بریدههایی از کتاب اخبات
۴٫۶
(۹۶)
گاهی به ما غروری دست میدهد و میگوییم: اگر محبت و ولایت اهل بیت (ع) را داشته باشیم، کار تمام است. این چه اغتراری است؟! به چه استنادی راهی را که رسول (ص) و علی (ع) با سر رفتند، ما میخواهیم خزیده خزیده حرکت کنیم و برسیم؟! اگر این طور باشد، که باید تمام دین تعطیل شود!
علی اکبر
اگر ما بفهمیم که با هر کلمهای که میگوییم، در دلها انفجاری ایجاد میکنیم، اگر بفهمیم که با هر گامی که بر میداریم، انفجاری ایجاد میکنیم، این طور دست و پایمان را رها نمیکنیم و یله نمیشویم که در دنیای قانونمندیها؛ آن هم قانونمندیهای مرتبط و مترابط، نمیتوانیم این طور رها و ول باشیم.
گیله مرد
امّا تو ناامید نباش؛ چون تا ارزشی در تو نباشد، شیاطین به تو هجوم نخواهند آورد.
فائزه🌱
اگر بچه شما هنگام شستن قوری، آن را بشکند و در جواب شما که میپرسی: قوری کو؟ با قدرت جواب دهد که شکستم! و هنگامی که میگویی چرا شکستی؟ میگوید: خب، دیگر شکست! در این صورت او را رها نمیکنی و بر او سخت میگیری، ولی اگر ببینی که با شکستن قوری، همه وجود او شکسته است و نمیتواند سرش را بلند کند؛ یعنی تفریط کرده، ولی احساس شکستگی و شرمندگی میکند، تو با او چه میکنی؟
تنبیه برای این است که او بشکند. تندی برای این است که بفهمد بدی کرده است، ولی وقتی که او خود شکسته است، حتی به او پاداش هم میدهی و از او دلجویی هم میکنی و به او میگویی عیبی ندارد.
zahraa_mousaavii
توضیح مطلب اینکه در دعا میخوانیم: «وَسِعَتْ رَحْمَتُهُ کلَّ شَیءٍ»؛ یعنی خدا عاشق است و عشق او همه هستی را در برگرفته تا آنجا که: «سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ»؛ اگر کسی را میزند و بر کسی میشورد، به خاطر عشق و دوستیاش، این کا را میکند. به خاطر عشقش، او را گوشمالی میدهد و به او فشار میآورد و حتی به خاطر عشقش، او را عذاب میکند. از روی عشق، غضب میکند؛ یعنی عاشقِ مهربان است و حتی تجلّی عذاب، تجلّی رحمت اوست.
استفاده کردیم
این نکته که آدمهای بدِ تاریخ یا آدمهای بدِ موجودِ امروز را، خیلی بد میبینیم و میگوییم خدا لعنتشان کند، به خاطر این است که خودمان را در آن فضاء و در آن محیط حس نمیکنیم، در حالی که هر کدام فرعونی هستیم، فقط مصرهای ما کوچک و بزرگ شده است.
prjey
مسأله این نیست که ما با رضا و تسلیم و طاعت و نیت و دلِ خوب و پاک همراه باشیم که این حرفها، حرف بچههاست. حرف خامهاست. حرف آنهایی است که میخواهند هر کاری بکنند و بعد با اولیاء خدا هم همراه باشند و از کوثر حق بنوشند. اینها خیال خام است. راهی را که انبیاء با مرارت چشیدند، به من و تو مفت نمیدهند و الّا به عزیزان خدا میدادند. شوخی نیست! پس جدی بگیرید که وصیت امام صادق (ع) است که و اللهِ این جِدّ است نه لهو.
«اِتَقُّوا آللهَ حَقَّ تُقاتِهِ». بعضی گفتهاند که تقوا گام اول است، در حالی که اگر محسن هم بشوی، که بالاتر از تقوا است، باز هم کافی نیست، که در سوره یوسف آمده است: «مَنْ یتَّقِ وَ یصْبِرْ فَاِنَّ آللهَ لا یضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ».
Mary
به خدا قسم! خدا آن قدر غنی و حمید است، که وقتی فقر و انکسار تو را بیند، سرشارت میکند و اصلا نگاه هم نمیکند که عذر بخواهی. توبیخت هم نمیکند که بسوزی؛ «وَ اعْفُ عَنْ تَوْبیخِی بِکرَمِ وَجْهِک». کرامت او در حدی است، که اصلاً نگاه نمیکند تا از او عذر بخواهی. خیلی مهربان، خیلی نزدیک، خیلی سمیع و مجیب و محب است.
