بریدههایی از کتاب اخبات
۴٫۶
(۹۶)
«اَلهِی لا تَکلْنِی اِلی نَفْسِی طَرْفَةَ عَینٍ أَبَدآ»؛ اگر یک آن و یک لحظه به خودمان واگذار شویم، از دست رفتهایم.
گیله مرد
که از تو، نه طاعت و نه عصیان، که انکسار و شکستگی میخرند. و خدا در دلهای شکسته جای دارد: «اِنَّ آللهَ عِنْدَ المُنْکسِرةِ قُلُوبُهُم».
ابوالفضل سالاری
مؤمن در بدترین شرایط، أمن خود را دارد، در حالی که کافر در بهترین شرایط، ایمنی ندارد و بیدغدغه نیست.
sedighe_movaghar
منی که پنجاه سال دویدهام و پنجاه نفر را برای خود جمع کردهام، به آنها علاقمند شدهام و آنها را برای خودم میخواهم، اگر ببینم تو آمدهای تا آنها را کیش بدهی، نمیگذارم و به هر عنوانی ذلیلت میکنم؛ که آدمی وقتی گرو برود، چهها که نمیکند!
prjey
اگر همّ و غمّ من این باشد، که خدا خانه و زندگی و کفش و کلاهی به من بدهد و پدر و مادرم را بیامرزد، این زندگی صالحِ مصلح نیست.
ما با نیروهای خود و مملکت وجودی خود چه کردهایم؟ به مدارس شهرخود، به دبیرستانها، به دانشگاهها نگاه کنیم! چه کسی باید برای اصلاح آنان قدم بردارد؟ چقدر تساهل و سستی به خرج دادهایم و بهانه آوردهایم که فلانی باید این کار را میکرد و یا به ما ربطی ندارد!
این حرفها نیست! جامعهای که در آن، هر کس باید شب قدر و برنامهریزی داشته باشد، تا «سَلامٌ هِی حَتّی مَطْلَع الْفَجْرِ» را داشته باشد، در این جامعه، دیگر نمیتوان نشست و دست روی دست گذاشت. این تقدیر را از تک تک من و شما خواستهاند.
در مملکتی که همه به آن چشم دوختهاند تا ذلیلش کنند و تو اوضاع منطقه را میبینی که چطور حساب شده پیش میروند، چطور شکست میدهند، چگونه نیروهایی را که میخواهند فردا مزاحم نباشد، از بین میبرند و وحدتهای دیگری به وجود میآورند، قراردادهایی را میبندند تا تو را محصور کنند، تا منابع تو را محصور کنند، چه کسی باید شروع کند؟ مگر تو در این عالم، آدم نیستی؟! چرا باید این قدر ذلیل بنشینی؟!
M💛S
اگر در مملکتی هستی که تمامش تاریک است، این نشان میدهد که تو یک کبریت هم روشن نکردهای. نباید مسأله را توجیه کنیم و بگوییم دیگران اقدام نکردهاند، که تو باید فرض کنی، کسی جز تو در این عالم نیست. باید خود شروع کنی و هر مقدمهای را که میخواهد، فراهم نمایی.
M💛S
در دعای مکارم الاخلاق، آنجا که صفات متقین را مطرح میکند، آمده است: «وَ اسْتِقْلالِ الْخَیرِ وَ اِنْ کثُرَ مِنْ قَوْلی وَ فِعْلی وَ اسْتِکثارِ الشَّرِ وَ اِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلی وَ فِعْلی». من در حالتی باشم که خوبیهایم را حتی اگر زیاد هستند، کم ببینم و بدیهایم را حتی اگر کم هستند، زیاد ببینم.
حال چه مکانیزمی باید در انسان شکل بگیرد که او خوبیهای زیاد خود را کم و بدیهای کم خود را زیاد ببیند؟
مهدی
امشب شب قدر است و قدر یک حد روحی است. زمان ندارد، که تقدیر حق در زمان و مکان نیست. شب قدر، مثل اسم اعظم، حد روحی ماست. مرحلهای از معرفت ماست. و درک شب قدر هم، به همین معناست.
شب قدر برای این است که ما فرصتی برای جمع بندی از خود و کارهای خود داشته باشیم.
M.M. SAFI
در روایات آمده است که خداوند به موسی خطاب کرد: «یا موسی! میدانی من چرا تو را به عنوان کلیم خود انتخاب کردهام؟ چون در چهرهها جستجو کردم و چهرهای آرامتر و نرمتر و ذلیلتر از چهره تو نیافتم. این بود که تو را انتخاب کردم.»
