بریدههایی از کتاب تطهیر با جاری قرآن؛ تفسیر جلد سیام (جلد اول)
۴٫۳
(۱۴)
۵ ـ و این انسان، تازه هنگامی که با خدا بر سر لطف میآید، عجز خودش را از تصور خدا و صفاتی که برای او نقل کردهاند مانع اعتقادش میشمارد، که چگونه میشود خدا همه جا باشد و هیچجا نباشد؟ چگونه میشود داخل اشیاء باشد بدون آنکه محدود شده باشد و خارج از پدیدهها باشد، بدون آن که از آنها جدا شده باشد؟ این چنین تصور و تلقی از خدا چگونه امکان مییابد؟
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
۵ ـ و این انسان، تازه هنگامی که با خدا بر سر لطف میآید، عجز خودش را از تصور خدا و صفاتی که برای او نقل کردهاند مانع اعتقادش میشمارد، که چگونه میشود خدا همه جا باشد و هیچجا نباشد؟ چگونه میشود داخل اشیاء باشد بدون آنکه محدود شده باشد و خارج از پدیدهها باشد، بدون آن که از آنها جدا شده باشد؟ این چنین تصور و تلقی از خدا چگونه امکان مییابد؟
اینها اعتراضهایی
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
۴ ـ انسان امروز در نهایت با فرض وجود خدا، هرگونه ارتباط و پیوند او را با جهان نفی کرده است؛ چون متافیزیک و علتهای شبه مکانی بر فرض وجود، نمیتوانند با فیزیک و علتهای شبه زمانی رابطه داشته باشند.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
۳ ـ هنگامی که خود جوشی ماده و حرکت دیالکتیکی را فهمیدیم و هنگامی که قانونها را نتیجهٔ همین حرکت مستمر شناختیم که در طول میلیاردها سال و همراه تصادفهای بیشمار شکل گرفتهاند و ظهور کردهاند، به سادگی به خودکفایی مادی میرسیم و طرح خود کفایی ماده را ارائه میدهیم و ساز وحدت وجود مادی را میزنیم که تمامی جهان ماده یک کل خود کفاست. خودش، برای خودش کافی است. همیشه بوده و همیشه هست. ازلی و ابدی است.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
۲ ـ این حرکت خودجوش بعدها به قوانین حاکم بر ماده دست یافته است. باز این قوانین از خدایی خارج از دایرهٔ ماده بر ماده تحمیل نشده. خدایی نبوده که این قوانین را بسازد و بر ماده تحمیل کند، بلکه ماده پس از حرکت آن قدر در شکلهای تصادفی رفت و آمد کرده و در طی میلیاردها سال، احتمالهای بیحساب را عمل کرده تا در بهترین شکل جای گرفته و از این به بعد قانونی را طرح ریخته است.
قوانین حاکم نتیجهٔ این حرکت مستمر و انتخاب بهترین شکل و بهترین احتمال هستند. علیت در جهان مادی نتیجهٔ تصادف است.
۳ ـ هنگ
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
این انسان این گونه به جنگ خدا برخاسته است و او را اعدام کرده است.
۱ ـ با خود جوشی ماده و با اصل تضاد، محرک و تنظیم کننده را کنار گذاشته است. او حرکت را مکانیکی نمیداند که از خارج مدد بگیرد و در بیرون محرکی داشته باشد. حرکت را دیالکتیکی میشناسد و خودِ ترکیب و تضاد این حرکت را تأمین میکند. ترکیب بودن یا نبودن، وجود یا عدم، شدن را میسازد و این، صیرورت و حرکت را شکل میدهد. با این دید احتیاج به خارج نیست. ضربهٔ اولیه و یا محرکی به نام خدا که چرخ هستی را بگرداند، ضرورتی ندارد.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرّحیمِ
قُل هُوَ اللهُ أَحَدٌ آللهُ آلصَّمَدُ
لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ وَ لَمْ یکنْ لَّهُ کفُواً أَحَدٌ
«۱»
اَحَدْ: یگانه، در برابر واحد به معنای یکتا، کس.
صَمَد: بینیاز، پر، پناه، مقصود.
لَمْ یلدْ: تولید ندارد.
لَمْ یولَدْ: تولد ندارد.
کفوء: برابر، جلوگیر.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
این زیبایی و این لطافت را احساس کنی و رابطههای «رَبِّ النّاس و مَلکِ النّاس و اِلهِ النّاس» را بفهمی. ربی که هدایت میکند و ملکی که نصر و کمک میرساند و الهی که مؤمن مهاجر را در ولایت خویش میگیرد و از وسوسهها میرهاند و از خوف و حزن و حیرت جدا میسازد. خوف از آینده و حزن برگذشته و حیرت در لحظهٔ حال.
و همینطور رابطهٔ رَبِّ الْفَلَق را با شر خلقت و شر آدمهایی که در سیاهی و جهل تو برای تو کمین گرفتهاند، میفهمی. این اوست که در این بنبست، فلق و شکاف و در این سیاهی، نور و روشنی میدهد.