VaTa
اگر ما بفهمیم که با هر کلمهای که میگوییم، در دلها انفجاری ایجاد میکنیم، اگر بفهمیم که با هر گامی که بر میداریم، انفجاری ایجاد میکنیم، این طور دست و پایمان را رها نمیکنیم و یله نمیشویم که در دنیای قانونمندیها؛ آن هم قانونمندیهای مرتبط و مترابط، نمیتوانیم این طور رها و ول باشیم.
mohaddese
با خانواده خود، با برادر و خواهر، با پدر و مادرمان که خستهاند و محروم و مبتلا، چه کردهایم؟
پدر یک دنیا آرزو دارد و من هر چه بدبختی دارم بر سر او میزنم و میگویم تو مرا بدبخت کردی. او تو را به این دنیا آورد و تو عمری در کنار او بودی، حتی اگر تو را درست تربیت نکرد، ولی تو بفهم که چگونه با او برخورد کنی. به او خدمت کن! پدری که اکنون ذلیل و پیر و مفلوک شده است، عمری را داده و حاصلش توی بیرحم شدهای!
برای بِرّ و خوبی به والدین برنامهریزی کنیم، که چه زنده باشند و چه مرده، به یادشان باشیم و کاری کنیم و قدمی برایشان برداریم. برای برادر و خواهر، بستگان و ذَوِالارحام، همسایهها، همشهریها و ... که همه مبتلا هستند، قدمی برداریم. آنهایی که مبتلا به هزار فساد و زنا و فحشاء و درگیری هستند، چه کسی باید برایشان کار کند و قدمی بردارد؟
M💛S
یکی از دوستان میگفت چه کنیم تا به یقین برسیم؟ به او گفتم: «یقین لازم نیست، که انسان با احتمال هم کار و حرکت میکند.»
در تجارت، با احتمال حرکت میکنند. در کشاورزی با احتمال آغاز میکنند. دانههایی که یک کشاورز در زمین میپاشد، یقین ندارد که رشد کند و ممکن است هزار آفت سر راهش باشد، اما با همین توجه اقدام میکند.
حال چه شده وقتی انسان میخواهد در راه خدا حرکت کند، میگوید باید یقین داشته باشم! در اینجا یقین را اول میخواهیم، ولی در تجارت با یک احتمال هم حرکت میکنیم تا جایی که بیست بار ضرر میدهیم، ولی باز هم ادامه میدهیم و تازه این ادامه را جزء پشتکار خود تلقی میکنیم و به حساب حماقتها و سفاهتها نمیآوریم.
وقتی میخواهیم با خدا معامله کنیم، میگوییم: یقین نداریم! ما کجا و کی یقین داشتهایم؟! در حرکتهای خود و در این دنیای احتمالات، با چه یقینی اقدام کردهایم؟ اینجاست که کم میآوریم.
M💛S
خدمت به آدم این نیست که به او رفاه، امن و رهایی را بدهند، اگر این سه آرمانِ انسانِ معاصرِ امروز را هم به او بدهند و برای او محقق سازند، تازه این سه گام از اسلام پایینتر است.
همه این گامها و همه کارهایی که ادیسونها و دانشمندان کردهاند، در حوزه رفاه است. همه کارهایی که همه روانشناسان کردهاند، در حوزه امن است و همه کارهایی که هنوز هیچ کس راجع به رهایی و آزادگی انسان نکرده است تا چیزی گریبانگیر او نباشد، در حوزه رهایی است. و با این همه، این سؤال مطرح است که: «أَیحْسَبُ الاِْنْسانُ أَنْ یتْرَک سُدی».
M💛S
پس آنچه مطرح شد این بود که بین ما و ذنوب هیچ فاصلهای نیست. باید به رحمت حق امیدوار بود، که آدمی دستاویزی جز آن ندارد. و این رحمت به محسنین، قریب و به مخبتین، واصل است. وصال رحمت در گرو اخبات و انکسار و ذلّت باطنی بود.
اخبات هم معنایی از ذلت باطنی، انکسار، تواضع، خشوع، رقّت، رحمت و لینت را دارد، که همه ابعاد وجود انسان را در برمیگیرد.
از مراحل اخبات، یکی مرحله وجل بود.
