بریدههایی از کتاب اعتماد به نفس؛ دستیابی به آن و زندگی با آن
نویسنده:باربارا دیآنجلیس
مترجم:هادی ابراهیمی
انتشارات:انتشارات نسل نواندیش
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۸از ۴۷ رأی
۳٫۸
(۴۷)
ماهیت اصلی اعتمادبهنفس واقعی و راستین
اعتمادبهنفس واقعی با آنچه در زندگی بیرونی شما اتفاق میافتد هیچ ارتباطی ندارد. اعتمادبهنفس واقعی زاییده شغل شما نیست. اعتمادبهنفس راستین، نتیجه باور قلبی و درونی شما به تواناییها و قابلیتهایتان است. این باور که هرکاری را بخواهید، میتوانید انجام دهید.
اعتمادبهنفس واقعی، همواره از درون خود شما تولید میشود نه از بیرونتان. اعتمادبهنفس واقعی، زاییده تعهد شما به خودتان است. این تعهد که هر آنچه لازم باشد انجام خواهید داد تا به خواستهها و نیازهایتان برسید. این اعتمادبهنفس، در اعتماد شما به خودتان ریشه دارد و به نتایجی که ممکن است بگیرید یا نگیرید نیز بستگی ندارد.
اعتمادبهنفس باور شخصی شما به روح خودتان در مقام یک انسان است. این اعتماد که هر اتفاقی در زندگیتان بیفتد و با هر مشکلی روبهرو شوید، آنچه لازم است و باید انجام دهید، انجام خواهید داد. مهم نیست که آن کارها را انجام خواهید داد یا نه.
احمد زرگانی
موضوع مهم این است که با میل و رغبت کامل آن را انجام میدهید. اگر در مقام یک «فرد» به خودتان اعتماد و خود را باور داشته باشید به رغم آنچه با آن روبهرو میشوید، اقدامات لازم را انجام میدهید و به چیزی که میخواهید میرسید. با این دید، اعتمادبهنفس واقعی، اعتماد به یک توانایی شما نظیر وکالت، نوازندگی، فروشندگی یا ... نیست، بلکه اعتماد به توانایی شما در «عمل کردن» و «اقدام کردن» است. آیا تفاوت این دو را میبینید؟
مانند بسیاری از مردم، من نیز پایه و اساس اعتمادبهنفس شخصی خود را بر آنچه انجام میدادم استوار کرده بودم. اگر به نتایجی که میخواستم میرسیدم، بهطور گذرا احساس اعتمادبهنفس میکردم؛
احمد زرگانی
اما این احساس فقط تا زمان رسیدن به نتایج و دستیابیهای نهچندان دلچسب بعدی تداوم مییافت و به مجرد اینکه سروکله آنها از راه میرسید، این احساس نیز ناپدید میشد. برای مثال، اگر در یکی از سمینارهایم پانصد نفر شرکت میکردند، احساس اعتمادبهنفس میکردم، اما اگر در سمینار بعدی هفتاد نفر حضور داشتند، پر از شک و تردید و بیاعتمادی میشدم. نظیر همین الگو در زمینههای دیگر زندگیام نیز تکرار میشد. اگر یکی از کتابهایم در طول یک هفته پرفروش میشد، احساس اعتمادبهنفس میکردم، اما اگر هفته بعد نام آن کتاب از فهرست پرفروشترینها خارج میشد، سطح اعتمادبهنفس من نیز به همراه آن سقوط میکرد.
چقدر «بیثبات» و «متغیر» و «دمدمیمزاج»! اما متأسفانه این همان توصیف زندگی بسیاری از ماست.
احمد زرگانی
نکته مضحک این است: «هرگاه پاسخی را که دنیا به اهداف و رؤیاهای من میدهد؛ ملاک و مبنای اعتمادبهنفس خود قرار میدهم، سبب میشود که بیشتر اوقات احساس اعتمادبهنفس نداشته باشم!» پر واضح است که هرگز نمیتوانستم واکنش جهان و جهانیان را با خواستهها و آرزوهای خود کنترل کنم؛ حتی به لحاظ تئوری و منطقی نیز نمیتوانستم توقع داشته باشم همیشه به هر چیزی که میخواهم برسم؛ زیرا اصولاً دنیا هیچوقت اینطوری نیست و هرگز نمیتوان خیلی به نتایج اعتماد کرد.
