بریدههایی از کتاب از معرفت دینی تا حکومت دینی
۴٫۹
(۱۰)
راستی که حکومت دینی در مبانی و در اهداف و در شکل و روش و معیار انتخاب حاکم و نظارت و کنترل قدرت و حاکم، از اصول و مکانیزمهای مخصوص به خود بهرهمیگیرد و با معیارهای رایج در علوم سیاسی، هماهنگ نمیشود؛ همان طور که در طرح کلی و نظام سازی شیوه و سبک مناسب خود را دارد و از معرفت دینی تا جامعهٔ دینی و حکومت دینی را زیر پوشش میگیرد.
mohdiu
هر جامعه از دو اقلیت صالح مصلح و یا فاسد مفسد و یک اکثریت متوسط همج رعاع که از این دو اقلیت تاثیر میگیرد، ساخته میشود. دنیا را متوسطها پر کردهاند؛ ولی متوسطها نمیگردانند که یکی از دو اقلیت، گردانندهاند و مدیریت دارند. از اینهاست که الگوی عمل و احساس و معرفت اکثریت تهیه میشود و در چشمها و دلها مینشیند و تاثیر میگذارد.
mohdiu
دین فقط طب نیست، که ذکر است، که تعلیم است، که تزکیه است، که حکم است، که قضاوت است، که بینات و کتاب و میزان و فرقان است و این طور نیست که همراه وحی به استغنای از وحی برسد
mohdiu
دین اگر ریشهها و پایههایی داشته باشد، باید در مجموعه خود و از خودِ دین باشد؛ چون حاصل هیچ درخت مستقلی بر پایه و ریشههای درختی دور و بیگانه و یا نزدیک و همراه قرار نمیگیرد و این کند و کاو از اساس اشتباه است که مبانی فقهی و احکام اسلامی در جایی جز مبانی دینی جست و جو شود.
mohdiu
تمامی منافقین و دستاویزها زیر پرچم جوانی هیجده ساله به نام اسامة بن زید راهی سرحدات میشوند و رسول بر انفاذ و بیرون راندن آنها تأکید مینماید و حتی بر متخلفین، لعن و نفرین میفرستد. البته رسول میتوانست تمامی مخالفین را از میان بردارد و پنهانی سرهاشان را زیر آب ببرد؛ ولی نوع حکومت او و تدبیر " هدیناه النجدین" نمیگذارد که رقیب را حذف کند و شیطان را بر دارد؛ که آدمی باید در میان راهها، انتخاب کند و با مقبل و همراه حق، مدبر و فراریها را محدود نماید، که تدبیر الهی در میان دعوت رسول و شیطان و در چند راهههای غریزه و معرفت و ایمان به تدبیر جامعه در کنار تمامی قطبهای موافق و مخالف و در کنار تمامی زمینههای فساد و صلاح میپردازد.
mohdiu
رسول میآید، با این دعوت و تشکل و صف، و طبیعی است که پس از صف و دستهبندی نوبت مبارزه و قتال و درگیری است؛ که پس از تبیین و صف، نوبت قتال است، که در سورهٔ نمل آیهٔ ۴۵ آمده: " ولقد ارسلنا الی ثمود اخاهم صالحآ ان اعبدوا اللّه فاذا هم فریقان یختصمون".
mohdiu
رسول میآید، آن هم در جزیرة العرب، نه در ایران و نه در روم؛ چون این جریان ولیده تمدنهای بالنده آن روزگار نیست. این جریان میآید تا فساد برخاسته از این تمدنهای مسلط و قدرتهای مهاجم را اصلاح نماید. پس در جایی کار میکند که آنها و اکاسره و قیاصره عربهای مزاحم و یهود مخالف را تبعید میکردند و در جایی میآید که شاپور و دیگران، سرها را بریده بودند و دستها را بسته بودند و کتفها را صاحب شده بودند و زیر بار برده بودند. درست در جایی که ظلمات و ضلال سرگرفته، درست در دل تاریکیها چراغها را بارور میسازد.
mohdiu
اگر هدف رسالت و هدف حکومتهای دینی را تسلط و قدرت و یا اصلاح و تحول آدمها ارزیابی کنیم، میتوانیم بگوییم که حکومتهای دینی همیشه متزلزل بودهاند و با بدعت و انحراف ارزیابی میشدهاند. و میتوانیم بگوییم که آدمها آنها را نپذیرفتند و از گندم ری و یا تهدید قدرتها الهام میگرفتند. اما اگر هدف ایجاد زمینه تحول و امکان انتخاب و اتخاذ باشد، آنها موفق بودهاند؛ چون نجدین و هر دو راه حق و باطل و خوبی و بدی را مشخص کردهاند و انگیزهها و موانع را مشخص کردهاند و امکان انتخاب و راه سلوک را فراهم ساختهاند: " انا هدیناه السبیل اما شاکرآ و اما کفورآ"
mohdiu
حق اطاعت، حق استجابت، حق اتباع، حق تسلیم، حق معیت و خلاصه حق ولایت برای رسول مشخص است. آنجا که در وجود من رسول سزاوارتر است، چگونه میتوانم در بیرون به طاغوت گردن بگذارم و حکم دیگری را بپذیرم: " ان الحکم الا للّه".
mohdiu
در این مرحله، به خاطر ادبار مردم و چشمپوشی آنها از امامت و ولایت، درگیری و برخورد مصلحت نبود؛ که در کنار مدعیان نبوت و چشماندازان به قدرت مشکل از ولایت به رسالت میآمد و این آتش بر تمامی این خانه میافتاد.
mohdiu
آدمی به اندازهٔ رنجهایش کافر است و چشمپوش
mohdiu
اگر انبیایی هم چون آدم و نوح و ابراهیم دعوی حکومت ندارند به خاطر همین نکته است که در این مرحله از نظام خانواده و قبیله، مشکلات داخلی و خارجی با سرداران و ریش سفیدان حل شدنی هستند و اگر استضعاف و استثماری نباشد، عنصر اعتقادی مردم به نظام زندگی ساده آنها سامان میدهد و گرفتاری باقی نمیماند.