این وجل، هم با توجّه به این نکته که با نعمتهایی که به انسان دادهاند، کاری نکرده و هم با توجّه به این نکته که با نعمتها کاری انجام داده، ولی کار او مطابق مطلوبش نبوده است، شکل میگیرد.
اینجاست که در یک مرحله خوف از یوم میآید: «یخافُونَ یوْمآ کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرآ» و در مرحله دیگر خوف از نظارت و حکومت حق و حتی از دقت محاسبه او میآید: «نَخافُ مِنْ رَبِّنا».
maryhzd
پس دو مرحله از اخبات و وجل و ترس دل، با توجه به دو نکتهای که به آن اشاره کردم، شکل میگیرد: یکی مقایسه کارها با توان من و دوم مقایسه کارها با مقاصد من.
کارهایی که انسان کرده، هر چند کارهایی بسیار بلند و عالی بوده است، امّا در مقایسه با توانش کم بوده و مطابق توان او نبوده است؛ چرا که بیش از اینها توانایی داشته است.
در دعای مکارم الاخلاق، آنجا که صفات متقین را مطرح میکند، آمده است: «وَ اسْتِقْلالِ الْخَیرِ وَ اِنْ کثُرَ مِنْ قَوْلی وَ فِعْلی وَ اسْتِکثارِ الشَّرِ وَ اِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلی وَ فِعْلی». من در حالتی باشم که خوبیهایم را حتی اگر زیاد هستند، کم ببینم و بدیهایم را حتی اگر کم هستند، زیاد ببینم.
حال چه مکانیزمی باید در انسان شکل بگیرد که او خوبیهای زیاد خود را کم و بدیهای کم خود را زیاد ببیند؟
این مکانیزمها چند تا هستند:
اوّل اینکه انسان کار خود را با توانش مقایسه کند.
دوّم اینکه کار خود را با کار گروههای دیگر از اهل باطل مقایسه کند. آدم میبیند اهل باطل در مسیر خودشان بیش از من در حق خودم توانا هستند.
maryhzd
همه فرعونیم، فقط مصرهای ما کوچک و بزرگ میشود.
koko
در روایات آمده است که خداوند به موسی خطاب کرد: «یا موسی! میدانی من چرا تو را به عنوان کلیم خود انتخاب کردهام؟ چون در چهرهها جستجو کردم و چهرهای آرامتر و نرمتر و ذلیلتر از چهره تو نیافتم. این بود که تو را انتخاب کردم.»
hajynayeb
خیال نکنیم اگر طاعتی کردیم و گامی برداشتیم و توجهی پیدا کردیم، واصل شدهایم و رسیدهایم. باید این وَهْم را از خود دور کنیم. چه بسا بعد از سالهای سال فعالیت و زحمت، در جایی بنشینیم که همانجا آبگیر است و در جایی بایستیم که همانجا متزلزل است.
انسان میبیند به رغم آنچه فرمودهاند چه بکن تا واصل شوی، حرکتهایی کرده و فعالیتهایی داشته و ریاضتهایی کشیده، ولی این نفسِ گرفتار را، بیشتر گرفتار کرده است. میخواسته که بدوزد، اما به وضعیتی رسیده که خودِ دوختن و اصلاح کردن، مضرّ بوده است
دختر کتابخون
توّهم، اساس فراستهاست: «اِتَّقُوا فِراسَةَ الْمُؤْمِن». وقتی توّهم تربیت شود، به فراست تبدیل میشود. با آن چه کردهایم؟
insadsal
باید این توجه برای انسان بیاید که هر چه شکستهتر شود، بهرهمندتر میشود.
insadsal
به حقِّ حقّ قسم، وقتی در روز قیامت، خداوند اولیای خود را محشور میکند و ما میبینیم که غم و غصّههای آنان چه بوده، به حال خود گریه میکنیم و شرمنده میشویم که چقدر غصّههای ما حقیر بوده است!
وقتی در روز قیامت علی (ع) را به صحرای محشر میآورند و ما را هم میآورند و غصّههای او را با غصّههای ما مقایسه میکنند، خجالت میکشیم! میبینیم فلان آدم که در یمامه گرسنه مانده، جزء غصّههای حضرت بوده، در حالی که غصّه من این بوده که تخم بلبلم کوچک شده و یا بلبلم جوجه نکرده و یا باد ماشینم در رفته و یا روی ماشینم خط کشیدهاند!...
عمادالدین ماهرو
حجم
۸۳٫۱ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه
حجم
۸۳٫۱ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه
قیمت:
۱۷,۰۰۰
۸,۵۰۰۵۰%
تومان