بریدههایی از کتاب اعتماد به نفس؛ دستیابی به آن و زندگی با آن
نویسنده:باربارا دیآنجلیس
مترجم:هادی ابراهیمی
انتشارات:انتشارات نسل نواندیش
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۸از ۴۷ رأی
۳٫۸
(۴۷)
هرچه قدمهای بیشتری بردارید، احساس بهتری به خودتان پیدا میکنید و میفهمید که آنقدرها هم که فکر میکردید ضعیف نیستید؛ چون توانستهاید دستبهکار شوید. آنگاه اعتمادبهنفس جدیدی که به دست آوردهاید کمکتان خواهد کرد تا به نتایج بهتری برسید.
برای مثال، فرض کنید یکی از اهداف شما این است که یاد بگیرید با کامپیوتر کار کنید و مدتهاست که میترسید کامپیوتری برای خود بخرید؛ زیرا نگرانید که نتوانید با آن کار کنید. این امر بهشدت اعصاب شما را خراب کرده و روی اعتمادبهنفستان تأثیر منفی گذاشته است. همواره جلو کسانی که کامپیوتر دارند و از آن لذت میبرند احساس حقارت میکنید و حالتان بد میشود. میدانید که اگر کامپیوتر داشتید کارتان نیز سادهتر میشد؛ اما ماهها یا حتی سالهاست که این ترس شما را فلج کرده و از هر اقدامی بازداشته است.
احمد زرگانی
اگر سالها هم بنشینید و صبر کنید، این ترس شما بهخودیخود از میان نخواهد رفت، مگر آنکه اقدامی کنید. از اینکه بین دوروبریهایتان تنها کسی هستید که در کامپیوتر «بیسواد» است، خیلی ناراحتید. راهحل چیست؟ اولین گام را بردارید، همین و بس. از اسامی دوستانتان که کامپیوتر دارند، فهرستی تهیه کنید و سپس با یکیک آنها صحبت کنید و نظرشان را جویا شوید. از یک مغازه کامپیوتر دیدن کنید و در آنجا از فروشنده بخواهید چند کامپیوتر را به شما نشان دهد و کار با آنها را برایتان نمایش دهد.
از همکارانتان بخواهید درس کوچکی درباره کارکردن با کامپیوتر روی کامپیوتر خودش به شما آموزش دهد.
همینکه اولین قدم را بردارید به میزان درخور توجهی از ترس شما کاسته خواهد شد و به موازات آن سطح اعتمادبهنفستان بالا خواهد رفت.
احمد زرگانی
اعتمادبهنفستان برخاسته از این حقیقت نیست که میدانید یک نابغه کامپیوتری بالقوه هستید، بلکه به این دلیل است که میدانید قابلیت و توانایی قدم برداشتن برای رسیدن به اهدافتان را دارید.
به خاطر داشته باشید، اعتمادبهنفس حقیقی برخاسته از عزتنفس و تعهد شخصی شماست؛ این تعهد که خواسته و هدفتان هرچه باشد، بیگمان برای رسیدن به آن تلاش خواهید کرد.
ممکن است ندانید چگونه به آن برسید. یا مطمئن هم نباشید که حتماً به آن خواهید رسید یا نه؛ اما هنگامیکه میدانید و اعتماد کامل دارید که برای تحقق آن از هیچ تلاشی رویگردان نخواهید بود، هرچقدر هم بترسید و اشتباه بکنید باز هم برندهاید؛ زیرا درست در همان لحظه که دستبهکار میشوید، منبعی لایتناهی و نامحدود از اقتدار شخصی را در خود فعال میکنید که اعتمادبهنفسی کمنظیر در شما تولید خواهد کرد.