و همینطور رابطهٔ غاسق را که میپوشاند و نفوذ میکند و نفاث را که میدمد و اشکال میتراشد و حاسد را که روبرو میایستد و دشمنی را آشکار مینماید.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
این غاسق است که فرا میگیرد و سپس این نفاث است که میدمد و سست میکند و سپس این حاسد است که روبرو میشود و آشکار میگردد.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
او در برابر دشمنی که در بر میگیرد و نفوذ میکند و میدمد و سست میکند و آنگاه درگیر میشود، به تو که بر روی مرز اطاعت حرکت میکنی، امن و تسلط و وسعت میدهد تا در این درگیریها از پا نیفتی.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
انسان در برابر خلقت و در برابر غاسق و نفاث و حاسد، به پروردگاری روی میآورد که در سیاهی جهل و در سیاهی تسلط و نفوذ دشمن، پروردگارِ فلق است.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرّحیمِ
قُل أَعُوذُ بِرَبِّ آلفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ
وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ اِذا وَقَبَ وَ مِن شَرِّ آلنَّفّاثاتِ فِی آلْعُقَدِ
وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ اذا حَسَدَ
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
رب که هر چیزی را هدایت کرده و از ملک که رعیتش و مؤمنینش را کمک میکند. و از اله که سرپرستی و عهدهداری پناه آورندهها را بر خود گذاشته است.
و با این هدایت و نصر و ولایت، دیگر پنهانهای وسوسهگر، که در تو نفوذ میکنند و تو را از درون پوک میکنند اثری ندارند... اینها چه از آدمی و چه از پری، دیگر کارآیی و نفوذ ندارند. این میکربها اگر در خون تو هم نفوذ کنند، تو را صدمه نمیزنند، که تو واکسینه شدهای و اینها را تبدیل میکنی. و این لطف اوست
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
او برای دیگران سه مرحله را در نظر گرفته.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
تویی که بلبشوی درونی و درگیری نیروهایت را احساس کردهای و از آن طرف وسوسههای مزاحم را شناختهای و از تمرکزها و ریاضتها، فقط یک نوع وسوسهٔ تازهٔ قدرت را پیدا کردهای، که نمیتواند تو را سرشار کند و نمیتواند با قدر و ارزش تو هماهنگ باشد، تو اکنون اجازه داری که به ربِّ ناسْ، وَ مَلِک ناسْ، وَ اِلهِ ناسْ، پناه بیاوری
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
تو با نشان الله و با اسم الله خودت را علامت گذاشتهای و او را حاکم گرفتهای؛ چون رحمان اوست.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
این اطاعت و تسلیم نمودار این پناهندگی در برابر خلقتی است که یافتهام اگر حساب شده برخورد نکنم رنج میبرم و صدمه میبینم و میسوزم و عذاب میکشم. منی که نتوانستهام با علم و آگاهیم تا امروز به تمام رابطهها برسم، اکنون از او که آگاه است الهام میگیرم و در برابر گفتههایش تسلیم میشوم، که در این کوره راه تاریک و در این جنگل مرموز نمیتوان بدون راهنما و پناهی راه افتاد.
و نمودار پناهندگی در برابر آدمهای درگیر، همان ظرفیت و وسعت و فراغت توست.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
و نمودار این پناهندگی، در برابر طبیعت و خلقت، اطاعت است و تسلیم و در برابر آدمها امنیت است و وسعت...
و در برابر وسوسهها تمرکز است و وحدت...
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
انسان با درک ضعف به دنبال پناهگاه و قدرت میرود. و این پناهگاهها دو دسته هستند: آنچه که در زندگی تاریخی ما وجود داشته و آنچه که در زندگی فردی ما همراه ماست. مادر، پدر، قدرت، ثروت، شهرت و آخر سر هم خودم، اینها پناهگاههای ما هستند.
تا به حال مفهوم پناهندگی و پناهگاهها را شناختهام.
پناهندگی؛ یعنی درک ضعف و جستوجوی قدرت و پناهگاه.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
اینها ضعفهای انسان هستند، که میبینی در خوراکش، در لباسش چقدر محتاج است. در حرکتش، در تربیتش چقدر ناتوان است. ولی این همه ضعف در انسان طلب قدرت را به وجود آورده است، نه ماندگاری و نه نابودی را. انسانی که ضعفهایش را شناخته، در جستجوی قدرت راه افتاده است و به دنبال پناهگاه حرکت کرده است.
او در جنگلش، از درختهای بلند، از غارهای تاریک، از آتش روشن، از تجمع و اجتماعش بهره برداشته و به اینها پناه آورده است. سپس زندگی قبیلهای و شهرنشینی و دولت و علوم و صنعت و قدرتها، پناهگاه او شدهاند. و هنگامی که علومش دچار بحران شد و علیت، با کوانتوم و نسبیت ضربه خورد و مسألهٔ امکان و احتمال پیش آمد، باز مکتب وجودی پناهگاه او شد.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
حجم
۳۶۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۵۲۴ صفحه
حجم
۳۶۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۵۲۴ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان