بریدههایی از کتاب صراط
۴٫۴
(۱۰۹)
از فشار این همه بار، به وحشت افتادهایم و فرار کردهایم و به شادی و پایکوبی پرداختهایم تا در زیر پوشش نشاطمان خودمان را گم کنیم و با تنوعها، تحرکمان را پایمال نماییم، ولی این شدنی نیست، که این مانی بزرگ نمیتواند برای همیشه در دل ما نقاشی کند و ما را فریب بدهد
اطهر
ما معبودهایی داریم که حرکتها و حالتهای ما را کم و زیاد میکنند و در ما اثر میگذارند. به ما امید میدهند و یا ما را میترسانند، شاد میکنند و یا اندوهگین میسازنند. خسته میکنند و یا به شور و شوق میکشانند.
مرحلهی اول، مرحلهی فکر است و شناخت این معبودها. آنچه که در ما اثر میگذارد و ما را به راه میاندازد، باید اینها را مشخص کرد و نوشت. پول، عنوان، زیباییها، قدرتها، تشویقها و تهدیدها و هزار عامل دیگر در ما مؤثر هستند.
shahideh
ازدواج کنم، به من رشد میدهد و از این حرفها... چون هیچ کسی نمیتواند به تو رشد بدهد. این تو هستی که در هر موقعیتی میتوانی رشد کنی و یا خسارت ببینی.
کاربر ۲۸۰۲۷۷۲
بلاء و فشار برای آنهایی که آمادهترند، شدیدتر و برندهتر است. اِنَّ اَشَدَّ الناسِ ابْتِلاءً الاَْنْبیاء ثُمَّ الاَْمثَلُ فَالأَمْثَلُ.
#دور_از_ذهن
دستگاه هستی، با تربیت آمریکایی، هماهنگ نیست
#دور_از_ذهن
تو هنوز ظرفیت خودت را درک نکردهای. تو خودت را درک نکردهای و گرنه محتاج درک دیگران نبودی. و گفتم: کسی که با این همه محبت از خدا، کمبود محبت دارد، کسی که محبت خدا او را پر نکرده، دیگر محبت چه کسی او را سرشار میکند؟! بیچاره تو که دریای محبت را احساس نکردهای، با قطرههای به منت آلودهی این زن و فرزند و پدر و مادر چه میکنی؟
#دور_از_ذهن
ما امروز ابن الدنیا هستیم، ولی میتوانیم ابو تراب شویم.
#دور_از_ذهن
کسانی میتوانند گرداننده باشند که در گردونه نباشند و کسانی میتوانند از دنیا بهره بگیرند و بر دنیا حاکم باشند که از دنیا بزرگتر شده باشند و از دنیا بیرون آمده باشند وگرنه کف موج، حاکم دریا نیست که بازیچهی نسیمهاست
کاربر ۶۴۹۱۳۱۱
مگر اینکه از سؤالها فرار کنیم و خودمان را به شلوغیها و سرگرمیها بسپاریم و یک لحظه خلوت را و یک لحظه سکوت را هم تحمل ننماییم، ولی این فرار و سرگرمی هم همیشه آراممان نمیسازد و این مانی بزرگ هم برای همیشه نمیتواند رنگمان کند.
عباس
ما عاشق آفریده شدهایم.
عشق را داریم، ولی معشوقهامان را انتخاب میکنیم.
عباس
این ماییم که غوغای درونمان را نمیتوانیم برای یک لحظه هم تحمل کنیم و مجبوریم که سر و صدا راه بیندازیم و شادی و نشاط را روپوش شلوغی و غوغای درونمان کنیم و از خود فرار نماییم.
بعضیها که با خانهی درهم و برهم و اطاق به هم ریخته و در کثافت نشستهای برخورد میکنند و مسؤول نظافتش میشوند، در برخورد اول وحشت میکنند و فرار مینمایند تا آنکه فکرشان سازمان بگیرد و سرنخ دستشان بیاید و آماده شوند و بازگردند و در خانهی شلوغشان نظمی به پا کنند.