احمد زرگانی
فصل چهارم: چرا اعتمادبهنفس ضعیف عادتی است که ترک آن مشکل است؟
آیا تابهحال به این موضوع فکر کردهاید که با اعتمادبهنفس ضعیف و خودباوری پایین چه مزایایی به دست میآورید؟
آیا تاکنون به این امکان فکر کردهاید که ممکن است ناخودآگاه باور داشته باشید که اعتمادبهنفس نداشتن بیشتر به نفعتان است تا اعتمادبهنفس داشتن؟
آیا تابهحال اندیشیدهاید که اگر ناگهان از اعتمادبهنفس بدرخشید و با خودباوری بالا ظاهر شوید، چه چیزهایی را از دست خواهید داد؟
قبل از آنکه فکر کنید عقلم را از دست دادهام، به این حقیقت بیندیشید که ترک عادتهای بد، منفی و ناسالم برای ما انسانها بسیار مشکل است؛ زیرا منافع زیادی را از طریق همین عادتها و رفتارهای بد و ناسالم کسب میکنیم.
احمد زرگانی
البته اینها منافعی نیست که شما به شیوهای «خودآگاه» از آنها آگاهی داشته باشید؛ اما باور کنید که وجود دارند.
فرض کنید با مردی رابطهای بسیار ناسالم و مخرب دارم و میدانم که باید هرچه زودتر این رابطه را تمام و او را ترک کنم؛ اما این کار را نمیکنم. ماهها یکی پس از دیگری میگذرند و به رغم تمامی ناراحتیها و مشکلاتی که دارم باز هم نمیتوانم او را ترک کنم و نمیتوانم بفهمم که چرا. آنچه برای خودم هم روشن نیست، سرمایهگذاری احساسی و عاطفی است که در ادامه رابطه با این مرد کردهام. به عبارت دیگر، از رابطه با این مرد «ناخودآگاه» مزایایی عایدم میشود که بر خودم هم پوشیده است. برای مثال: بعضی مزایای ادامه روابط بد و ناسالم به قرار زیر است:
دوستان و آشنایان همواره به من محبت و توجه میکنند و برایم دل میسوزانند.
بهانهای محکم و قوی دارم که چرا نمیتوانم در شغل، کار، درس یا تحصیلاتم پیشرفت کنم.
احمد زرگانی
برای پرخوری و انواع اعتیادهای ناسالم دیگر از قبیل اعتیاد به کار، الکل، مواد مخدر، روابط جنسی و... عادتهای سلامتی و تندرستی ضعیف دیگر یک مجوز خوب و محکمهپسند دارم.
میتوانم از روبهرو شدن با ضعفها، مشکلات، مسائل و موضوعهای حلوفصلنشده خودم دوری کنم؛ چون تمام وقتم را صرف سرزنش نامزد/ همسرم میکنم و اینجا و آنجا او را مقصر معرفی میکنم.
گرچه در همان اولین نگاه، احمقانه به نظر میرسد که به عمد بخواهم خود را در چنین موقعیت ناسالمی قرار دهم؛ اما همانطور که دیدید از این راه مزایای روانی و اجتماعی زیادی نصیبم میشود.
نظیر همین واقعیت درباره بسیاری از ما که اعتمادبهنفس پایینی داریم و به ظاهر مدام نیز از آن گله و شکایت میکنیم صدق میکند.
احمد زرگانی
بهرغم اینکه از اعتمادبهنفس پایین خود رنج میبرید و از آن شکایت میکنید و به ظاهر بسیار مشتاقید که اعتمادبهنفس بالایی داشته باشید، ناخودآگاه و بیآنکه بدانید، به بعضی مزایای روانی و اجتماعی آن معتاد هستید و نمیتوانید از این منش و رفتار خود دست بردارید. ازاینرو، مدام نقش فردی را بازی میکنید که اعتمادبهنفس چندانی ندارد.
در زیر برخی دیگر از مزایای پنهانی اعتمادبهنفس پایین آورده شده است:
کاری میکنید که مردم دلشان برای شما بسوزد؟ «طفلی، چقدر بدبخت، بیچاره، بدشانس یا... است!»
کاری میکنید که دیگران همواره در نقش تسلیبخش، مشوق، انگیزهبخش و... ظاهر شوند و بخواهند شما را جمعوجور کنند یا زندگیتان را سروسامان دهند.
احمد زرگانی
کاری میکنید که هیچکس نتواند از شما بدش بیاید و همه دوستتان داشته باشند؛ چون با ملاحظهکاری و قورتدادنهایتان هیچوقت تهدیدی برای کسی نیستید و با هیچکس رقابت نمیکنید.
