بریدههایی از کتاب روزهای فاطمه (س)
۴٫۲
(۴۵)
آنچه باعث میشود آدمی با تمامی یافتههایش و با تمامی یقینی که دارد، به انحراف کشانده شود و به عقب بازگردد، با آنکه گرمی نفس اولیای خدا را حسّ کرده و با آنکه علی (ع) را بر دوش رسول (ص) مشاهده نموده، این نکته است که به کفایت انسانی خود واثق است و تسلیم نیست و سلمی ندارد و این همه برخاسته از این است که قَدْر؛ یعنی اندازه و ارزش و برنامه ریزیاش را گم کرده و اینجاست که از دست خواهد رفت.
سعیده زنگنه
پس اگر با تمامی عبادت ثقلین و با تمامی خوبیهای جنّ و انس، مغرور نشدیم و بر عمل خویش تکیه نکردیم و طلبکار حق نگشتیم و انتظار و توقع، بالا نیاوردیم، از فتنه رهیدهایم و در امتحان موفق شدهایم. همانطور که اگر با تمامی گناهان جن و انس مأیوس نشدیم و به قنوط راه ندادیم و انتظار فضل و احسان او را داشتیم، باز هم از فتنه رهیدهایم و از مکر شیطان رهایی گرفتهایم.
houria
از چشمه سار دستهای مهرابن تو،
مرگ هم آب زندگی مینوشد
haniye
دیدم ایشان نان و خرما را بدون سر و صدا بالای سرِ عدّهای که از اهل سنّت بودند و شیعه نبودند، گذاشتند. به ایشان گفتم: " یابن رسول الله، ایشان که از شیعیان نیستند؟!" حضرت فرمودند: " اگر از شیعیان بودند که نمک غذایمان را هم تقسیم میکردیم".
این رنج و تعب و این حرص و محبّت حتی برای کسانی است که با آنها نیستند و از شیعیان محسوب نمیشوند و رنج آنها را رنج خود و گرفتاری آنها را گرفتاری خود میدانند.
مهتاب
در خیلی از موارد تنها با حرف زدن نمیتوان انسانها را هدایت کرد. تمامی مباحث الغدیر را برایشان بگویی باز هم هزار اعتراض و اشکال مطرح است. ولی در برخورد و معاشرت و داد و ستدهای توست که دل آنها نرم میشود و زیباییها را میبینند و محبت اولیای خدا را میچشند که: " کونُوا دُعَاةَ النّاسِ بِغَیرِ اَلْسِنَتِکمْ".
مهتاب
میدانم رنجها را چگونه باید نوشید.
و این درسی است که تو آموزگارم بودهای.
در وسعت سینهٔ سبز تو، حقارت رنجها را دیدهام.
ای آموزگار ظرافت!!
تو! این گونه رنجها را تحقیر میکنی...
این روزها، روزهای فاطمه (س) و این شبها، شبهای علی (ع) است.
بارها با خودم اندیشیدهام که چگونه میتوان در فرصتهای کوتاه، بهرههای زیاد برداشت.
haniye
وقتی آدم، اندازههای خود را نشناخت و به کرامت و ارزش انسانی خود واقف نگشت، به دنیا قانع میشود و خودش را به مفت میفروشد، که: " لَبِئْسَآلمَتْجَرُ اَنْ تَرَی الدُّنَیا لِنَفْسِک ثَمَنآ".
همّتهایش محدود میشود و به هر سمت و سویی میرود و برنامه و هدفی را نخواهد داشت و اینجاست که سر در گم میماند و در تاریکی و ظلمت قرار خواهد گرفت. و ظلمتها هم متفاوتند؛ که ظلمت نفس و خلق و دنیا و شیطان را داریم. نفسانیت و شهوات آدمی و جلوهها و زینتهای دنیا و حرفهای خلق و وسوسههای شیطان، از ظلمتهای اساسی اوست.
haniye
انحطاط و سقوط طبیعی است، پرواز دلیل میخواهد.