Hamid Saadatfar
حضور و محاسبه، اولین گام آنهایی است که میخواهند در سرزمین عمر خود، چیزی بسازند و بنایی را بالا ببرند.
azadi
آنها که به یک لیوان پوچ، بیش از خودشان فکر میکنند، آنها که با خودشان و بر خودشان مروری نداشتهاند، پیداست که خودشان را گم میکنند
azadi
گرفتاری ما در هر لحظه بیش از یک کار نیست و آن مهمترین کار است، نه تمامی آن همه کار.
Niki
تو بخاطر باطل دیگران نمیتوانی از حق خودت چشم بپوشی.
تو که به یک لیوان خالی سالها فکر میکنی. چگونه میتوانی، خودت را بیحساب به آب بزنی و با هستی خودت قمار کنی.
عمق مسأله این است که ما خودمان را جزء موجودی حساب نمیکنیم و به اندازهی یک تکه پارچه و یک قطعه گوشت هم برای خودمان، طرحی و نقشهای نمیریزیم، ولی آنها که میخواهند عنتر دست لوطیها نشوند، برای خودشان جایی باز میکنند. اینها که میخواهند رویش داشته باشند و بر ساقهی خود بایستند، مجبورند که ریشه بدوانند و از اعماق سر بر آورند و این عمق خلوت و ارزیابی و این حضور و محاسبه، اولین گام آنهایی است که میخواهند در سرزمین عمر خود، چیزی بسازند و بنایی را بالا ببرند.
Alireza
مادامی که عمل تو در اعماق ریشه ندوانده باشد و از شناخت و احساس تو مایه نداشته باشد، این عمل به درد دیگران میخورد و حتی بهشت هم میسازد، ولی نه برای تو که خودت را به جهنم انداختهای و با چشم کور راه افتادهای. این بزرگترین جنایت است که یک دسته بشناسند و بسنجند و تصمیم بگیرند و من اجرا کنم. مگر مغز من در سر دیگران است که برای من تصمیم میگیرند؟ این گونه حرکت گرچه سریعتر و راحتتر است ولی انسانی نیست و ادامهای نخواهد داشت. بریدگی میان انسان و عمل از همین مسخ مایه میگیرد و به بیگانگی از خویش و به دلمردگی منتهی میشود.
Alireza
آخر مگر نه اینکه انسان از خودش عبور میکند تا به دنیای بیرون میرسد، پس چه شد که این منزل اول مجهول مانده و یا در نهایت به تحلیل علمی دستگاه هاضمه و قلب و مغز، اکتفاء شده و از مقایسهها و تکبیرها برکنار مانده است.
Alireza
آنها که به یک لیوان پوچ، بیش از خودشان فکر میکنند، آنها که با خودشان و بر خودشان مروری نداشتهاند، پیداست که خودشان را گم میکنند و در ابتذال زندگی روزانه رسوب میکنند و فسیل میشوند. و این دل مرده و این قلب گندیده، در راه گلویشان، در راه نفس کشیدنشان، مینشیند و عرصه را برایشان تنگ میکند و انتقام میگیرد.
Alireza
برادری بود که دیر وقت و از نیمه شب گذشته به دیدنم آمده بود. پر از درد بود. پر از رنج بود. پر از طلب بود. حرف که میزد مثل مار میپیچید و با درد میپرسید که فلانی، راستی بگو، به من دروغ نگو، به من تلقین نکن، من میخواهم درست بشوم من چهار سال است که دارم به خودم ور میروم، ولی هیچ اثری ندیدهام و از یاری خدا و از امید بویی نبردهام. من هنوز در دلم، ضعف و کینه و بخل... صف کشیدهاند. من پاک از پا درآمدهام. راستی چه کار کنم؟
Alireza
کفر،
فسق،
هوی،
ظلم،
اسراف و شک، عامل اضلال خدا و رها کردن و واگذار کردن اوست.
mohdiu
حجم
۱۱۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
حجم
۱۱۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰۵۰%
تومان