از ترس شکستخوردن خلاص میشوید؛ زیرا معمولاً به هیچکاری دست نمیزنید تا در آن شکست وجود داشته باشد.
برای بدرفتاریها و کجخلقیها و احیاناً عادتهای ناسالم خود عذر و بهانهای همیشگی دارید؛ چون دیگران میدانند که چقدر حال شما بد است و چقدر گرفتاری دارید!
توجه، تحسین، محبت و ترحم خیلیها را به سمت خودتان جمع میکنید؛ چون آنها مدام احساس میکنند که باید بهنحوی حال شما را خوب و کاری کنند که کمی خوشحال شوید.
و این فهرست همچنان ادامه دارد.
احمد زرگانی
آیا شما متخصص این هستید که احساس ناامنی، بیکفایتی و بیلیاقتی کنید؟
در یکی از سمینارهایم که همین اواخر برگزار شده بود، مشغول صحبت درباره مزایای روانی اعتمادبهنفس پایین بودم که مرد جوانی بلند شد و چیزی گفت که همه با آن ارتباط برقرار کردند. او گفت: «هرچقدر بیشتر به سخنان شما دراینباره گوش میکنم بیشتر مطمئن میشوم که چرا هرچه بدبختتر باشیم یک جورهایی- البته ناخودآگاه- احساس خوشبختی زیادتری میکنیم. دلیلش هم این است که دیگر مجبور نیستیم مسئولیت انتخابهایمان را بپذیریم و به گردن بگیریم. به عبارت دیگر، بدحال بودن بهنحوی احساس خیلی خوبی است!
خودم بهتر از این نمیتوانستم موضوع را توضیح دهم؛ اما حقیقت این است که بسیاری از ما متخصصان حرفهای درد و رنج کشیدن هستیم.
احمد زرگانی
منظورم را میفهمید، اینطور نیست؟ زمانهایی را به یاد بیاورید که به افسردگی، غم یا به بدحالی خودتان دامن زدهاید تا اینکه موفق شدهاید که بهراستی حال خودتان را خیلی بد کنید. بسیاری از اوقات این تنها کاری است که بلدید انجام دهید؛ پس چرا آن را انجام ندهید؟ این طبیعت انسان است که از انجام دادن کاری که در آن مهارت دارد لذت ببرد. درواقع اگر قرا بود به شما حقوق بدهند، میتوانستید پول بسیار زیادی از این راه به دست آورید. (عملاً شغل بسیاری از مردم نیز همین است.) منظورم نویسندگان فیلمنامههای سریالهای درام و عشقی و خانوادگی است!
یکی دیگر از مزایای زندگی با اعتمادبهنفس پایین این است که برای تنبلی و بیکاری خودتان، عذر و بهانه و مجوز خوب و محکم دستوپا میکنید.
احمد زرگانی
هنگامیکه مدام زار میزنید: «دچار بحران اعتمادبهنفس و خوباوری هستم.» کسی از شما انتظار ندارد شاهکاری خلق کنید. زمانی که «افسرده»، «بیحال» و «درهمشکسته» هستید یا «کشتیهایتان غرق شدهاند!» کسی از شما انتظار دیگری هم ندارد. البته هریک از ما این حال را با واژههای مختلفی توصیف میکنیم. عذر و بهانه شما برای کمکاری و فعال نبودنتان «وضعیت» یا حالی است که در آن به سر میبرید. مجبور نیستید اقدامی کنید یا خطر کنید، پس این احتمال که خود یا دیگران را ناامید و سرخورده کنید نیز خودبهخود منتفی میشود و چون کسی توقعی از شما ندارد هربار هم که کاری انجام دهید صدچندان به حسابتان مینویسند.
احمد زرگانی
از طرف دیگر، اگر ریسک کنید ممکن است خود یا دیگران را ناامید کنید؛ اما اگر اعتمادبهنفس انجام دادن کاری را نداشته باشید کسی از شما نمیرنجد؛ چون اساساً کاری از شما سرنزده است.
