بریدههایی از کتاب تطهیر با جاری قرآن؛ تفسیر جلد سیام (جلد اول)
۴٫۳
(۱۴)
۲ ـ ریشههای کفر
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
در کفر، یقین قلبی و اعتقاد باطنی و انکار لسانی معتبر است. مادام که این دو تحقق نیابند، احکام کفر تحقق نمییابد. بسیاری از کسانی که در مذاهب غیر اسلامی و حتی الحادی هستند، عنوان کافر بر آنها صدق نمیکند و حکم کافر بر آنها بار نمیشود؛
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
در مفهوم کفر، معرفت و یقین قلبی و عناد و چشم پوشی و جحد زبانی اعتبار دارد. اگر کسی به یقینی نرسیده باشد و یا باطلی را به خیال حق یافته باشد و به آن رسیده باشد، این شخص کافر نیست، که مستضعف است؛ حتی نماز هم بر مردهٔ او میگذارند و احکام کافر بر او بار نمیشود.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
در روایتی از اصول کافی، معانی قرآنی کفر در چهار مفهوم خلاصه میشود. کفر به معنای ناسپاسی در برابر شکر و سپاس؛ کفر به معنای جبران و کفاره؛ کفر به معنای برائت و جدایی؛ کفر به معنای چشم پوشی و در برابر ایمان.
اینها
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
برای دستیایی به توضیح و عمق بیشتر میتوان از:
۱ ـ مفهوم کفر
۲ ـ ریشههای کفر
۳ ـ شکلهای کفر
۴ ـ آثار کفر
۵ ـ خصلتهای کفر
۶ ـ وسعت کفر
۷ ـ و طرز برخورد،
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرّحیمِ
قُلْ یآاَیهَا الْکافِروُنَ لا اَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ
وَلا اَنْتُمْ عَابِدُونَ مَآ اَعْبُدُ وَلا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ
وَلا اَنْتُمْ عَابدُونَ مَآ اَعْبُدُ لَکمْ دینُکمْ وَلِی دین
«۱»
کفر: به معنای ناسپاسی، بریدن، جبران کردن و کفاره دادن و چشم پوشی نمودن، آمده است.
عبادت: به معنای بندگی کردن و به معنای نیایش و به معنای ملازم شدن و جدا نشدن، یکتا شمردن.
عبودیت: بندگی و روح عبادت.
دین: روش، راه.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
۵ ـ همین احساس تو را وادار میکند که پس از تولد انسانی و بیرون آمدن از شکم عادتها و تقلیدها، تو که احساس غربت و تنهایی میکنی به تولید بپردازی و به تربیت همراه و همکار برخیزی. هر چه بار تو سنگینتر و دعوت تو سختتر و رسالت تو گستردهتر و عمیقتر و پربارتر باشد، روش تربیت تو باید دقیقتر و حساب شدهتر باشد. باید روش تربیتی تو از تربیتهای دیگر فاصله بگیرد و تنها به بینش تاریخی و اجتماعی و سیاسی محدود نشود.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
۳ ـ این چنین عقیدهای، این چنین دعوتی، ناچار درگیری پیش میآورد. درگیری با بتها و طاغوتها و خود پرستها.
۴ ـ و برای چنین درگیری، رسول باید در کنار رنجها و گرفتاریها اقدام کند و عمل کند و مهره بسازد.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
۲ ـ پس از سه سال، پس از این مرحله، نوبت طرح عقیده است. و این عقیده و این دعوت، عقیدهٔ توحید است و دعوت به توحید.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
اینها با هم چه رابطهای دارند و چگونه راهگشا هستند؟
۱ ـ سه سال دعوت برای ایجاد آمادگی است،
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
گذشته از بررسی مفهوم نصر، فتح، هجوم فوجها، تسبیح، حمد، استغفار، گذشته از این راه، زندگی رسول و تاریخ محمد، خود تفسیر این سوره است.
تاریخ رسول را بررسی کن، آنچه در تاریخ آمده در کنار هم بگذار، روابطش را تحلیل کن تا بتوانی این سوره را احساس کنی.
رسول سه سال پنهان و سالهایی آشکارا اقدام کرده است. سپس هجرت یاران را فراهم نموده؛ یک بار به حبشه و بار دیگر به مدینه و سپس همراه مرگ خدیجه و از دست رفتن ابوطالب خود هجرت کرده است. پس از سالهای رنج و تحمل که در شعب ابوطالب، گذرانده است.
اینها حوادث زندگی رسول هستند.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
۳: هجوم فوجها
همراه نصر و رویش فتح، مسأله، مسألهٔ هجوم فوجهاست.
کسانی هستند که در این فتحِ گویا و در این حرکت بالنده داخل میشوند. فوجهایی هستند که در دین داخل میشوند.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
۲: فَتح
گشایشِ درهای بسته، در گرو کلیدهاست. کلیدهایی که شاید یافتنی نباشند ولی ساختنی هستند، نمیتوان برای یافتنش چراغ به دست گرفت، ولی میتوان برای ساختنش از مهرههای آماده بهره برداشت.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
۱: نَصْر
نصر خدا، یاری و حمایت او، چه وقت فرا میرسد؟ این امداد به چه کسانی ارزانی میشود؟
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
نَصْر: یاری، امداد.
فَتْح: گشایش، پیروزی
اَفْواج: گروهها، دستهها.
تسْبیح: در انسان و جامعه و جهان، یک خط عیب برای خدا ندیدن و او را از تمامی کمبودهایی که هست پاک دانستن.
حَمْد: مرز انسان و حیوان، کارها را به دوش گرفتن و کمبودها را پر کردن.
اِسْتِغْفار: پاکسازی و خواستن پوزش و غفران.
تَوّابْ: آنکه زیاد باز میگردد و راه میدهد.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
نصر
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرّحیمِ
إِذَا جَآءَ نَصْرُ آللهِ وَ آلْفَتْحُ
وَ رَأَیتَ آلنَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ آللهِ أَفْوَاجاً
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ آسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
«فی جیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ». همان طنابی که از لیف خرماست، همان گردنگیر توست. و همین هیزمها که بر دوش گرفتهای، آتش جهنم توست.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
«وَ امْرَأَتُهُ حَمّالَةَ الْحَطَبِ، فی جیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ».
همانطور که گذشت، عمل عین پاداش است. همسر ابولهب در حالی که هیزمها را به دوش کشیده، با چنین رشتهای که بر دوش دارد همراه است. همین عمل عذاب اوست و او هیزم جهنم خودش را به دوش دارد و رشتهای که هیزمها را میپیچد و از گردن او میگذرد، همین رشته برگردن اوست.
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
«سَیصْلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ».
و این انسان خسارت بار و این انسانی که با کفرهایش و چشم پوشیهایش در عمل و در وجودش هلاک شده است،
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
«ما اَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کسَبَ».
آنجا که این دو خسارت بار آمد. آنجا که انسان از دست رفت، دیگر آنچه که دارد (مالُهُ) و آنچه که از این دارایی بیرون میآورد (ما کسَبَ) جایگزین خسارت او نمیشوند و او را جبران نمیکنند. انسانی که راکد مانده، با جریان ثروتش و در آمدش به جایی نمیرسد؛ چون آنجا که تو پایت به جایی بند نیست، ثروت تو چه حاصلی دارد؟
کاربر ۵۶۳۸۵۶۴
حجم
۳۶۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۵۲۴ صفحه
حجم
۳۶۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۵۲۴ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان