بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تطهیر با جاری قرآن؛ تفسیر جلد سی‌ام (جلد اول) | صفحه ۱۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب تطهیر با جاری قرآن؛ تفسیر جلد سی‌ام (جلد اول)

بریده‌هایی از کتاب تطهیر با جاری قرآن؛ تفسیر جلد سی‌ام (جلد اول)

امتیاز:
۴.۳از ۱۴ رأی
۴٫۳
(۱۴)
«وَ تَبَّ» و این بی‌حاصلی دست‌ها و این خسارت عمل در رابطه با خسارت وجودی انسان است. این انسان خاسر است اگر چه تمامی دنیا را هم در دست داشته باشد؛
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
«تَبَّتْ یدا اَبی لَهَبٍ». دست‌های ابولهب، کارهای او، قدرت او بی‌حاصل است، بی‌بار است، زیانبار است؛ چون کارهای زیاد مادام که در جایگاه خود ننشسته باشد، حاصلی ندارد. انسانی که در جایگاه خودش قرار نگرفته کارهایش گره‌گشا نیست و حجم عملش تو را اغفال نکند. حجم عمل هزار عمله‌ای که بدون نقشه کار می‌کنند وبال خودشان و صاحب کارشان است؛ چون آن‌جا که طرح در دست نیست و نقشی به دست نیامده، عمل بی‌حاصل است.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
و نکتهٔ مهم این است که خسارت عمل به خسارت وجودی راه دارد. «ثُمَّ کانَ عاقِبةُ الّذینَ اَساءُوا السّوُأی اَنْ کذَّبُوا بِآیاتِ اللهِ»؛ نتیجهٔ حرکت‌های بد، تکذیب و کفر است؛ چشم پوشی از الله است، که خسارت عمل، به خسارت وجود راه دارد.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
خسارت عمل گیرم که تو محرک‌هایت را کنترل کردی و از تأثرهای طبیعی جدا شدی و محرکی جز الله برای تو نماند؛ محرکی که تو را شاد کند، ناراحت کند، بترساند، امیدوار کند؛ گیرم که تو از خسارت وجودی رها شدی، سر خوش مباش که خسارت عمل هم در پیش هست. تو باید نه تنها بر محرک‌ها که بر تمامی حرکت‌هایی که می‌توانی به خاطر الله داشته باشی نظارت کنی.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
انسانی که مؤثرهایش و محرک‌هایش را کنترل نکرده و محاکمه نکرده، این انسان خودش را از دست داده و به خسارت وجودی رسیده است. انسانی که خودش را تبدیل به سنگ و آجر کرده و به کاخ‌ها و پس‌اندازهایش تبدیل شده و تمامی حرکتش را در این «مدار بسته» زندانی کرده و یا در پست‌ها و عنوان‌ها بسته است، این انسان خاسر است و هلاک است
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
این دو بعد خسارت انسان است؛ خسارت عمل و خسارت وجود.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
در این سوره، به دو بُعد از خسارت انسان اشاره می‌شود: خسارت عمل و خسارت وجود. خسارت دست‌ها و خسارت انسان. تکرارها بی‌حساب نیست که این همه بار دارد. «تَبَّتْ یدا اَبی لَهَبٍ»، دست‌های ابولهب و کارهای او در خسارت نشسته، همان‌طور که وجود او از دست رفته است و «تَبَّ». در همین یک جمله این همه پیام نهفته است و ما چقدر ساده رضایت می‌دهیم و از سر آن می‌گذریم.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
یدا: دو دست، کنایه از قدرت، کنایه از عمل، کنایه از بخشش ما اَغْنی عَنْهُ: به جای او کاری نکرد، به جای او بی‌نیاز نکرد سَیصْلی: به زودی فرو می‌رود، داخل می‌شود ذاتَ لَهَب: صاحب شعله حَطَبْ: هیزم جید: گردن مَسَدْ: لیف خرما
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرّحیمِ تَبَّتْ یدَا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ مَآ أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا کسَبَ سَیصْلَی نَاراً ذَاتَ لَهَبٍ وَآمْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ آلْحَطَبِ فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ «۱» تَبَّتْ و تَباب: هلاک، خسر، قطع
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
«وَ لَمْ یکن لَهُ کفُواً اَحَدٌ». او باهیچ چیز برابر نیست و مساوی ماده و انرژی و مساوی با مُلک و مَلَکوت و مَلِکْ، نیست. او مالک است و حاکم است. و از همین‌جاست که بی‌مانند است و برابری ندارد.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
«وَلَمْ یولَدْ». از آن‌جا که در او ترکیب نیست، نتیجهٔ تولیدها و ترکیب‌ها هم نخواهد بود
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
«لَمْ یلِدْ...». او که ترکیب ندارد و نیاز ندارد، رابطهٔ تولیدی هم نخواهد داشت. آن‌جا که تولید باشد، تبدیل هم هست، ترکیب هم هست. و آن‌جا که ترکیب نیست، تولید و تبدیلی هم نخواهد بود
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
«اللهُ الصَمَدْ...» او که هر کس او را پذیرفته و فقط نام‌های گوناگون بر آن گذاشته، خداست. خدایی بی‌نیاز، که پناهگاه تمامی نیازمندها و مرجع تمامی نیازهاست و این بی‌نیازی از یگانگی او منشأ می‌گیرد. از آن‌جا که در مبدء ترکیب نیست، اجزا نیست، رابطه نیست و در نتیجه محکوم ضابطه و قانون نیست. پس در او هیچ‌گونه نیازی نیست. او از خودش، از خلقش و از خالق بی‌نیاز است، نه این‌که خودش نیاز خودش را تأمین کرده، که او نیازی ندارد؛ چون ترکیبی ندارد، که نیازها از ترکیب و حرکت برمی‌خیزند.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
با پذیرش این اصل و با توجه به یگانگی، به اصل دوم می‌رسیم. هنگامی که او هیچ‌گونه ترکیبی ندارد. اجزایی ندارد. و این اجزا رابطه‌ای ندارند. و این رابطه‌ها، ضابطه‌ای و قانونی ندارند. پس ناچار بی‌نیازی و سرشاری مطرح می‌شود و صمدیت مبدء مفهوم می‌گردد. خدا هیچ‌گونه نیازی ندارد؛ نه به خودش، نه خدایی دیگر و نه به خلقش. نیاز نتیجهٔ ترکیب است. او ترکیبی ندارد. و این است که نیازی ندارد.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
با نارسایی این تحلیل مادی، ناچار به زمینه‌ای می‌رسیم که مذهب مطرح می‌کند و به راهی که قرآن پیش ما می‌گذارد.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
نظام بر اساس تصادف استوار نمی‌شود. تصادفی که به نظام برسد، همان مشیت آزادی است که مدام به مجموعهٔ جهان، هستی می‌بخشد و میان پدیده‌ها پیوستگی می‌گذارد و آنها را به هم ربط می‌دهد. این علیت و نظام نه ذاتی است و نه تجربی، که جعلی است و قراردادی. از مشیت آزاد برخاسته و بر آن تکیه دارد. معجزات و کرامات همه این‌گونه توضیح می‌گیرند؛ که اینها بیرون از نظام نیستند، که نظام بر همین قرار گرفته. معجزه‌ها طبیعت‌هایی هستند که با آنها مأنوس نشده‌ایم؛ همان طور که طبیعت معجزه‌ای است که به آن انس گرفته‌ایم.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
تو اکنون می‌توانی تمامی جهان را در یک عنصر ساده‌تر مجسم کنی که در طی سال‌ها تا این همه تنوع و تشکل راه آمده است. ماده، انرژی یا مادهٔ واسطه، در هر حال باید از جایی شروع کنی.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
آنچه اکنون برای تو مهم است، شناخت صورت مسأله است، نه قبول و رد خدا و نه اعتراض از ترس این که جزء خاموشان باشی...
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
اشکال‌ها از آن جا برخاسته‌اند که ما در برخورد با سؤال‌ها بی‌حساب به آب زده‌ایم.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
اینها اعتراض‌هایی هستند بر اصل وجود. اعتراض‌هایی دیگر دربارهٔ صفات و فعل جای خود دارند.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴

حجم

۳۶۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۵۲۴ صفحه

حجم

۳۶۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۵۲۴ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰
۵۰%
تومان