اما یک چیز وجود داشت که میتوانستم به آن اعتماد کنم و آن چیزی نبود جز تعهد و پایبندی خوب به خودم. من میتوانستم درباره خواستهها و اهدافم با خودم صادق باشم و برای تحقق آنها همین الان اقدام کنم. من میتوانستم به عزم و اراده خودم برای عمل کردن و انجام دادن آنچه باید انجام میدادم تکیه کنم؛ این تنها چیزی است که میتوانم به آن مطمئن باشم. من میتوانستم به توانایی و تمایلم به انجام دادن هر آنچه لازم بود انجام شود اعتماد و ایمان داشته باشم.
احمد زرگانی
آیا همواره از هر آنچه انجام میدهیم نتیجه مطلوب و پیشبینیشده را میگیریم؟ البته که نه. آیا به هر آنچه دوست داریم خواهیم رسید؟ پاسخ منفی است؛ اما اشکالی ندارد؛ زیرا من ملاک و معیار اعتمادبهنفس خود را بر پایه نتایج مطلوب استوار نکردهام. من اعتمادبهنفس خود را براساس این حقیقت بنا کردهام تا آنچه در توان دارم و میدانم درست است، انجام دهم و از پای ننشینم؛ درست همانگونه که به خودم قول دادهام.
احمد زرگانی
هنگامیکه اعتمادبهنفس و خودباوری خود را بر اساس آن که و آنچه بهراستی هستید بنا میکنید و نه براساس موفقیتها و دستیابیها با شکستها و ناکامیهای خود، چیزی را در خود خلق میکنید که هیچکس و هیچچیز یارای گرفتنش را از شما نخواهد داشت.
دلیل دیگر اینکه چرا اعتمادبهنفس واقعی ربطی به موفقیتها یا شکستهای شما ندارد نیز همین است. شما هر چقدر هم در انجام دادن کاری خاص مهارت به دست آورید و موفق باشید، فقط میتوانید در مورد همان کار خاص احساس اعتمادبهنفس کنید و هنگامیکه میخواهید دست به کار جدیدی بزنید، کاری که در آن مهارت چندانی ندارید، اعتمادبهنفس گذشته شما هیچگونه فایدهای برایتان نخواهد داشت.
احمد زرگانی
هنگامیکه نخستین کتابم را نوشتم، رازهایی درباره عشق، همین احساس را تجربه کردم. من در گرداندن و راهبری سمینارها مهارت و موفقیت زیادی به دست آورده بودم و کاملاً احساس میکردم که میتوانم علاقهمندان زیادی را به سمینارهای خود جذب کنم و تجارب فوقالعادهای را در آن سمینار برایشان رقم بزنم، اما هرگز پیش از آن، نویسندگی نکرده و کتابی ننوشته بودم؛ پس تا سرحد مرگ ترسیده و مضطرب بودم! به یاد دارم پیش خود فکر میکردم: «با سمینار دادن مشلکی ندارم و بهخوبی از عهده آن بر میآیم؛ اما کتاب نوشتن؟ نه مسلماً از عهده این یکی بر نمیآیم. از کجا شروع کنم؟ اگر وسطش گیر کردم و نتوانستم تمامش کنم چه؟ اگر مردم از کتابم خوششان نیاید و آن را احمقانه ببینند چه کار کنم؟»
احمد زرگانی
همه اعتمادبهنفسی که درباره برگزاری سمینار در خود احساس میکردم ترسها و تردیدهایم درباره نویسندگی را کمترین تسکینی ندادند. اعتمادبهنفسم مثل «ارز» از فعالیتی به فعالیت دیگر قابل تبدیل نبود! نمیتوانستم آن را با خودم ببرم و از آن استفاده کنم.
