بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کافکا در ساحل | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کافکا در ساحل

بریده‌هایی از کتاب کافکا در ساحل

۳٫۸
(۱۵۶)
با درک دوباره‌ی اینکه نور خورشید چقدر برای انسان‌ها مهم است، قدر هر لحظه از آن نور گرانبها را می‌دانم. تنهایی شدید و درماندگی که در زیر آن میلیون‌ها ستاره حس کرده بودم، از بین رفته. با گذشت زمان، اگرچه، زاویه‌ی نور خورشید تغییر می‌کند و روشنایی ناپدید می‌شود، می‌ایستم و دوباره از کوره‌راه به طرف کلبه می‌روم.
خوره کتاب
«هرکدام از ما چیزی را که برایش باارزش بوده از دست می‌دهد. موقعیت‌های ازدست‌رفته، امکانات ازدست‌رفته، احساساتی که هرگز نمی‌توانیم دوباره به دست بیاوریم. این بخشی از آن چیزیست که معنی‌اش زنده بودن است.
zeynab
«هرکدام از ما چیزی را که برایش باارزش بوده از دست می‌دهد. موقعیت‌های ازدست‌رفته، امکانات ازدست‌رفته، احساساتی که هرگز نمی‌توانیم دوباره به دست بیاوریم. این بخشی از آن چیزیست که معنی‌اش زنده بودن است. اما درون سرمان ــ حداقل به تصور من آنجاست ــ اتاق کوچکی است که آن خاطرات را در آن نگه می‌داریم. اتاقی شبیه قفسه‌های توی این کتابخانه. و برای درک عملکرد قلبمان باید مدام کارت‌های مرجع جدید درست کنیم. باید هرچندوقت یک‌بار چیزها را گردگیری کنیم، آن‌ها را هوا بدهیم، آب گلدان‌ها را عوض کنیم. به عبارت دیگر، تو برای ابد در کتابخانه‌ی خصوصی خودت زندگی می‌کنی.»
کاربر ۲۹۴۲۲۶۳
چیزهای زیادی هستند که فقط در نگاهی دوباره آن‌ها را به‌وضوح می‌بینیم.»
Mohamad Mahdavi
هوشینو گفت: «شانس چیز ترسناکی است، نیست؟» ناکاتا موافقت کرد: «مسلما هست.»
میثم
مردم متولد می‌شوند که زندگی کنند، درست است؟ اما من هرچه بیشتر زندگی کرده‌ام، آنچه را در درونم بود بیشتر از دست داده‌ام ــ و در آخر خالی شدم. و شرط می‌بندم هرچه بیشتر زندگی کنم، خالی‌تر، بی‌ارزش‌تر، می‌شوم. این وضعیت یک ایرادی دارد. زندگی قرار نیست این‌طوری از آب دربیاید!
✿⁠tanin
«مهم نیست به‌عنوان رؤیای چه کسی آغاز شد، تو هم همان رؤیا را داری. بنابراین تو در مقابل هرچه در رؤیا اتفاق می‌افتد مسئولی. آن رؤیا به درون تو خزید، درست زیر دهلیز تاریک روح تو.»
✿⁠tanin
اینجا مسئله فقط تخیل است. مسئولیت ما با قدرت تخیل آغاز می‌شود. درست همان‌طور که ییتس گفت: در رؤیاها مسئولیت آغاز می‌شود. این را که برعکس کنی می‌توانی بگویی جایی که قدرت تخیل وجود ندارد، هیچ مسئولیتی ایجاد نمی‌شود.
✿⁠tanin
شادمانی یک تمثیل است، اندوه یک داستان.
zohre
وقتی از توفان بیرون آمدی، دیگر آنی نیستی که قدم به درون توفان گذاشت
amin azadi
در زندگی هر کس یک نقطه‌ی بدون بازگشت وجود دارد. و در موارد خیلی کمی، نقطه‌ای است که دیگر نمی‌توانی جلوتر بروی. و وقتی به آن نقطه رسیدیم، تنها کاری که می‌توانیم بکنیم در آرامش پذیرفتن واقعیت است. این‌طوری زنده می‌مانیم.
سورنا
هرچه بیشتر به توهمات فکر کنید، متورم‌تر می‌شوند و شکل می‌گیرند و دیگر توهم نیستند.
fateme
