بریدههایی از کتاب کافکا در ساحل
۳٫۸
(۱۵۶)
«من همه نوع تبعیض را تجربه کردهام. فقط کسانی که مورد تبعیض قرار گرفتهاند میدانند چقدر آزاردهنده است. هر کسی درد را به شیوهی خودش حس میکند، هرکس جای زخمهای خودش را دارد. بنابراین فکر میکنم به اندازهی هرکس دیگری به انصاف و عدالت اهمیت میدهم. اما از همه چندشآورتر برایم مردمی هستند که هیچ تخیلی ندارند. کسانی که تی. اس.الیوت آنها را مرد توخالی مینامد. آدمهایی که آن فقدان تخیل را با ذرههای بیاحساس کاه پر کردهاند و حتی نمیدانند دارند چه میکنند. آدمهای سنگدلی که یک عالم کلمات تهی را به سویت میاندازند، سعی دارند ترا وادار کنند کاری را انجام بدهی که نمیخواهی
فی. ا
«کافکا، در زندگی هر کس یک نقطهی بدون بازگشت وجود دارد. و در موارد خیلی کمی، نقطهای است که دیگر نمیتوانی جلوتر بروی. و وقتی به آن نقطه رسیدیم، تنها کاری که میتوانیم بکنیم در آرامش پذیرفتن واقعیت است. اینطوری زنده میمانیم.»
فی. ا
«باید نگاه کنی! این یکی دیگر از قوانین ماست. بستن چشمهایت چیزی را تغییر نمیدهد. هیچچیز فقط بهخاطر اینکه تو آنچه را دارد اتفاق میافتد نمیبینی، ناپدید نمیشود. در حقیقت، بار دیگری که چشمهایت را باز کنی اوضاع حتی خیلی بدتر خواهد بود. دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم این چنین است، آقای ناکاتا. چشمهایت را کاملاً باز نگه دار. فقط یک ترسو چشمهایش را میبندد. بستن چشمهایت و گرفتن گوشهایت زمان را متوقف نمیکند.»
فی. ا
ژان ژاک روسو گفت تمدن از زمانی آغاز شد که انسان حصارها را برپا کرد. دیدگاهی بسیار زیرکانه است. و این حقیقت دارد ــ هر تمدنی محصول فقدان آزادیِ در حصار قرار گرفته است. اگرچه، بومیان استرالیا یک استثنا هستند. آنها توانستند تا قرن هفدهم تمدنی بدون حصار را حفظ کنند. به آزادی اعتقاد راسخ داشتند. میتوانستند به هرجا میخواستند بروند، هروقت که میخواستند، هر کاری میخواستند بکنند. زندگی آنها حقیقتا سفر بود. سفر صحرایی استعارهی کاملی برای زندگی آنهاست. وقتی انگلیسیها آمدند و برای در آغل کردن احشام آنها حصار ساختند، بومیان نتوانستند این را درک کنند. و تا آخر به اصول کاری بیاعتنا ماندند، آنها را بهعنوان ضد اجتماعی خطرناک طبقهبندی کرده و دور راندند، به بیابانها. بنابراین میخواهم تو مراقب باشی. آدمهایی که حصارهای بلند و قوی میسازند کسانی هستند که بیش از همه جان به در میبرند. با انکار این واقعیت فقط در معرض این خطر قرار میگیری که خودت به بیابان رانده شوی...»
مصطفی
بدشانسی به شکلها و اندازههای مختلف ظاهر میشود. همانطور که تولستوی گفت: شادمانی یک تمثیل است، اندوه یک داستان.
کاربر ۱۵۲۵۱۰۲
زمان چون رؤیایی قدیمی و مبهم بر تو سنگینی میکند. به حرکت ادامه میدهی، سعی میکنی از آن بگریزی. اما حتی اگر تا آن طرف دنیا هم بروی، نمیتوانی از آن فرار کنی. با این حال، باید به آنجا بروی... به لبهی دنیا.
نازنین بنایی
«هرکدام از ما چیزی را که برایش باارزش بوده از دست میدهد. موقعیتهای ازدسترفته، امکانات ازدسترفته، احساساتی که هرگز نمیتوانیم دوباره به دست بیاوریم. این بخشی از آن چیزیست که معنیاش زنده بودن است. اما درون سرمان ــ حداقل به تصور من آنجاست ــ اتاق کوچکی است که آن خاطرات را در آن نگه میداریم. اتاقی شبیه قفسههای توی این کتابخانه. و برای درک عملکرد قلبمان باید مدام کارتهای مرجع جدید درست کنیم. باید هرچندوقت یکبار چیزها را گردگیری کنیم، آنها را هوا بدهیم، آب گلدانها را عوض کنیم. به عبارت دیگر، تو برای ابد در کتابخانهی خصوصی خودت زندگی میکنی.»
نازنین بنایی
«خاطرات شما را از درون گرم میکند. اما در عین حال شما را پارهپاره میکند.»