اما چرا تا این حد ترسیده بودم؟ بیگمان به این دلیل نبود که قبلاً هرگز کتاب ننوشته بودم، بلکه برای این ترسیده بودم که در آن زمان، از موضع اعتمادبهنفس حقیقی و راستین با مشکل برخورد نکرده بودم و فکر میکردم هرگز نیز نمیتوانم اعتمادبهنفس حقیقی را در خود ایجاد کنم. لازم بود این کتاب را بنویسم تا بفهمم هنوز معنای اعتمادبهنفس واقعی را درک نکردهام. (این کتاب امروزه جزء پرفروشترین کتابها در ایالات متحده است.)
احمد زرگانی
اعتمادبهنفس من از این نیست که نویسنده خوبی هستم و کتابهای پرفروش زیادی دارم یا سمینارهای موفقی را، که هزاران هزار نفر شرکتکننده دارند، هدایت و رهبری میکنم یا برنامههای تلویزیونی من تماشاگران بیشماری دارد و جوایز زیادی گرفته است. با این موفقیتها خوشحال میشوم و افتخار و احساس رضایت شغلی زیادی دارم، اما هرگز احساس اعتمادبهنفس ندارم. اعتمادبهنفس من برخاسته از این حقیقت است که میدانم اگر تصمیم بگیرم کاری را انجام دهم، حتماً آن را انجام خواهم داد.
من به این دلیل که باهوش هستم احساس اعتمادبهنفس نمیکنم.
احمد زرگانی
اعتمادبهنفس من برای این است که میدانم اگر لازم باشد برای انجام دادن کاری دانش یا مهارت جدیدی کسب کنم، حتماً مطالعه خواهم کرد. درس خواهم خواند و هر آنچه را لازم باشد خواهم آموخت. من به این سبب که میدانم میتوانم کتاب بنویسم احساس اعتمادبهنفس نمیکنم. خودباوری من برخاسته از این حقیقت است که میدانم حتماً پای میزم خواهم نشست و خواهم نوشت و نوشتههای خود را به دیگران نشان خواهم داد و اگر آنان از نوشتههایم خوششان نیاید آنها را پاره خواهم کرد و دوباره از نو خواهم نوشت و سپس آنها را هم به مردم نشان خواهم داد و دوباره از نو خواهم نوشت و اگر بازهم خوششان نیامد، گریه خواهم کرد؛ اما باز هم خواهم نوشت و آنقدر مینویسم تا سرانجام موفق شوم!
احمد زرگانی
اعتمادبهنفس و خودباوری واقعی و راستین من زاییده تمایل، عزم و ارادهام است، نه نتایج کارم. من فردی هستم که به «خواست» و «تمایل» خود اعتماد دارم. میدانم اگر بخواهم کاری را انجام دهم، حتماً چگونگی درست انجام دادنش را خواهم آموخت. بارها و بارها تلاش خواهم کرد، اشتباه خواهم کرد و از اشتباههای خود خواهم آموخت تا آنجا که هنگام انجام دادن آن احساس خوبی داشته باشم؛ حتی اگر آنچه انجام دادم با موفقیت بیسابقه و کمنظیری نیز روبهرو شود، باز هم آن موفقیت منبع اصلی اعتمادبهنفس واقعی من نخواهد بود. اعتمادبهنفس من برخاسته از این حقیقت است که عزم و اراده انجام دادن هر آنچه را لازم باشد دارم تا درنهایت به چیزی که میخواهم برسم.
احمد زرگانی
فصل دوم: چگونه از تخریب خویشتن دست بشوییم و به رؤیاهای خود اعتماد کنیم؟
یک دقیقه به پاسخ این پرسش فکر کنید: «اگر کسی همین اکنون شغلی به شما پیشنهاد کند، آیا چنین عکسالعملی از خودتان نشان نمیدهید؟ «اُه، مطمئن نیستم بتوانم بهخوبی از عهدهاش بربیایم. تو این کار زیاد اعتمادبهنفس ندارم!»
