بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اقیانوس انتهای جاده | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اقیانوس انتهای جاده

بریده‌هایی از کتاب اقیانوس انتهای جاده

۴٫۱
(۶۹)
هیولاها به هر شکل و اندازه‌ای درمی‌آن. بعضی‌هاشون چیزهایی هستن که آدما ازشون می‌ترسن. بعضی‌هاشون چیزهایی هستن که مدت‌ها پیش آدما ازشون می‌ترسیدن. بعضی‌وقتا هیولاها چیزهایی هستن که آدما باید ازشون بترسن، ولی نمی‌ترسن.
rozhinism
کاش من هم می‌توانستم خُرخُر کنم. در آن صورت مدام این‌کار را می‌کردم.
rozhinism
فردا روز بدی بود.
rozhinism
«من درونت بوده‌م، پس حرفم رو گوش کن. اگه به کسی چیزی بگی، حرفت رو باور نمی‌کنن. و چون درونت بوده‌م، می‌فهمم. و می‌تونم کاری کنم فقط حرفایی رو بزنی که من می‌خوام.»
rozhinism
آدم‌بزرگ‌ها راه‌ها را دنبال می‌کنند. بچه‌ها آن‌ها را کشف می‌کنند. آدم‌بزرگ‌ها دوست دارند صدها و هزاران بار همان راهِ همیشگی را بروند؛ شاید هرگز به ذهنشان نمی‌رسد از راه خارج شوند و به زیر بته‌های گل صدتومانی بخزند و فضای بین حصارها را کشف کنند.
rozhinism
فکر کردم، مثل خیلی وقت‌های دیگر که در آن سن فکر می‌کردم، کی هستم و دارم به چهرهٔ چه کسی در آینه نگاه می‌کنم. اگر چهره‌ای که داشتم می‌دیدم مال من نبود و می‌دانستم که نبود، چون هر بلایی هم که بر سرِ صورتم می‌آمد باز خودم بودم، پس من کی بودم؟ و کی داشت نگاه می‌کرد؟
rozhinism
فکر کردم، مثل خیلی وقت‌های دیگر که در آن سن فکر می‌کردم، کی هستم و دارم به چهرهٔ چه کسی در آینه نگاه می‌کنم. اگر چهره‌ای که داشتم می‌دیدم مال من نبود و می‌دانستم که نبود، چون هر بلایی هم که بر سرِ صورتم می‌آمد باز خودم بودم، پس من کی بودم؟ و کی داشت نگاه می‌کرد؟
rozhinism
نمی‌دانم چرا از یک بزرگسال کمک نخواستم. یادم نمی‌آید هرگز از بزرگسالی کمک گرفته باشم، مگر به‌عنوان آخرین راه‌حل.
rozhinism
«مشکل موجودات زنده همینه. زیاد نمی‌مونن. یه روز بچه‌گربه‌ت می‌میره، یه روز گربهٔ پیرت. بعد فقط خاطراتشون می‌مونه. و خاطرات محو می‌شن و با هم ترکیب می‌شن و پخش می‌شن...»
rozhinism
کودکِ شادی نبودم، گرچه هر از گاهی از زندگی راضی بودم. بیش از هرچیز در دنیای کتاب‌ها زندگی می‌کردم.
rozhinism
به‌هرحال کتاب‌ها از آدم‌ها مطمئن‌تر بودند.
rozhinism
خاطرات کودکی بعضی‌وقت‌ها زیر اتفاقاتی که بعدها در زندگی می‌افتد مدفون و پنهان می‌شود، مثل اسباب‌بازی‌های دوران کودکی که تهِ کمدهای انباشتهٔ بزرگسالی چپانده می‌شود، اما هرگز تا ابد گم نمی‌شود.
rozhinism
برای روزی دشوار لباسی مناسب به تن کرده بودم.
rozhinism
بزرگ که می‌شدم خیلی چیزها از توی کتاب‌ها یاد می‌گرفتم. بیشتر اطلاعاتی که در مورد رفتار آدم‌ها داشتم در کتاب‌ها خوانده بودم، و این‌که چه‌طور رفتار کنم. کتاب معلم و مشاور من بود.
Sophie
«می‌خوام چیز مهمی رو بهت بگم. آدم‌بزرگا در درون اصلاً شبیه آدم‌بزرگا نیستن. در ظاهر بزرگ و خودبین هستن و همیشه می‌دونن دارن چی‌کار می‌کنن. در درون درست همونی هستن که همیشه بوده‌ن. مثل وقتی که همسن تو بودن. واقعیت اینه که اصلاً آدم‌بزرگی وجود نداره. حتی یه نفر توی این دنیای بزرگ.»
Shaghayegh
«مشکل موجودات زنده همینه. زیاد نمی‌مونن. یه روز بچه‌گربه‌ت می‌میره، یه روز گربهٔ پیرت. بعد فقط خاطراتشون می‌مونه. و خاطرات محو می‌شن و با هم ترکیب می‌شن و پخش می‌شن...»
korra13
خاطرات کودکی بعضی‌وقت‌ها زیر اتفاقاتی که بعدها در زندگی می‌افتد مدفون و پنهان می‌شود، مثل اسباب‌بازی‌های دوران کودکی که تهِ کمدهای انباشتهٔ بزرگسالی چپانده می‌شود، اما هرگز تا ابد گم نمی‌شود.
korra13
به‌هرحال کتاب‌ها از آدم‌ها مطمئن‌تر بودند.
korra13
بارها خوابِ آن آواز و کلمات عجیبی را که با آن خوانده می‌شد دیده‌ام و چندین بار در خواب به معنای آن پی برده‌ام. در آن خواب‌ها خودم هم به همان زبان حرف می‌زدم، به زبانِ اول، و کاملاً به آن مسلط بودم. در خواب آن زبان و همهٔ چیزهایی که به آن مربوط می‌شود واقعی است، چون نمی‌توان به آن زبان دروغ گفت. خشتِ اول همه‌چیز است. در خواب از آن زبان برای درمان بیماری و برای پرواز استفاده کرده‌ام؛ یک‌بار خواب دیدم در هتل کوچکی در کنار ساحل اقامت دارم و به هرکه برای ماندن با من می‌آید به آن زبان می‌گویم: «سلامت باشی.» و سلامت می‌شود، و دیگر مشکلی نخواهد داشت، چون من به آن زبان با او حرف زده‌ام، به زبانِ شکل‌دادن.
sahar
وقتی کتابم را می‌خواندم از هیچ‌چیز نمی‌ترسیدم: به دوردست‌ها رفته بودم، به مصر باستان، دربارهٔ هاثور خواندم و این‌که چه‌طور به شکل ماده‌شیری در مصر مغرورانه راه می‌رفته و آن‌قدر آدم می‌کشته تا شن‌های مصر همه سرخ می‌شده، و این‌که فقط با مخلوط کردن آب‌جو و عسل و شربت خواب توانستند او را شکست بدهند، این معجون را به رنگ سرخ درآورده بودند تا خیال کند خون است و آن را بنوشد و به خواب برود. رَع، پدرِ ایزدان، بعد از این واقعه او را ایزدبانوی عشق کرد تا زخمی که بر آدمیان وارد کرده بود حالا فقط زخمی بر قلبشان باشد.
moji

حجم

۱۶۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۶۰ صفحه

حجم

۱۶۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۶۰ صفحه

قیمت:
۶۳,۰۰۰
۳۷,۸۰۰
۴۰%
تومان