بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کافکا در ساحل | صفحه ۱۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کافکا در ساحل

بریده‌هایی از کتاب کافکا در ساحل

۳٫۸
(۱۵۶)
هرکدام از ما چیزی را که برایش باارزش بوده از دست می‌دهد. موقعیت‌های ازدست‌رفته، امکانات ازدست‌رفته، احساساتی که هرگز نمی‌توانیم دوباره به دست بیاوریم. این بخشی از آن چیزیست که معنی‌اش زنده بودن است. اما درون سرمان ــ حداقل به تصور من آنجاست ــ اتاق کوچکی است که آن خاطرات را در آن نگه می‌داریم.
zohre
فاصله هیچ‌چیز را حل نمی‌کند
zohre
من اتفاقا آدم‌های عجیب را دوست دارم. آدم‌هایی که عادی به نظر می‌رسند و به‌طور عادی زندگی می‌کنند ــ آن‌هایی نیستند که حواست دنبالشان باشد.
zohre
خاطرات شما را از درون گرم می‌کند. اما در عین حال شما را پاره‌پاره می‌کند.
zohre
در زندگی هر کس یک نقطه‌ی بدون بازگشت وجود دارد. و در موارد خیلی کمی، نقطه‌ای است که دیگر نمی‌توانی جلوتر بروی. و وقتی به آن نقطه رسیدیم، تنها کاری که می‌توانیم بکنیم در آرامش پذیرفتن واقعیت است. این‌طوری زنده می‌مانیم.
zohre
هر کسی درد را به شیوه‌ی خودش حس می‌کند، هرکس جای زخم‌های خودش را دارد. بنابراین فکر می‌کنم به اندازه‌ی هرکس دیگری به انصاف و عدالت اهمیت می‌دهم.
سورنا
و وقتی توفان تمام شد، یادت نمی‌آید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتی در حقیقت، مطمئن نیستی توفان واقعا تمام شده باشد. اما یک چیز مسلم است. وقتی از توفان بیرون آمدی، دیگر آنی نیستی که قدم به درون توفان گذاشت. معنی این توفان همین است.
سورنا
اولین مراجعه‌اش به یک کتابخانه به‌طرز دردناکی به او نشان داده بود چقدر کم می‌داند. اندازه‌ی چیزهایی که درباره‌ی دنیا نمی‌دانست بی‌انتها بود. بی‌انتها، بنا به تعریف خود، هیچ حدی نداشت
کاربر ۱۴۷۷۵۴۹
«هرکدام از ما چیزی را که برایش باارزش بوده از دست می‌دهد. موقعیت‌های ازدست‌رفته، امکانات ازدست‌رفته، احساساتی که هرگز نمی‌توانیم دوباره به دست بیاوریم. این بخشی از آن چیزیست که معنی‌اش زنده بودن است. اما درون سرمان ــ حداقل به تصور من آنجاست ــ اتاق کوچکی است که آن خاطرات را در آن نگه می‌داریم. اتاقی شبیه قفسه‌های توی این کتابخانه. و برای درک عملکرد قلبمان باید مدام کارت‌های مرجع جدید درست کنیم. باید هرچندوقت یک‌بار چیزها را گردگیری کنیم، آن‌ها را هوا بدهیم، آب گلدان‌ها را عوض کنیم. به عبارت دیگر، تو برای ابد در کتابخانه‌ی خصوصی خودت زندگی می‌کنی.»
fateme
ناکاتا گفت: «نوشتن چیزها مهم بود، نبود؟» «بله، بود. روند نوشتن مهم بود. اگرچه محصول نهایی بی‌معنی است.»
fateme
«خاطرات شما را از درون گرم می‌کند. اما در عین حال شما را پاره‌پاره می‌کند.»
fateme
«فکر بی‌فایده بدتر از اصلاً فکر نکردن است.»
fateme
همه می‌میریم و ناپدید می‌شویم، اما برای این است که طرز کار این جهان خود بر انهدام و فقدان استوار شده. زندگی ما فقط سایه‌ای از آن اصول راهنماست. مثل وزیدن باد. می‌تواند بادی تند و وحشی باشد یا نسیمی ملایم. اما عاقبت هر باد فروکش می‌کند و ناپدید می‌شود. باد شکل ندارد. فقط حرکت هواست
fateme
آدم‌هایی که حصارهای بلند و قوی می‌سازند کسانی هستند که بیش از همه جان به در می‌برند.
fateme
سر تکان می‌دهم. «اگر استعداد انرژی طبیعی است، نباید راهی برای نشان دادن خود پیدا کند؟» جواب می‌دهد: «نمی‌دانم. هیچ‌کس نمی‌تواند پیش‌بینی کند استعداد به کجا می‌انجامد. گاهی به‌سادگی از بین می‌رود. در مواقع دیگر مثل رودی زیرزمینی در زمین فرو می‌رود و به جایی که خدا می‌داند سرازیر می‌شود.»
fateme
«کافکا، در زندگی هر کس یک نقطه‌ی بدون بازگشت وجود دارد. و در موارد خیلی کمی، نقطه‌ای است که دیگر نمی‌توانی جلوتر بروی. و وقتی به آن نقطه رسیدیم، تنها کاری که می‌توانیم بکنیم در آرامش پذیرفتن واقعیت است. این‌طوری زنده می‌مانیم.»
fateme
«خوروس؟ چی هست؟» «اسمی است که بر همسرایانی گذاشته بودند که در نمایشنامه‌های یونانی از آن‌ها استفاده می‌کردند. آن‌ها عقب صحنه می‌ایستادند و هم‌صدا موقعیت یا آنچه را شخصیت‌ها در اعماق وجودشان حس می‌کردند، توضیح می‌دادند. گاهی حتی سعی می‌کردند شخصیت‌ها را تحت‌تأثیر قرار دهند. این تمهید خیلی مناسبی است. گاهی آرزو می‌کنم همسرایان خودم را ایستاده پشت سرم داشتم.»
fateme
او گفت، نمی‌فهمم. تو نباید به من بگویی! چرا ادامه نمی‌دهی و هرچه را می‌خواهی تصور نمی‌کنی؟ تو اجازه‌ی مرا لازم نداری. من از کجا بدانم در سر تو چه می‌گذرد؟ اما او اشتباه کرد. آنچه من تصور می‌کنم شاید خیلی مهم باشد. برای تمام دنیا.
fateme
یک نقص هنرمندانه و متراکم خودآگاهی‌ات را تحریک می‌کند، ترا هشیار نگه می‌دارد. اگر وقتی دارم رانندگی می‌کنم به یک اجرای کاملاً بی‌نقص از یک قطعه‌ی کاملاً بی‌نقص گوش بدهم، ممکن است بخواهم چشم‌هایم را ببندم و درست در آن لحظه و همان‌جا بمیرم. اما موقع گوش دادن به دِ ماژور، می‌توانم محدودیت‌های انسانی را حس کنم
fateme
کارهایی که یک نقص اساسی دارند به همین دلیل جذاب هستند ــ یا دست‌کم آدم‌های خاصی را به خود جلب می‌کنند
fateme

حجم

۵۰۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۶۷۰ صفحه

حجم

۵۰۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۶۷۰ صفحه

قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
۱۱۴,۱۰۰
۳۰%
تومان