آنتوان چخوف به بهترین صورت وضع را بیان کرده، "اگر هفت‌تیری در یک داستان باشد، عاقبت باید شلیک شود". می‌دانی منظورش چیست؟» «نه.» کلنل ساندرس آه کشید. «فکر می‌کردم ندانی، اما باید می‌پرسیدم. این‌طوری مؤدبانه است.» «خیلی ممنونم.» «منظور چخوف این است: ضرورت مفهومی مجرد است. ساختمانی متفاوت با منطق، اخلاق یا معنی دارد. وظیفه‌اش کاملاً به نقشی وابسته است که بازی می‌کند. آنچه نقشی بازی نمی‌کند نباید وجود داشته باشد. آنچه ضرورت ایجاب می‌کند لازم است وجود داشته باشد. این چیزیست که آن را فن درام‌نویسی می‌نامند. منطق، اخلاق یا معنی هیچ ربطی به آن ندارد. اینجا تمام مسئله ارتباط است. چخوف درام‌نویسی را خیلی خوب فهمیده بود.»
fateme
«احتمالاً این را نمی‌دانید، اما این‌طوریست که ما سه بُعد داریم. به‌خاطر آن پیچ‌خوردگی. اگر می‌خواهید تمام مدت همه‌چیز خوب و درست باشد، پس بروید و در دنیایی زندگی کنید که با یک خط‌کش مثلثی درست شده.»
fateme
انسان سرنوشتش را انتخاب نمی‌کند. سرنوشت او را انتخاب می‌کند. این اساس دیدگاه جهانی درام یونانی است. و مفهوم تراژدی ــ به گفته‌ی ارسطو ــ به‌طرزی کاملاً طنزآمیز، نه از نقطه‌ی ضعف قهرمان، که از توانایی‌های مثبت او ناشی می‌شود. می‌دانی مقصودم چیست؟ آدم‌ها نه به‌خاطر ضعف‌هایشان، بلکه به‌خاطر فضایلشان عمیق‌تر در تراژدی غرق می‌شوند. اودیپ شاه سوفکل یک نمونه‌ی عالیست. اودیپ نه به‌خاطر تنبلی یا بلاهت، بلکه به‌خاطر شجاعت و صداقتش، در تراژدی غرق می‌شود.
fateme
داستان‌ها این‌طوری اتفاق می‌افتند ــ با یک نقطه‌ی عطف، یک تغییر غیرمنتظره. فقط یک نوع شادمانی وجود دارد، اما بدشانسی به شکل‌ها و اندازه‌های مختلف ظاهر می‌شود. همان‌طور که تولستوی گفت: شادمانی یک تمثیل است، اندوه یک داستان.
fateme
تو از تصور می‌ترسی. و از رؤیاها حتی بیشتر از آن. از مسئولیتی که با رؤیاها آغاز می‌شود می‌ترسی. اما باید بخوابی و رؤیاها بخشی از خواب است. وقتی بیدار شدی می‌توانی تخیلت را سرکوب کنی. اما نمی‌توانی رؤیاها را سرکوب کنی.
fateme
مردم از چیزهایی که ملال‌آور نیست زود خسته می‌شوند، اما نه از چیزی که ملال‌آور است. مسئله این است. برای من، آن‌قدر وقت دارم که دچار ملال شوم، اما نه اینکه از چیزی خسته شوم. بیشتر مردم نمی‌توانند بین این دو فرق قائل شوند
fateme
بزرگ‌ترهایی که دور بچه‌های باهوش‌شان حصاری ایجاد می‌کنند، دقیقا چون می‌توانند این کار را بکنند. بچه‌هایی که بیش از اندازه وظایف دشوار به‌عهده‌ی آن‌ها گذاشته می‌شود، نوعی صراحت و احساس موفقیتی را که باید به‌طور طبیعی داشته باشند از دست می‌دهند. وقتی با بچه‌ها این‌طور رفتار می‌شود، شروع می‌کنند به خزیدنِ درون یک لاک و همه‌چیز را در خود نگه داشتن. دوباره بیرون آوردن آن‌ها به صرف زمان و تلاش بسیاری نیاز دارد.
fateme
هیچ جنگی نیست که به همه‌ی جنگ‌ها پایان دهد. جنگ در جنگ رشد می‌کند. خونی را که بر اثر خشونت ریخته شده می‌بلعد، از بدن‌های مجروح تغذیه می‌کند. جنگ موجودی کامل و خودکفاست.
saeed

حجم

۵۰۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۶۷۰ صفحه

حجم

۵۰۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۶۷۰ صفحه

قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
۱۱۴,۱۰۰
۳۰%
تومان