فقط نتیجهاش این است که زندگی برای خودتان مأیوسکننده میشود.
افسوس خوردن به حال کسی که در زندگی خود به دستوپازدن و تقلا افتاده و ترحم در حقش طبیعت ما انسانهاست. بنابراین، سعی میکنیم به او فشار نیاوریم و در تنگنا قرارش ندهیم. توقعی هم از او نداریم. میگوییم: «بیچاره، حتی نمیتواند راه برود. مدام با سر زمین میخورد، چه توقعی میتوان از او داشت؟» از طرف دیگر، هنگامیکه کسی باسرعت مشغول دویدن است و ناگهان پایش پیچ میخورد یا میافتد با پوزخندی میگوییم: «این یکی را، چه دستوپا چلفتی! نتوانست خودش را جمع کند.»
احمد زرگانی
خلاصه اینکه انتقاد و سرزنش، نصیب دونده و ترحم و دلسوزی و مهربانی نصیب پای لنگ میشود. این همان چیزی است که باعث میشود بسیاری از ما ترجیح دهیم یک عمر بلنگیم و خودمان آرزو داریم که ای کاش میشد دونده باشیم و کمی هم بدویم! اما میترسیم که اگر بدویم پایمان بلغزد و دیگران ببینند و به ما بخندند؛ پس ترجیح میدهیم همانطور لنگانلنگان برویم.
زندگی با اعتمادبهنفس پایین مزیت بسیار بزرگ دیگری نیز دارد، اینکه تضمین میکند دیگران از دور و بر شما پراکنده نشوند و تنهایتان نگذارند و همیشه سعی کنند حالتان را خوب کنند. بهخصوص «منجیها» و شخصیتهای «والد» از نوع حمایتگر.
احمد زرگانی
این افراد پیوسته دنبال «قربانیهایی» (مثل شما) میگردند تا بتوانند نقش «منجی» و نجاتدهنده را در حق آنها بازی کنند و بدین وسیله احساس مهم بودن و برتری کنند و بگویند: «ببین دیگران چقدر به من نیاز دارند!» باید گفت که این افراد بدین شیوه از روبهرو شدن با مسائل و موضوعهای خودشان سرباز میزنند. اگرچه بعدها هنگامیکه نصایح، پندها و اندرزهایشان پذیرفته نشود، ممکن است عصبانی شوند و به نقش زجردهنده تغییر وضعیت دهند. هرچه شما در بازی کردن نقش بیچاره من! (یا همان قربانی) مهارت بیشتری داشته باشید، عشق و محبت بیشتری دریافت خواهید کرد. مشکل اینجاست که هرگز نمیتوانید به این نوع عشق و محبت اعتماد کنید؛ زیرا برخاسته از قربانی بودن شماست. این عادت یکی از مشکلترین عادتهای روانی است و ترک آن ممکن است آنقدرها هم ساده نباشد؛
احمد زرگانی
چون هرچه احساس بدتری داشته باشید یا به عبارتی «بدبختتر» و «بیچارهتر» باشید، محبت و توجه فراوانتری دریافت میکنید و به عشق و محبتی که از این راه (اعتمادبهنفس پایین) به دست میآورید اعتیاد بیشتری پیدا میکنید و در دام آن گرفتار میشوید؛ درنتیجه ضمیر ناخودآگاه شما چنین نتیجهگیری میکند: «اگر بدبخت نباشم، کسی مجبور نخواهد بود که من را دوست داشته باشد. این مزد بدبختی من است.»
آیا در این شرایط انگیزهای برای اینکه قوی، لایق و توانا باشید و احساس اعتمادبهنفس کنید، برایتان باقی میماند؟
بعضی مردم جز این راه، راه دیگری برای کسب محبت و توجه نمیشناسند: اینکه از هم فروپاشند و فروریزند، تا کسی بیاید و آنها را نجات دهد.
احمد زرگانی
شاید در کودکی شاهد بودهاید که یکی از والدینتان با دیگری چنین میکرده است ازاینرو نتیجهگیری کردهاید که عشق یعنی همین.
