بریدههایی از کتاب روزهای فاطمه (س)
۴٫۲
(۴۵)
با توجه به محدودیت امکانات آدمی؛ چه در حوزهٔ علم و تجربهاش و چه در حوزهٔ عقل و فلسفهاش و چه در حوزهٔ قلب و عرفانش و با توجه به محدودیت وجودی اوست که خدا و رسول و وصی او ضرورت پیدا میکنند و انسان، محتاج و مفتقر به خدا و مضطر به رسول و ولی او خواهد بود و دنبال آنهاست و از آنها میخواهد.
Abdul_mahdi
بزرگی میگفت، یک کبر در شیطان و یک حرص در آدم و یک بخل در پسر او که بعدها تبدیل به حسادت گشت و یک شتاب در یونس و یک توجّه به غیر در یوسف، همهٔ آنها را زمین زد و مبتلا کرد؛ ما که همه را یکجا داریم چه کنیم؟
m_rezaei1
با توجه به محدودیت امکانات آدمی؛ چه در حوزهٔ علم و تجربهاش و چه در حوزهٔ عقل و فلسفهاش و چه در حوزهٔ قلب و عرفانش و با توجه به محدودیت وجودی اوست که خدا و رسول و وصی او ضرورت پیدا میکنند و انسان، محتاج و مفتقر به خدا و مضطر به رسول و ولی او خواهد بود و دنبال آنهاست و از آنها میخواهد.
Abdul_mahdi
کسی که آگاهی به تمامی راه ندارد،
و آزادی از تمامی تعلقها ندارد،
و این محبت و رحمت واسعه را به انسانها ندارد، که از آنها به آنها نزدیکتر باشد و آنها را بیش از خودشان دوست داشته باشد، ولی نخواهد بود و ولایتی را بر انسان نخواهد داشت.
Abdul_mahdi
جوانمرد کسی است که در نداری خود مایه میگذارد.
کاربر ۵۵۰۷۸۴۲
فتوّت یعنی همین؛ یعنی اینکه باربرداری و خودت را هم بدهکار بدانی و منّت هم بپذیری.
کاربر ۵۵۰۷۸۴۲
ما غرورمان را روی شانههایمان گذاشتهایم. این بار سنگینی است. کمرمان را خم میکند و میشکند. ای کاش زیر پایمان میگذاشتیم و بالا میرفتیم؛ که حجم سنگین غرور اگر زیر پا قرار میگرفت، برای آدمی، رفعتی را میآورد و او را به خیلی جاها میرساند.
عبدالزهرا
اگر فرضم بر این باشد که در این زندگی با این شرائط موجود، میتوانم مسائل را خودم حل و فصل کنم دیگر به خدا چه نیازی دارم؟! بر فرض هم که خدا باشد به رسول او چه احتیاجی دارم؟! به ولی او چه احتیاجی؟! اما وقتی این معنا در انسان شکل میگیرد که هم وجودش محدود است و هم امکاناتش ناتمام و ناقص هستند و حتی علم و تجربه و عقل و فلسفه و قلب و عرفانش کفاف او را نمیدهند. اینجاست که خدا و رسول و ولی ضرورت پیدا میکنند و اضطرار به آنها مطرح میشود. و با این معنا از اضطرار و احتیاج، مسأله شکل جدیدی به خود میگیرد
آ
حضرت علی (ع) در نهج البلاغه، آن جا که از حقوق ولایت میگویند، نکتهٔ خیلی لطیفی دارند که به دست میآید حق ولایت زمنیههایی دارد. این زمینهها آگاهی است. آزادی است و رحمت واسعه و محبّت ولی است.
کسی که آگاهی به تمامی راه ندارد،
و آزادی از تمامی تعلقها ندارد،
و این محبت و رحمت واسعه را به انسانها ندارد، که از آنها به آنها نزدیکتر باشد و آنها را بیش از خودشان دوست داشته باشد، ولی نخواهد بود و ولایتی را بر انسان نخواهد داشت.
هانیه اکبری
ما خیال میکنیم برای کفر و عناد و لجاج و درگیری با خدا و ایستادن در مقابل رسول او، یک ادّلهٔ سنگینی لازم است. خیر، همینها کافی است. انحطاط و سقوط طبیعی است، پرواز دلیل میخواهد.
راء
سپس فاطمه (س) از خصوصیات همسرش میگوید:
" فَلاَ ینْکفِیءُ حَتی یطَأَ جَنَاحَهَا بِأَخْمُصِهِ وَ یخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَیفِهِ"
محمّد (ص)، علی (ع) را در آن زبانههای آتش و گرفتاریهای فتنه میانداخت و علی (ع) بر نمیگشت، مگر وقتی که کار را تمام کرده باشد.
کاربر ۱۴۸۰۵۷۰
و زمانی که تو الله را برداشتی و ولی را انتخاب کردی و معیت و همراهی او را طالب بودی، با این انتخاب، تو به تفویض میرسی و همهٔ مسائل را به او واگذار میکنی؛ که: " اُفَوِّضُ اَمْری اِلَی اللهِ اِنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ".
و اگر این تفویض محقق شد، مراحل بعد هم محقق میشود.
کاربر ۱۴۸۰۵۷۰
غرورها، محدودیت میآورد و محدودیت، محرومیت میسازد.
راء
این بت حضور و حجاب حضور، اگر دریده نشود و برداشته نشود، اخلاصی در بین نخواهد بود و آدمی کم میآورد.
در یک مرحله برای انسان، حضور و غیب کسی تفاوتی ندارد و تو پذیرا هستی و مطیع. امّا در مرحلهٔ دیگر نه حتی حضور و غیب او که قدرت و ضعف او هم، تفاوت و تبعیض میآورد. تا وقتی که جوان و نیرومند است میپذیری. امّا همین که از پا میافتد، حضورش را هم به چیزی نمیگیری. رفته رفته کار به جایی میرسد که چشم میپوشی و در برابر رسول (ص) میایستی و سر بر میداری و میگویی: " اِنَّ الرَّجُلَ لَیهْجُرُ".
این ضلالی است که شکل گرفته و ظلمت و تاریکی است که بوجود آمده و اینگونه آدمی حریمها و حرمتها را میشکند و فراموش میکند و اندازهها و حدود را زیر پا میگذارد.
کاربر ۱۵۰۱۶۰۰
بزرگی میگفت، یک کبر در شیطان و یک حرص در آدم و یک بخل در پسر او که بعدها تبدیل به حسادت گشت و یک شتاب در یونس و یک توجّه به غیر در یوسف، همهٔ آنها را زمین زد و مبتلا کرد؛ ما که همه را یکجا داریم چه کنیم؟ زبیری که تا دیروز با علی (ع) بوده، از او جدا شده. منی که تا دیروز با تو بودم و از تو میپذیرفتم، با اولین تندی با تو درگیر میشوم. نفرت و دشمنی میآید. یک کبر، یک عصبیت، یک قدرت و یک عزّت را خواستن، کافی است برای اینکه درگیری ایجاد کند.
کاربر ۱۵۰۱۶۰۰
میدانم رنجها را چگونه باید نوشید.
و این درسی است که تو آموزگارم بودهای.
در وسعت سینهٔ سبز تو، حقارت رنجها را دیدهام.
ای آموزگار ظرافت!!
تو! این گونه رنجها را تحقیر میکنی...
soltani
در خیلی از موارد تنها با حرف زدن نمیتوان انسانها را هدایت کرد. تمامی مباحث الغدیر را برایشان بگویی باز هم هزار اعتراض و اشکال مطرح است. ولی در برخورد و معاشرت و داد و ستدهای توست که دل آنها نرم میشود و زیباییها را میبینند و محبت اولیای خدا را میچشند که: " کونُوا دُعَاةَ النّاسِ بِغَیرِ اَلْسِنَتِکمْ".
سید محمد
در ظهر روز عاشورا هنگام نماز، وقتی حضرت به نماز میایستند، یکی از اصحاب در برابر تیرهایی که بر حضرت فرود میآیند، سینه سپر میکند و خود را در برابر آنها قرار میدهد.
اینکه آدمی در برابر تیرها بایستد و سینه سپر کند و بر غریزهٔ خود حاکم و مسلط شود ـ در حالی که به طور طبیعی در برابر حوادث خودش را کنار میکشد ـ لازمهاش این است که ولی را از خود به خود نزدیکتر بداند.
سید محمد
دین مقصد دارد، پا دارد، راه دارد. نمیشود دین را بر یک فلسفهٔ دیگر و بر یک عرفان و یا یک نظام جمعی دیگر مبتنی کرد و کارها را حلّ و فصل نمود و تازه عنوان هم به آن داد و گفت برای جلوگیری از فتنه و از دست دادن نیروها.
سعیده زنگنه
آنجا که تو، نه اندازهایت را فهمیدی و نه ارزشهایت را پیدا کردی و نه برنامههایت را مشخص کردی، از دست رفتهای و در ضلال و سردرگمی هستی. و اینجاست که هر صدایی تو را میبرد و در هر بساطی چشم میدوزی که مبادا چیزی را از دست بدهی و اینجاست که تو به هر دعوتی جواب میدهی و خیلی راحت گام بر میداری و ثقل و سنگینی هم نخواهی داشت و در برابر هر دمیدن و تحریکی، برافروخته و غضبناک میشوی و آنچه را که برای تو و در حوزهٔ تو نبوده، عهدهدار و مالک میشوی.
سعیده زنگنه
حجم
۱۰۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۶۹ صفحه
حجم
۱۰۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۶۹ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
۱۰,۰۰۰۵۰%
تومان