بریدههایی از کتاب زندگی دومت زمانی آغاز میشود که میفهمی یک زندگی بیشتر نداری
نویسنده:رافائل ژیوردانو
مترجم:زیور ایزدپناه
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۱از ۱۲۱ رأی
۴٫۱
(۱۲۱)
بهش میگند «گفتگوی خفه»! گوشکردنی که با بیاعتنایی همراه باشه که اسمش گوشکردن نیست... گوشدادن واقعی اونیه که خودت رو جای طرف بذاری و درکش کنی.
da☾
آرزو میکردم هیچکس مرا نشناسد.
da☾
اما آدم همان کاری را میکند که از پسش برمیآید، نه؟!
da☾
حس بدی داشتم. انگار یکی داشته تمام شب، من رو کتک میزده.
da☾
نباید چیزهایی را که با یکدیگر قابلِقیاس نیستند، باهم مقایسه کرد. نردبان خوشبختی یا بدبختی برای همه یکی نیست...
da☾
باید در کمین زیبایی باشم
مسلم عباسپور
بهترین راه برای تقویت اعتمادبهنفستون اینه که یاد بگیرید بهترین دوست خودتون باشید! باید به خودتون بها بدید
مسلم عباسپور
«هرکسی دربرابرِ خودش مسئولیتی داره، شما اینطور فکر نمیکنید؟ اینکه یاد بگیره خودش رو بشناسه، به اهمیت زمان پی ببره، انتخابهاش هدفدار و بامعنا باشه، و بهویژه اینکه استعدادهاش رو حیفومیل نکنه... کامی، همیشه باید تحقق پیدا کنی!».
مسلم عباسپور
تامپیترز میگه: «تغییر، دری است که فقط از درون باز میشود
مسلم عباسپور
معنابخشیدن به زندگی، هدف نهایی تغییره.
مسلم عباسپور
اَبهپییر معتقد بود: «همهٔ ما همانقدر که برای زندگیمان دلیل میخواهیم، نیاز داریم بدانیم که چه چیزی را زندگی کنیم»
مسلم عباسپور
و حالا که داریم از الگو حرف میزنیم... دوست دارم که دنبال چندتا پیشوا بگردید. چه افرادی رو بیشتر از همه تحسین میکنید؟ ویژگیهاشون چیه؟ الگوی موفقیتشون کی بوده؟ زندگیشون رو بررسی کنید. بیوگرافیشون رو بخونید. برام کولاژ قشنگی از عکسهاشون درست کنید.
شادی
در سرزمین قورباغهها سالی یکبار مسابقهای ترتیب داده میشد. هربار مقصد متفاوتی برای مسابقه درنظرگرفته میشد. اونسال شرکتکنندهها میبایست خود را به بالای برجی قدیمی میرسوندند. همهٔ قورباغههای برکه جمع شدند تا شاهد این رویداد باشند. سوت آغاز زده شد. قورباغههای تماشاچی ارتفاع برج رو میسنجیدند و فکر میکردند که امکان نداره شرکتکنندهها بتونند به قلهٔ اونجا برسند. هرکسی نظری میداد: امکان نداره! اونا به قله نمیرسند! اونا قبل از رسیدن به قله، خشک میشن! شرکتکنندهها با شنیدن نظرات بقیه، یکییکی انصراف میدادند، بهجز چند نفر که شجاعانه بهسمتِ بالا میرفتند. تماشاگران همچنان ادامه میدادند: واقعاً به زحمتش نمیارزه! هیچکس نمیتونه به اونجا برسه. ببین، تقریباً همه مِیدون رو خالی کردند! نفرات آخر هم به شکست اعتراف کردند، بهجز یکی که به بالارفتن بهسمتِ جلو و پشتبههمه ادامه داد. او تنها و با تلاش زیاد تونست به نوک برج برسه. بقیه هاجوواج میخواستند بدونند اون چهجوری تونسته به اونجا برسه. یکی از اونها بهش نزدیک شد و ازش پرسید که چطور تونسته به مقصد برسه. متوجه شد که برنده... ناشنوا بود!
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
«خرد آن است که رؤیاهای نسبتاً بزرگ داشته باشی که در میانهٔ راه گمشان نکنی»
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
آدم هیچوقت نمیتونه از رنجهای احتمالی فرار کنه، زیرا رنج جزئی از زندگیه. فرار ازش غیرممکنه. زندگی ترکیبی از نون سیاه و نون سفیده. هر انسانی باید این اصل رو بهعنوانِ یکی از اصول بازی هستی بپذیره! مقاومت دربرابرِ این حقیقت، تنها ناخوشی رو تقویت میکنه. برای همینه که افراد عاقل یاد میگیرند به اتفاقی که براشون افتاده توجه کنند؛ نه به جریان خارجی حوادث، بلکه به نحوهٔ رویاروشدن با اونها.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
فاجعه، شکستخوردن نیست، بلکه تلاشنکردنه.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
همهٔ مادرها برای بچههاشون دلهره دارند و سعی میکنند بههرقیمتی شده اونها رو از آسیب و رنج دور کنند. این غریزه و فطرتِ عشق مادریه. اما همین قضیه میتونه مانع بشه که فرزند بره پی سرنوشتش و زندگی خودش رو داشته باشه. شما تا الان همهش دنبال کسب خشنودی مادرتون بودید و آرزوهاتون رو برای خوشایند اون و ناامیدنکردنش زیر پا گذاشتید؛ انگار که تمام این مدت با کفشهایی که براتون تنگ بوده راه رفته باشید. حالا که بهش خبر دادید قراره مسیر خودتون رو درپیش بگیرید، اون ترسیده. طبیعیه. اما باید یاد بگیرید ترس اون رو به خودش واگذار کنید و اجازه ندید در شما رخنه کنه. با اعتمادبهنفس راهتون رو ادامه بدید. وقتی ببینه شما شکوفا و خوشحالید، از شادی بال درمیآره، باور کنید!
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
سعی کنید آروم باشید، سکوت کنید و یاد بگیرید. چیزی که تو وجودتون میگذره رو تماشا کنید. فعلاً با دو تا سهبار در روز شروع کنید، با برگزاری یک جلسهٔ نفس عمیق: ششبار در دقیقه نفسکشیدن، بهمدت پنج دقیقه. با این ضربآهنگ جسمتون آروم میگیره. میتونید هر جایی اینکار رو انجام بدید، حتی توی مترو!
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
هرکس ویژگیهای خاص خودش را دارد، کافیست آنها را شناسایی و سپس شکوفا کند. بدینسان به جوهرهٔ چیزی که بهترین حالت آدم را میسازد، میرسیم... جوهرهای گرانبهاتر از تمام طلاهای سیاه روی زمین.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
اندکاندک فهمیدم که چه چیز خوشبختی میآورد: متعهد بودن! در رابطهٔ عاشقانه، در خانواده، در کار... فرقی نمیکند. و اما درمورد آنچه به زندگی معنا میبخشد، آنروزها بهنظرم این بود که بلد باشی بهترین حالت خودت را بهکار بگیری، با بهخدمتگرفتن ویژگیهای درونیات؛ همانها که هویت واقعی ما را تشکیل میدهند. در برخورد با دیگران و در کاری که میکنی، خوب باشی.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
حجم
۲۴۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۴۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
۵۵,۰۰۰۵۰%
تومان