احمد زرگانی
حال اگر آن شغل مستلزم انجام دادن فعالیتهایی باشد که شما هرگز انجام ندادهاید، آن شغل را قبول میکنید؟ آیا از اینکه فعالیت جدیدی را قبول میکنید هیجانزدهاید یا میترسید؟ آیا به خودتان اعتماد دارید که هرچه را لازم باشد یاد بگیرید تا بتوانید آن کار را بهخوبی انجام دهید؟
آیا درحالحاضر رؤیایی دارید که برایتان اهمیت ویژهای داشته باشد؛ اما چون به خودتان اعتماد ندارید که رؤیایتان را تا آخر تعقیب میکنید، آن را به دست فراموشی سپرده باشید؟ آیا میترسید که اگر در راستای تحقق رؤیایتان قدم بردارید، بعد از مدتی سرد شوید یا آن را به تعویق بیندازید یا حتی برای همیشه فراموشش کنید؟ آیا کارهایی را در زندگی خود شروع کردهاید که ناتمام رهایشان کرده باشید؟
احمد زرگانی
نقطهای که در آن از تعقیب رؤیاهایتان چشمپوشی میکنید همان نقطهای است که اعتمادبهنفس شما در آن آسیب دیده و مختل شده است، این نقطه همان نقطهای است که در آن به خودتان اعتماد کافی ندارید.
هنگامیکه ذهنتان به شما میگوید: «فکر نکنم بتوانم موفق شوم.» درواقع، دارید به خودتان میگویید: «به خودم اعتماد کافی ندارم که بتوانم مطالعه کنم، یاد بگیرم، بیاموزم و هر آنچه را برای تحقق رؤیاهایم لازم دارم انجام دهم.» هرچه به خواست و اراده خودتان اعتماد بیشتری داشته باشید، اعتمادبهنفس بیشتری را در خود احساس خواهید کرد. داشتن اعتمادبهنفس و خودباوری نیز دراساس به این معناست: به خودتان اعتماد داشته باشید که میتوانید ترسهای خود را کنار بگذارید و تسلیم نشوید.
بیگمان از زندگی کسانی که از هیچ شروع کرده و در شغل خود به شکلی باورنکردنی موفق شدهاند داستانهای فراوانی شنیدهاید. ممکن است داستان مردی را شنیده باشید که فروش مرغسوخاری را در شهری کوچک شروع کرد و سپس آن را به کار و تجارتی بیست میلیون دلاری تبدیل کرد.
احمد زرگانی
شاید هنگامیکه داستان زندگی او را خواندید یا شنیدید پیش خودتان فکر کردید: «اوه، پسر چه شانسی! بهموقع شانس بهش رو کرده و او هم توانست درست ازش استفاده کند!» اما دیگر این قسمت داستان را کسی برایتان تعریف نکرد که او چند بار شکست خورد و سرمایهاش را از دست داد و مجبور شد دوباره از «صفر» شروع کند. بارها با مشکلات بزرگی روبهرو شد که فکر نمیکرد از آنها جان سالم به در ببرد.
اما این بیلیونر چه چیزی داشت که بیشتر ما نداریم؟ او به خودش اعتماد داشت و میدانست که هرگز از پا نخواهد نشست. هر اتفاقی که میافتاد برای او کوچکترین اهمیتی نداشت. شاید نمیدانست که چگونه میخواهد به حرکت ادامه دهد یا راه درست آن کدام است. فقط میدانست که مأیوس نخواهد شد. او اعتماد داشت که هرگز نمیخواهد «جا بزند»؛ حتی موقعی که اشتباه میکرد و شکست میخورد.
احمد زرگانی
باید بهای موفقیت را بپردازید
اگر نمیخواهید فردی شکستخورده جلوه کنید، باید دوره سختی را بگذرانید تا اعتمادبهنفس واقعی را در خود ایجاد کنید؛ زیرا اعتمادبهنفس واقعی براساس این باور که به یقین موفق خواهید شد بنا نشده است. فردی که اعتمادبهنفس دارد هرگز مطمئن نیست که اشتباه نخواهد کرد. او از اینکه شکست بخورد و تحقیر شود یا بد جلوه کند ترسی ندارد. او فقط به جلو نظر دارد. خود من نمونه ایدهآل چنین فردی هستم. اغلب مردم فکر میکنند که خیلی موفق هستم.