نازنین بنایی
چرا مردم جنگ راه میاندازند؟ چرا صدها هزار نفر، حتی میلیونها نفر گرد میآیند و سعی میکنند یکدیگر را از بین ببرند؟ آدمها بر اثر خشم جنگ را شروع میکنند؟ یا ترس؟ یا اینکه خشم و ترس دو وجه یک روحیه است؟
نازنین بنایی
بیدار میشوم. در تختم، تنها. نیمهشب است. تاریکی تا حد ممکن عمیق است، همهی ساعتها در آن گم شدهاند. از تخت بیرون میآیم، لیوانهای آب را پشت سر هم مینوشم، اما هیچچیز تشنگیام را تسکین نمیدهد. چنان احساس تنهایی میکنم که برایم قابل تحمل نیست. در تاریکی، در نیمهی شب، در محاصرهی جنگلی عمیق، نمیتوانستم از این تنهاتر باشم. اینجا هیچ فصلی نیست، و هیچ نوری. به تخت برمیگردم، مینشینم و آه عمیقی میکشم. تاریکی خودش را دور من میپیچد.
نازنین بنایی
مغزت چنان از او پر است که دارد میترکد، بدنت دارد منفجر و تکهتکه میشود. با این حال، هرقدر بخواهی او اینجا باشد، هرقدر منتظر بمانی، هرگز نمیآید. تنها چیزی که میشنوی خشخش خفیف باد در بیرون، آواز ملایم پرندگان در شب است. نفست را حبس میکنی، به تاریکی خیره میشوی. به باد گوش میدهی، سعی میکنی از آن چیزی را دریابی، تلاش میکنی از معنای احتمالی آن نشانی بیابی. اما همهی آنچه ترا احاطه کرده سایههای به درجات متفاوت تاریکی است. عاقبت تسلیم میشوی، چشمهایت را میبندی و به خواب میروی.
نازنین بنایی
«از آنجایی که من نه خدا هستم نه بودا، به این نیازی ندارم که دربارهی خوب یا بد بودن مردم قضاوت کنم. همینطور لازم نیست بر اساس معیارهای خوب یا بد عمل کنم.»
«به عبارت دیگر وجود تو فراتر از نیک و بد است.»
«تو خیلی لطف داری. من دقیقا، فراتر از خوب و بد نیستم، فقط برایم اهمیت ندارند. من اصلاً نمیدانم چه چیزی خوب یا چه چیزی بد است. موجودی پراگماتیت هستم. به عبارتی میشود گفت من وجودی خنثی هستم و تنها چیزی که به آن اهمیت میدهم به انجام رساندن وظیفهایست که به عهدهام گذاشته شده.»
نازنین بنایی
تو در تمام زندگیات هرگز به کس دیگری غبطه نخوردی، یا هرگز نخواستی کس دیگری باشی ــ اما حالا حسادت میکنی. بیش از هرچیز دیگری میخواهی آن پسر باشی. حتی با اینکه میدانی در ۲۰ سالگی سرش با یک میلهی آهنی خرد میشود و آنقدر کتک میخورد تا بمیرد، با این حال باز حاضری جایت را با او عوض کنی. باید این کار را بکنی، تا بتوانی در آن پنج سال عاشق خانم سائکی باشی. و او با تمام قلبش عاشق تو باشد. برای اینکه بتوانی هرقدر میخواهی کنار او باشی، بارها و بارها به او مهر بورزی. و بعد از آنکه مردی، عشق تو داستانی شود که برای همیشه در قلب او حک شده. او هر شب ترا دوباره در خاطراتش دوست داشته باشد.
نازنین بنایی
«برای من همهچیز اتفاق افتاده. بعضی را من انتخاب کردم، بعضی را نکردم. دیگر نمیدانم چطور آنها را از هم جدا کنم. منظورم این است، انگار در مورد همهچیز از قبل تصمیمگیری شده بوده ــ دارم مسیری را دنبال میکنم که کس دیگری قبلاً نقشهاش را برایم ریخته. مهم نیست چقدر در مورد کارهایم فکر کنم، چقدر بهخاطرشان تلاش کنم. در حقیقت، هرچه بیشتر سعی کنم، بیشتر نمیفهمم چه کسی هستم. انگار هویت من مداری است که از آن کاملاً دور افتادهام، و این واقعا آزارم میدهد. اما بیشتر از آن، مرا میترساند. فقط فکر به آن مرا دچار تزلزل میکند.»
نازنین بنایی
تو از تصور میترسی. و از رؤیاها حتی بیشتر از آن. از مسئولیتی که با رؤیاها آغاز میشود میترسی. اما باید بخوابی و رؤیاها بخشی از خواب است. وقتی بیدار شدی میتوانی تخیلت را سرکوب کنی. اما نمیتوانی رؤیاها را سرکوب کنی.
نازنین بنایی
حجم
۵۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۶۷۰ صفحه
حجم
۵۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۶۷۰ صفحه
قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
۱۱۴,۱۰۰۳۰%
تومان