آدمبزرگا در درون اصلاً شبیه آدمبزرگا نیستن. در ظاهر بزرگ و خودبین هستن و همیشه میدونن دارن چیکار میکنن. در درون درست همونی هستن که همیشه بودهن. مثل وقتی که همسن تو بودن. واقعیت اینه که اصلاً آدمبزرگی وجود نداره. حتی یه نفر توی این دنیای بزرگ.»
کاربر ۲۹۲۲۱۴۶
بههرحال کتابها از آدمها مطمئنتر بودند.
Faranak_naseri_
دلم برای دوران کودکی تنگ نمیشود، اما دلم برای لذتهای کوچکی که داشتم تنگ میشود، حال آنکه چیزهای بزرگتر تباه میشود. نمیتوانستم دنیایی را که در آن بودم کنترل کنم، نمیتوانستم از آدمها، مسائل و لحظاتی که آزارم میداد دوری کنم، اما لذت را در چیزهایی میجستم که مایهٔ خوشحالیام میشد.
Shaghayegh
«هیچکس در اصل شبیه اون چیزی که درونشه نیست. تو هم نیستی. من هم نیستم. آدما پیچیدهتر از این حرفان. در مورد همه هم صدق میکنه.»
Shaghayegh
خیلی چیزها از توی کتابها یاد میگرفتم. بیشتر اطلاعاتی که در مورد رفتار آدمها داشتم در کتابها خوانده بودم، و اینکه چهطور رفتار کنم. کتاب معلم و مشاور من بود.
کاربر ۲۹۲۲۱۴۶
خاطرات کودکی بعضیوقتها زیر اتفاقاتی که بعدها در زندگی میافتد مدفون و پنهان میشود، مثل اسباببازیهای دوران کودکی که تهِ کمدهای انباشتهٔ بزرگسالی چپانده میشود، اما هرگز تا ابد گم نمیشود
کاربر ۲۹۲۲۱۴۶
بزرگ که میشدم خیلی چیزها از توی کتابها یاد میگرفتم. بیشتر اطلاعاتی که در مورد رفتار آدمها داشتم در کتابها خوانده بودم، و اینکه چهطور رفتار کنم. کتاب معلم و مشاور من بود.
Sophie
«مشکل موجودات زنده همینه. زیاد نمیمونن. یه روز بچهگربهت میمیره، یه روز گربهٔ پیرت. بعد فقط خاطراتشون میمونه. و خاطرات محو میشن و با هم ترکیب میشن و پخش میشن...»
korra13
خاطرات کودکی بعضیوقتها زیر اتفاقاتی که بعدها در زندگی میافتد مدفون و پنهان میشود، مثل اسباببازیهای دوران کودکی که تهِ کمدهای انباشتهٔ بزرگسالی چپانده میشود، اما هرگز تا ابد گم نمیشود.
korra13
بههرحال کتابها از آدمها مطمئنتر بودند.
korra13