت ناخودآگاه به یاد دستهای مهربان و زمخت مامی افتاد که برای خدمت به الن، خودش و وید زبر و خشن شده بود. این غریبهها از دستهای سیاهها چه میدانستند که چقدر عزیز و تسلیبخش هستند. آنها از معجزه آن دستهای آرامش بخش، نوازشگر و با محبت چه میدانستند؟ اسکارلت با بیاعتنایی خندید.
"خیلی عجیبه شما در مورد کسایی که خودتون آزادشون کردین اینطوری فکر میکنین."
Vahid Bahrami
پولی که از رنج دیگرون به دست میآد خوشبختی نمیآره
نَــسـی
بازهم فردا روز دیگری است."
پایان
AmirHossein[AHS]
"همه جنگها و کسایی که میجنگن، مقدساند و اگه مردمی كه جنگها رو شروع میکنن اون رو مقدس ندونن، کی اونقدر احمقه که به این جنگها بره؟
مامانِ ملینا👧
اگه بخوای متفاوت باشی مورد لعن بقیه قرار میگیری!
AmirHossein[AHS]
"چرا یه دختر برای اینكه شوهر کنه مجبوره اینقدر احمق باشه؟"
"چون مردا میدونن چی میخوان و فقط به چیزی که میخوان فکر میکنن، فکر کردن به چیزی که میخوان باعث میشه اونا رو از کوه مشکلاتی که ممکنه براشون به وجود بیاد نجات بده. اونا فکر میکنن که دختر کوچولوهایی رو میخوان که مثه گنجیشک غذا میخورن و عقل و شعور هم ندارن. اینطوری یه نجیبزاده، احساسی رو که یه خانم بعد از ازدواج پیدا میکنه نداره و تردید نداره که زنش بیشتر از خودش نمیفهمه."
"فکر نمیکنی که مردها بعد از ازدواج شگفتزده میشن وقتی میفهمن عقل و شعور زنهاشون بیشتر از اوناست؟"
"خب دیگه اونوقت خیلی دیره، تا اون موقع ازدواج کردن. تازه، مردها توقع ندارن عقل و شعور زنشون از خودشون بیشتر باشه."
"یه روزی بالاخره هر کاری دلم بخواد میکنم، هر حرفی دلم بخواد میزنم و برامم مهم نیست مردم چی میگن."
SiiMiiN
خیلی خسته بود، آنقدر خسته که نمیتوانست متنفر باشد
نَــسـی
هتی موهایی قرمز روشن داشت، موهای کامیلا قرمزمایل به طلایی، موهای راندا مسی مایل به طلایی و موهای بتسی کوچولو قرمز هویجی بود.
rezaat98
سختی و رنج یا آدما رو میسازه یا اونا رو نابود میکنه.
نَــسـی
اشلی چطور میتوانست با ملانی ازدواج کند در حالی که او واقعاً عاشق اسکارلت بود و میدانست که چقدر اسکارلت او را دوست دارد؟ چطور میتوانست عمداً قلب او را بشکند؟
mahboob
"از ویرانههای یک تمدن، بیشتر از بازسازی آن میتوان پول به دست آورد."
زهرا
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۱۰۴ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۱۰۴ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان