بریدههایی از کتاب کافکا در ساحل
۳٫۸
(۱۵۶)
فرد از دو نفر دیگر ساخته شده بود. همه از این وضع راضی بودند و هرگز زیاد به آن فکر نمیکردند. اما بعد خدا یک چاقو برداشت و هرکس را دو قسمت کرد، درست از وسط. بنابراین از آن پس دنیا فقط به مذکر و مؤنث تقسیم شد، در نتیجه مردم عمرشان را صرف این میکنند که این طرف و آن طرف بدوند و دنبال نیمهی گمشدهشان بگردند.
ELNAZ
اگر سعی کنی برای فکر کردن در مورد چیزها از سرت استفاده کنی، مردم نمیخواهند با تو هیچ کاری داشته باشند
S3084
هیچ جنگی نیست که به همهی جنگها پایان دهد. جنگ در جنگ رشد میکند. خونی را که بر اثر خشونت ریخته شده میبلعد، از بدنهای مجروح تغذیه میکند. جنگ موجودی کامل و خودکفاست.
Mohamad Mahdavi
هرچه بیشتر به توهمات فکر کنید، متورمتر میشوند و شکل میگیرند و دیگر توهم نیستند.
Mohamad Mahdavi
آنچه بیرون از توست منعکسکنندهی چیزهای درون تو است و آنچه درون توست منعکسکنندهی چیزهای بیرونی است. بنابراین وقتی به هزارتوی بیرون از خودت قدم میگذاری، همزمان به هزارتوی درون نیز قدم گذاشتهای. کاری بیتردید خطرناک.»
Mohamad Mahdavi
ضرورت مفهومی مجرد است. ساختمانی متفاوت با منطق، اخلاق یا معنی دارد. وظیفهاش کاملاً به نقشی وابسته است که بازی میکند. آنچه نقشی بازی نمیکند نباید وجود داشته باشد. آنچه ضرورت ایجاب میکند لازم است وجود داشته باشد.
Mohamad Mahdavi
با هر طلوع تازه دنیا دیگر همان دنیای روز قبل نیست. و تو هم دیگر همان آدمی که بودی نیستی.
Mohamad Mahdavi
اشتباهات فردی در قضاوت معمولاً میتواند اصلاح شود. تا زمانی که جرئت داشته باشی به اشتباهاتت اعتراف کنی، اوضاع میتواند بهتر شود.
Mohamad Mahdavi
در زندگی هر کس یک نقطهی بدون بازگشت وجود دارد. و در موارد خیلی کمی، نقطهای است که دیگر نمیتوانی جلوتر بروی. و وقتی به آن نقطه رسیدیم، تنها کاری که میتوانیم بکنیم در آرامش پذیرفتن واقعیت است. اینطوری زنده میمانیم.»
Mohamad Mahdavi
بستن چشمهایت چیزی را تغییر نمیدهد. هیچچیز فقط بهخاطر اینکه تو آنچه را دارد اتفاق میافتد نمیبینی، ناپدید نمیشود. در حقیقت، بار دیگری که چشمهایت را باز کنی اوضاع حتی خیلی بدتر خواهد بود. دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم این چنین است،
Mohamad Mahdavi
در زندگی هر کاری بکنیم، باید جوابش را پس بدهیم. که حتی در کوچکترین پیشآمدها چیزی بهعنوان تصادف وجود ندارد.»
Mohamad Mahdavi
چشمهایم را میبندم. این بار میتوانم بخوابم. یک خواب عمیق عمیق، شاید عمیقترین خوابم از وقتی از خانه فرار کردهام. انگار در آسانسور عظیمی هستم که آهسته، در سکوت مرا عمیقتر و عمیقتر به زیر زمین میبرد. عاقبت، همهی نورها ناپدید میشود، همهی صداها محو میشود.
میثم
باید نگاه کنی! این یکی دیگر از قوانین ماست. بستن چشمهایت چیزی را تغییر نمیدهد. هیچچیز فقط بهخاطر اینکه تو آنچه را دارد اتفاق میافتد نمیبینی، ناپدید نمیشود. در حقیقت، بار دیگری که چشمهایت را باز کنی اوضاع حتی خیلی بدتر خواهد بود.
farzane farshbaf
سرش را بالا میآورد و یکراست به چشمهایم نگاه میکند: «فقط یک چیز. میخواهم مرا به یاد داشته باشی. اگر مرا به یاد داشته باشی، آن وقت اگر همهی آنهای دیگر فراموشم کنند برایم اهمیت ندارد.»
✿tanin
«مثل این نیست که تو بخشی از خودت را قطع کنی و دور بیندازی. ما آن را دور نمیاندازیم ــ آن را میپذیریم، در درونمان.»
✿tanin
آدمهایی که حصارهای بلند و قوی میسازند کسانی هستند که بیش از همه جان به در میبرند. با انکار این واقعیت فقط در معرض این خطر قرار میگیری که خودت به بیابان رانده شوی...»
✿tanin
ژان ژاک روسو گفت تمدن از زمانی آغاز شد که انسان حصارها را برپا کرد. دیدگاهی بسیار زیرکانه است. و این حقیقت دارد ــ هر تمدنی محصول فقدان آزادیِ در حصار قرار گرفته است
✿tanin
«حضور خالص پیشدرآمد غیرقابل درک گذشته است که آینده را نابود میکند. در حقیقت، همهی حسها خاطرهاند.»
✿tanin
در زندگی هر کس یک نقطهی بدون بازگشت وجود دارد. و در موارد خیلی کمی، نقطهای است که دیگر نمیتوانی جلوتر بروی. و وقتی به آن نقطه رسیدیم، تنها کاری که میتوانیم بکنیم در آرامش پذیرفتن واقعیت است. اینطوری زنده میمانیم.»
✿tanin
اگر همه نابغه بودند دنیا حسابی به هم میریخت. کسی باید مراقب باشد، به کارها رسیدگی کند.
zohre
حجم
۵۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۶۷۰ صفحه
حجم
۵۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۶۷۰ صفحه
قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
۱۱۴,۱۰۰۳۰%
تومان