اگر تو ریشه نداشته باشی و در زمین، محکم ننشسته باشی و فلاح و رویشی را نداشته باشی، رفعتی را پیدا نخواهی کرد و قلّهای را فتح نخواهی نمود.
haniye
بزرگی میگفت، یک کبر در شیطان و یک حرص در آدم و یک بخل در پسر او که بعدها تبدیل به حسادت گشت و یک شتاب در یونس و یک توجّه به غیر در یوسف، همهٔ آنها را زمین زد و مبتلا کرد؛ ما که همه را یکجا داریم چه کنیم؟ زبیری که تا دیروز با علی (ع) بوده، از او جدا شده. منی که تا دیروز با تو بودم و از تو میپذیرفتم، با اولین تندی با تو درگیر میشوم. نفرت و دشمنی میآید. یک کبر، یک عصبیت، یک قدرت و یک عزّت را خواستن، کافی است برای اینکه درگیری ایجاد کند. و کافی است، پدری را با فرزندش درگیر نماید و چشم فرزندش را درآورد.
haniye
میدانم رنجها را چگونه باید نوشید.
و این درسی است که تو آموزگارم بودهای.
در وسعت سینهٔ سبز تو، حقارت رنجها را دیدهام.
ای آموزگار ظرافت!!
تو! این گونه رنجها را تحقیر میکنی...
این روزها، روزهای فاطمه (س) و این شبها، شبهای علی (ع) است.
امیررضا
اگر با تمامی عبادت ثقلین و با تمامی خوبیهای جنّ و انس، مغرور نشدیم و بر عمل خویش تکیه نکردیم و طلبکار حق نگشتیم و انتظار و توقع، بالا نیاوردیم، از فتنه رهیدهایم و در امتحان موفق شدهایم.
𝓐𝓵𝓲 𝓜𝓸𝓱𝓼𝓮𝓷𝓲
انکسار و اخبات مرحلهٔ وصال و لقاء است. و همین است که گناه رنجآور، از خوبی غرور آفرین، بهتر است.
𝓐𝓵𝓲 𝓜𝓸𝓱𝓼𝓮𝓷𝓲
و از حکیم کریم، و حلیم رحیم، دور است که این گونه شکسته را بکوبد و سوخته را بسوزاند
𝓐𝓵𝓲 𝓜𝓸𝓱𝓼𝓮𝓷𝓲
وای بر من که خودم را نکاشتم و زراعتی نکردم. وای بر من که تجارتی نخواستم و خودم را به هیچ فروختم و به حرف واگذار کردم.
𝓐𝓵𝓲 𝓜𝓸𝓱𝓼𝓮𝓷𝓲
تقوا توشهٔ راه است. و توشه برای رفتن کافی نیست.
کاربر ۱۵۶۲۹۹۱
و این را هم میدانیم که محسن، از متقی بالاتر است؛ چون تقوا به اضافهٔ صبر میشود احسان. چون احسان، خوب خوبی کردن است، با زیبایی کار خوب را به سامان رساندن است.
f zarinkhat
این نکته را همین جا بگویم که قتال و درگیری بعد از تبیین است. بعد از صفّ است، بعد از این دو مرحله است. آنجا که تو، به آدمها فرصت دادی و برای آنها زمینه را فراهم کردی تا بشنوند و انتخاب کنند و آنجا که تو آنها را هدایت کردی و ارشاد نمودی و از جهلشان بیرون آوردی و با آنها اُنس گرفتی و از تمامی هستیات مایه گذاشتی و آنجا که آنها از تو پذیرفتند و با تو پیمان بستند ولی با دشمن تو جمع شدند و حرمتها را شکستند و پیمانها را زیر پا گذاشتند. حال اگر با آنها درگیر شوی و بجنگی، آیا خشونت کردهای؟!
مامان محمدیاسین
وای بر من که تجارتی نخواستم و خودم را به هیچ فروختم و به حرف واگذار کردم.
Chamran_lover
حساب میکردم، حتی با فرض عصمت و به کارگیری تمام نعمتها و امکانات در راه دوست، تمامی این معرفت و عشق و عمل، به اندازهٔ من است. مگر من چه قدرم؟ تمامی اینها به اندازهٔ همت و مقصد من نیست. این صدای مردان راه است که بلند است: " آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُوْلِ الطَّرِیقِ"؛
Chamran_lover
نمیشود کسی ولی را بر خودش مقدم نداند و در برابر تیر بایستد. مادامی که تو ولی را مقدم نداری، طبیعتا سرت را میدزدی و نمیتوانی تحمل کنی. گرفتار و فقیر میآید، میگویی حضرت آنجاست و به او ارجاع میدهی. به عهده نمیگیری و از تکالیف شانه خالی میکنی. این فرار تو از بار توست در حالی که باید بار برداری و عهدهدار شوی و جلودار باشی.
Abdul_mahdi
حجم
۱۰۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۶۹ صفحه
حجم
۱۰۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۶۹ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
۱۰,۰۰۰۵۰%
تومان