احمد زرگانی
تنها چیزی که آنان میبینند موفقیتهایی است که کسب کردهام و اهدافی است که به آنها دست یافتهام؛ اما چیزی که آنان هرگز ندیدهاند صدها و صدها اشتباهی است که مرتکب شدهام. منظورم اشتباههای کوچک و پیشپاافتاده نیست، بلکه اشتباهاتی بسیار بزرگ و وحشتناک است؛ مانند: استخدام کارمندان نامناسب، اشتباهات مالی و تجاری و شغلی بزرگ، دوستیها و روابط بسیار مخرب و مشکلدار، ازدواجهای غلط و... اگر قرار بود از خرابکاریهای خودم فهرستی تهیه کنم، فهرستی بلندبالا میشد! حال که به جایگاه موفق و فوقالعادهای رسیدهام شاید چنین به نظر برسد که راه ساده و همواری را پشت سر گذاشتهام؛ اما این تا حقیقت فرسنگها فاصله دارد.
احمد زرگانی
هنگامیکه داستان زندگی خود را با مردم در میان میگذارم، معمولاً از من میپرسند: «چطور با این همه اشتباه و خطا میتوانستی اعتمادبهنفس خود را حفظ کنی؟» «چگونه میتوانستی با این همه خرابکاری که پشت سر خودت به جا گذاشته بودی همچنان به تعقیب رؤیاهایت بپردازی؟» پاسخ این است که هرگز نمیدانستم آیا آنچه انجام میدهم درست است یا نه. من مطمئن نبودم که تمامی پاسخها را میدانم؛ اما میدانستم که هرگز نمیخواهم باز ایستم. میدانستم که سرانجام خواهم فهمید که باید چهکار کنم. فقط آنقدر به خودم اعتماد داشتم که ادامه دهم.
بنابراین، اگر احساس میکنید تماممدت منتظر این بودهاید که در زمینهای خاص، تخصص کافی به دست آورید تا سرانجام احساس اعتمادبهنفس کنید و درنهایت دستبهعمل بزنید، بیش از این وقت خود را تلف نکنید!
احمد زرگانی
تنها راه موفقیت در هر چیز این است که نخست بهقدر کافی احمق، شکستخورده، ناموفق و... باشیم. بیشک همیشه در ابتدا اشتباههای احمقانه زیادی مرتکب میشویم؛ اما اگر جا نزنیم، بیگمان بهتر خواهیم شد. باور کنید! برخی از ما منتظریم که خیلی راحت و بیهیچ زحمتی از راه برسیم و همان بار اول پیروزمندانه صحنه را ترک کنیم و تا زمانیکه مطمئن نباشیم این همان پیروزیای است که انتظارش را داشتیم، دست به هیچ کاری نمیزنیم؛ اما این همان «غرور» است؛ غرور و منیّت که سبب میشود به کارهایی که در آن مهارت نداریم دست نزنیم و هیچوقت نیز چیز جدیدی یاد نگیریم. در عوض، همان کارهای قبلی را با وجود خستهکننده بودنشان مدام تکرار میکنیم؛ سپس در کمال حیرت از خودمان میپرسیم که چرا به جایی نمیرسیم!
احمد زرگانی
باید قبل از آنکه نویسنده موفقی باشم، نویسنده بسیار بدی میبودم.
نظیر همین روند را درباره برنامههای تلویزیونی خود طی کردم. هنگامیکه مردم راز موفقیت برنامههای تلویزیونی و اعتمادبهنفسم را در اجرای زنده این برنامهها جویا میشوند، از آنان میخواهم که نوار ضبطشده اولین برنامه تلویزیونیام را تهیه و تماشا کنند. این نوار درواقع خجالتآور بود. در بیشتر سکانسها صدایم نامفهوم و مبهم و افکارم مغشوش و پریشان بود. لباسهای بدرنگی پوشیده و یکبار هم لبخند نزده بودم؛ حتی خودم هم نمیتوانم دوباره آن فیلم را تماشا کنم؛ اما گاهی این کار را میکنم تا به خودم یادآوری کنم که کجا بودهام. دیدن دوباره این نوار به من کمک میکند که باور کنم اگر مایل باشم شکست را تحمل کنم، بیشک موفق خواهم شد.
احمد زرگانی
حجم
۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
قیمت:
۶۵,۹۰۰
۱۹,۷۷۰۷۰%
تومان