یا هنگامیکه خودتان کودک بودهاید، فقط به این روش محبت کسب میکردید. اگر والدینی معتاد، خودمرکزبین یا به لحاظ روحی غایب، نامرئی و مختل داشتید، احتمال درست بودن این فرضیه بیشتر میشود.
اگر هنگامیکه قوی و با اعتمادبهنفس بودید به حال خودتان رها میشدید و شما را نادیده میگرفتند یا از شما غافل میشدند، ممکن است ناخودآگاه نتیجهگیری کرده باشید که اگر بخواهید عشق، محبت و توجه دریافت کنید، باید حالتان بد باشد و احساس خوبی به خود نداشته باشید.
احمد زرگانی
اگر در زندگی احساس اعتمادبهنفس کافی نمیکنید، از خود بپرسید: «چه مزایایی از این راه کسب میکنم؟» فهرستی از اینگونه مزایای روانی تهیه کنید. شبیه آنچه در ابتدای این فصل بیان شد؛ سپس صادقانه به آن نگاهی بیندازید و ببینید که از ناحیه قوی نبودن و خودباوری نداشتن، چه حقوق و مزایایی بهدست میآورید. شاید چنین نقشی را فقط در یک ناحیه از زندگیتان مثلاً در روابط صمیمی خود، بازی میکنید و در نواحی دیگر مثل شغل و حرفهتان، اعتمادبهنفس زیادی از خود نشان میدهید. سعی کنید با یادآوری تواناییها و موفقیتهایتان در زمینههای دیگر، با نقاط ضعف و مشکلات خود نیز روبهرو شوید.
احمد زرگانی
شناسایی و پذیرش انگیزههای روانی ناخودآگاه که به آنها پرداختیم ممکن است اندکی مشکل و ناراحتکننده باشد. گاهی چنان مهارتی در ایفای این نقشها و بازیهای روانی پیدا کردهایم که متوجه نیستیم چه عواقب یا نتایج مخرب و دردناکی را در درازمدت برای خود به ارمغان آوردهایم. آنچه مسلم است این نوازشهای منفی که در درازمدت راهگشا یا حتی نتیجهبخش هم نخواهد بود، عشق، توجه، فرار از ترس از شکست و محبتی که اینگونه روشها برای شما میخرند توهماتی بیش نخواهد بود، آن هم موقتی. اینها هرگز قلب و روح شما را خشنود و راضی نخواهد کرد و درنهایت، به جای آنکه شما را تقویت کنند بهتدریج تضعیفتان خواهند کرد. رها کردن و ترک عادتها و نقشهای مخرب گذشته، خواهان جرئت و شهامت روحی است؛ اما اعتمادبهنفس و خودباوری کسبشده پاداشی است بزرگ که تصورش را هم نمیکنید!
احمد زرگانی
فصل پنجم: چگونه سه نوع اصلی از اعتمادبهنفس و خودباوری را در خود شکوفا کنیم؟
حال بیایید به این مهم بپردازیم که چگونه میتوان سطح عمیقتری از اعتمادبهنفس و خودباوری را در خود تجربه کنیم. سه نوع اصلی و اساسی از اعتمادبهنفس وجود دارد که ما باید در خود به وجود آوریم: اعتمادبهنفس رفتاری، احساسی، عاطفی و درنهایت، روحی و معنوی.
احمد زرگانی
برای آنکه اقتدار شخصی لازم را به دست آوریم و رضایت و غنایی که استحقاقش را داریم تجربه کنیم، به هر سه نوعِ اعتمادبهنفس نیاز داریم.
اعتمادبهنفس رفتاری به معنای قابلیت و توانایی در عمل کردن و انجام دادن کارهاست. از کارهای سادهای نظیر پرداخت بهموقع صورتحسابها گرفته تا اموری به مراتب شخصیتر یا حتی محرمانهتر، همانند جامه عمل پوشاندن به رؤیاهایتان. این همان اعتمادبهنفسی است که مورد نظر اغلب ماست.
احمد زرگانی
حجم
۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
قیمت:
۶۵,۹۰۰
۱۹,۷۷۰۷۰%
تومان