این خداوند است که با موسی (ع) حرف میزند و به او میگوید: میدانی چرا تو را انتخاب کردم و با تو به حرف نشستم؟ چون متواضعتر از تو نیافتم.
M.M. SAFI
خدا بندههایی دارد که نیمه شب آنها را بیدار میکند و خود با آنها به مناجات مینشیند و خود با آنها حرف میزند
M.M. SAFI
در حالی که همه فرعونیم، فقط مصرهای ما کوچک و بزرگ میشود.
hoseinsa666
ما هنوز در فضای این گناهان قرار نگرفتهایم. هنوز مجبور نشدهایم که به خاطر محبوبهامان دست به هرکاری بزنیم، در حالی که همه فرعونیم، فقط مصرهای ما کوچک و بزرگ میشود.
K :)
در روایتی آمده است: من عبدم را شبی از شبها بیدار میکنم. او بلند میشود و با من مناجات میکند و انس میگیرد. کم کم از خودش، خوشش میآید و از حالتش لذت میبرد. اینجاست که او را خواب میکنم. بیدار میشود، در حالی که نمازش قضا شده و از خود ناراحت و خشمگین است: «ماقِتٌ لِنَفْسِهِ زارِیءٌ عَلَیها». در این حالت است که آن بنده به من نزدیک شده و از خودش فاصله گرفته است.
amiryousefi_98
«یا رَبِّ اِنَّک تَدْعُونِی فَأُوَلِّی عَنْک»؛ خدایا! تو صدا میزنی و من پشت میکنم. تو به من محبت میکنی: «وَ تَتَحَبَّبُ اِلَی»، ولی من به تو بغض میورزم: «فَأَتَبَغَّضُ اِلَیک». تو به من محبت جدید میکنی: «تَتَوَدَّدُ اِلی»، ولی من قبول نمیکنم: «فَلا أَقْبَلُ مِنْک». گویا من بزرگم و بر تو منّت دارم: «کاَنَّ لِی التَّطَوُّلَ عَلَیک»، در حالی که من فقیرم و هیچ کس مرا قبول نمیکند. خاک هم مرا نمیپذیرد؛ «أَنَا الطَّریدُ الّذی آوَیتَهُ».
maryhzd
نتیجه این معنا از اخبات (تواضع) که از فهمها و تأملات و محبتها بدست آمده است، خشوعِ دل است. خشوع ایمان است که در دعای ابوحمزه آمده: «أَسْئَلُک خُشُوعَ الاِْیمانِ قَبْلَ خُشُوعِ الذُّلِّ فِی النّارِ»؛ یعنی قبل از اینکه بنبست و آتش مرا متواضع کند، از تو خشوع و تواضع ایمان را میخواهم. خشوع دل را میخواهم.
maryhzd
صاحب دلی میگفت: باید سنگ را از سرچشمه برداشت تا قساوتها از بین برود.
کاربر ۶۳۰۹۳۱۱
بعضیها میگویند: عبادت به جز خدمت خلق نیست، پس ادیسون هم خدمت کرده است. خدمت یعنی چه؟ وقتی آدمیت آدمی را مسدود کردند، وقتی چشم او را کور کردند، اگر نور افکن هم برایش درست کرده باشند، آیا به او خدمت کردهاند؟! وقتی دلش را کور کردند، اگر برایش چراغ آماده کنند، خدمت است؟!
الیاس
از هیچ گناهی دور نیستیم
:)
وقتی تو فساد را در گوشهای به وجود آوردی، در دورترین گوشهها اثر میگذارد و نسل تو مبتلا میشود؛ چون دنیا، دنیای مترابط و قانونمند است. پس حسابِ نظامها و سنتهای اوست. آنها را به شوخی نگیریم!
Sobhan Naghizadeh
اینها آفتهای ماست که در طاعت متوقّعیم و در معصیت ناامید؛ در حالی که مطلوبِ از طاعت و عصیان، انکسار است. این دل شکسته است که محبوبیت دارد؛ «اِنَّ آللهَ یحِبُّ التَّوّابِینَ».
زهرا سادات
حجم
۸۳٫۱ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه
حجم
۸۳٫۱ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه
قیمت:
۱۷,۰۰۰
۸,۵۰۰۵۰%
تومان