اما با توسعه تمدن و شهرنشینی، پادشاهی و حکومت در شکلهای استبدادی و مردمی شکل میگیرد و طبیعی است که برخورد با این جریانهای مسلط، احتیاج به نیروهای آماده و مهرههای کارآمد دارد و بدون این امکان، ناچار حتی موعودی چون موسی به هجرت و کوچ دادن بنی اسرائیل روی میآورد.
mohdiu
نرمش تا آنجایی است که شور بازگشت را برانگیزد؛ ولی آنجا که باعث تردد و نفاق بشود و آنجا که پوششها باعث درمان نباشد، دیگر ستری نیست، که خیر الساترین آنجا میپوشاند که پوشش درمان باشد و یا باعث درمان بشود.
mohdiu
عدل به امن و استغنا نیاز دارد؛ ولی احسان به عشق و شیدایی و محبت و لطافت. بیجهت نیست که تمام تکالیف را با " یا ایها الذین آمنوا" آغاز میکند و بار را بر روی دوش ایمان و محبت و عشق و آمادگی میگذارد: ای کسانی که ایمان آورده اید انفاق کنید، بجنگید، کوشش کنید و یا این که با دهان از یکدیگر کم نکنید و گوشت برادر غائب خود را نخورید و عیبهایش را آشکار نکنید.
mohdiu
" وقولوا للناس حسنآ" در این ترکیب حسنآ صفت برای مفعول مطلق محذوف نیست که " قولوا قولا حسنآ". اگر قولا حَسَنآ میبود، میتوانست صفت باشد. در این ترکیب حُسْنآ مفعول به برای قولوا میشود یعنی حُسن را برای مردم بگویید و از آن گفت وگو کنید.
mohdiu
من به دوست گرفتار میگویم که ندارم! ولی همین من برای چشم فرزندم از در و دیوار امکان میتراشم و او را به خارج میرسانم. من برای مؤمنی صد قدم بر نمیدارم که حال ندارم؛ ولی همین من، برای فرار از آتش و یا سگهار، کیلومترها میدوم و متوجه نمیشوم... اگر آدمی این مقایسه را داشته باشد و با این سنجش و اندازه خود را کنترل کند، از غرور و عجب عمل و اقدام خود جدا میشود و عزت ظاهر و حجم کار او را مغرور نمیسازد؛ که بدهکار میماند و در نزد خودش ذلیل و مقصر قضاوت میشود.
mohdiu
همراهی اهداف و معیت امر و تکلیف الهی را پیشوایان ملاک قطع و وصلها و قیام و قعودها و درگیری و سکوتهای خود میگرفتند؛ که تقیه و سکوت و چشمپوشی و ذلتها و اسارتها مادام که همراه تحقق اهداف و همراه امر و دستور حق باشد، عزت است و آنجایی که در سکوت، اهداف اصلاحی و تربیتی و حکومتی فراهم نشود، دیگر سکوتی نیست و قراری نیست و آنجا که در شهادت این خط اصلاح و تربیت مشخص شود و زمینهها فراهم شود، از شهادت باکی نیست که بهترین انتخاب است. " و هیهات منّا الذلّه"، پس عزت و ذلت را با غرور و حماسه، بررسی نکن که در تحقق اهداف و همراهی امر و تکلیف جستجو کن؛ که این حماسه و این حمیت خریدار دارد و این خون را خدا مشتری است و این رنج را او بر میدارد...
mohdiu
اصولاً عزّت و ذلّت با امکانات و قدرتهای جدا از انسانها محاسبه نمیشوند. ذلت و عزت امر قلبی است و با ظرفیت باطنی و ظرافت برخوردها و قدرت روحی مشخص میشود. کسی که در متن و اوج قدرت است ولی تحول و مرگ را احساس میکند، کسی که در سرزمین بهار است ولی پاییز را حدس میزند و از دور میبیند، این آدم عزیز نیست؛ که مضطرب است و متزلزل است و محزون است و هراسناک است. اضطراب و تزلزل و حزن و خوف، با عزت سازش ندارد.
mohdiu
درد و رنج عامل حرکت، و ظلم و ستم علامت آزادی، و تبعیض و تفاوت نیاز جمع و سازمان است و ملاک افتخار و معیار ارزش هم نیست؛ که اساس مسؤلیت است و بازدهی میخواهد و در هنگام محاسبه نسبتها را در نظر میگیرند و بر اساس وسعت و آنچه که دادهاند، عمل میخواهند که سعی مطرح است، نه عمل بدون نسبت. عملی را میخواهند که با توانایی آدمی و با زمان مناسب و با جایگاه مطلوب و با کارهای دیگر هماهنگی داشته باشد.
mohdiu
با وجود مشکلات در راه، شیطان نتیجه میگیرد که بنشین؛ در حالی که باید آمادهتر شد و برخاست...
mohdiu
حجم
۱۶۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
حجم
۱۶۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان