بریدههایی از کتاب در قلمرو پادشاهان
۳٫۸
(۲۳۰)
یکبار در یکی از بوتیکهای پاریس، لطیفه و یسلام اصرار داشتند تا من لباسی شصت هزار دلاری بخرم. وقتی به آنها گفتم دلم نمیآید آن همه پول بابت لباسی بدهم که شاید یکبار بیشتر آن را نپوشم، متعجب شدند. آنها نیز مثل بقیه سعودیها فقط به فکر خرج کردن پولهای خود به هر شکل ممکن بودند.
helen
طبق قانون اسلام، نزول پول حرام است و سعودیها بر این موضوع تأکید فراوان دارند، اما هنگامی که پای قراردادهای بزرگ به میان میآید، قوانین قرآن به سادگی فراموش میشوند. آلسعود نزولخوارند و از تمام خارجیها و داخلیهای غیرمحبوب، نزول پولشان را میگیرند. از این بامزهتر آنکه اگر منافعشان درخطر باشد، نزول نمیدهند.
helen
اکنون تقریبآ تمام شاهزادههای درجه یک خانواده، بخش عمدهای از سود شرکتهای مختلف در این کشور را به جیب میزنند. تمام جادهها، پلها، فروشگاهها، برجهای تجاری، فرودگاهها و هر آنچه در عربستان وجود دارد، به نوعی متعلق به آلسعود است. آنها یا صاحب زمین هستند، یا شریک مستقیم شرکتهای خارجی و یا به سادگی درصدی از سود هر شرکت را دریافت میکنند، زیرا قیم قانونی آنها هستند. اکنون نفتی که سودش به عبدالعزیز میرسید، ارثیهای کوچک است که خاندان بزرگ سعود را راضی نمیکند
helen
اسلام یعنی رعایت اصول قرآنی و باور به قوانین حق و عدالت مطلق. اما وهابیت یعنی رعایت اصول قرآنی آنگونه که مردها میخواهند و شاه سعودی تصمیم میگیرد و عدالت نسبی بنا به شرایط در جایگاه خانوادگی اشخاص....
helen
یک بار در یک مهمانی خانوادگی در میان جمع به عایشه گفتم: «برادرت یسلام الان در آن یکی اتاق است. برو او را ببین و از خودش بپرس چرا به دیدنت نمیآید و دیگر از من در اینباره گله نکن.» کل سالن ناگهان در سکوت فرو رفت. من از عایشه میخواستم تا برادرش را در جمع مؤاخذه کند. زنهای دیگر با بهت و حیرت به من نگاه میکردند.
helen
حتی این گفتوگوهای ساده نیز برای من حکم آزمایشهای سخت را داشت که نباید در آنها وارد میشدم. به طور مثال شیخه میتوانست حال شوهر من را بپرسد، چون برادر او بود، ولی من به هیچ وجه نمیتوانستم حال شوهر او را بپرسم. با اینکه زن برادرش بودم، حق بر زبان آوردن نام شوهرش را نداشتم
helen
یکبار که با رافعه گفتوگو میکردم، بحث روبنده و عبا و دستکش پیش آمد. من به او گفتم استفاده از تمام اینها برای حفظ حجاب غیرضروری است و در واقع نوعی تجاوز مردان سعودی به زنها محسوب میشود. آنها مردانی ضعیف هستند که حتی نمیتوانند چهره یا دستان زنی را ببینند و دچار شهوت نشوند و برای آنکه خودشان را از بار گناه برهانند، چنین چیزهایی را برای شما ضروری اعلام کردهاند. رافعه طوری به من نگاه کرد که خیال کردم جملاتم را به زبان یونانی دوران اسکندر بیان کردهام
helen
فرهنگ صحراگردی و بادیهنشینی در این کشور آنها را از تمام عناصر فرهنگی که در کشورهای متمدنی همچون ایران و حتی برخی از همسایگان عرب وجود دارد، دور میکند. سعودیها مردمی عقب ماندهاند که در حقیقت هرگونه لذتی را در زندگی، گناه میدانند.
helen
در سال ۱۷۰۰ میلادی شخصی به نام عبدالوهاب ـ مردی پاک دین یا خشکه مذهب ـ از دیدن آنکه مردم، اسلام را با خرافاتی نظیر پرستش سنگها و درختها ترکیب کرده بودند، مشمئز شد و شروع به آموزش اسلام از دید خودش کرد. در سال ۱۹۳۲ عبدالعزیز بن سعود، سردار صحراها، تحت تأثیر آنچه از آموزشهای او باقی مانده بود، قرار گرفت و وهابیت را در کل عربستان گسترش داد و همینطور نام خودش را بر کشور نهاد. بنابراین عربستان سعودی تنها کشور جهان است که نامش را از نام شاه خود گرفته است
helen
از نظر اجتماعی عربستان سعودی کشوری قرون وسطایی است و سیاهی و تاریکی گناه و ممنوعیت، این کشور را دربر گرفته است. اسلام در این کشور واقعیتی متفاوت از دین الهی است. وهابیت، ریشه در راز و رمزها و نشانههای دنیایی کهن و ترسناک دارد و شباهتی با اسلام واقعی با پیچیدگیهای متفکرانه و خردمندانه آن در کشورهایی همچون ایران و مصر ندارد.
helen
تا قرن نوزدهم میلادی پای هیچکس از اروپا به این بیابان عظیم و برهوت گشوده نشده بود. از نظر روانی، عربستان غیرصمیمیترین و مهمانناپذیرترین کشور دنیاست.
helen
ما در نقطهای از جهان زندگی میکردیم که برای انسان خلق نشده بود. عجیبتر آنکه جده در کنار دریا بود. این بزرگترین بندر صحرایی دنیاست! در این منطقه حتی یک رودخانه هم وجود نداشت و همینطور اثری از هیچ سبزهای نبود و رنگی از آنچه متعلق به سواحل دریاست، در این منطقه دیده نمیشد.
helen
یسلام یکی از اولین کامپیوترهای شخصی را که به بازار آمده بود، خرید. او علاقه فراوانی به استفاده از این سیستم جدید در گسترش کارهای خود داشت و به همین منظور با شخصی به نام استیو جابز ملاقات کرد. جابز یکی از اولین کسانی بود که استفادههای مختلف از کامپیوتر را فرا گرفته بود و یک کامپیوتر شخصی بزرگ در گاراژ خانهاش داشت
helen
عربستان سعودی در آن سالها هنوز از شکل سنتی و دیرینه خود فاصله چندانی نگرفته بود. مردم از سال ۱۹۳۰ و با کشف نفت در این سرزمین، کمی از فقر فاصله گرفته بودند. اما ثروت هنگفتی که باید تا پس از دهه هفتاد نصیب این سرزمین میشد، هنوز از راه نرسیده بود. میدان الاغ، یکی از مناطق شهر جده بود که مردم برای خرید آب در آنجا صف کشیده بودند و آبفروشها از بشکههایی که بار الاغهای خود کرده بودند، به آنها آب میفروختند.
helen
شیخ محمد بنلادن فقیرزاده بود، اما توانست بزرگترین شرکت ساختمانسازی خاورمیانه را راهاندازی کند. او کاخ شاهان و شاهزادههای عرب را ساخته بود و مکانهای مقدس اسلامی را بازسازی کرده بود. او برای خودش غولی بود؛ یک قهرمان واقعی که بیش از هر مرد دیگری در این دنیا کار کرده بود. او صادق و پارسا بود و تمام کسانی که وی را ملاقات کرده بودند، دوستش داشتند و اکنون من عاشق پسر این مرد بودم.
helen
در سال ۱۹۹۰ هنگامی که کویت به اشغال عراق درآمد و زمزمههای استفاده آمریکا از خاک عربستان برای مبارزه با صدام آغاز شد، اسامه شورش کرد. او به فهد، شاه عربستان، پیشنهاد داد که از نیروهای افغانی تحت حمایتش برای مبارزه با صدام استفاده کند. برخی از شاهزادههای مذهبی عربستان نیز این پیشنهاد او را پسندیدند و آن را ارزشمند دانستند اما شاه فهد آن را نپذیرفت.
اسامه علیه خاندان سلطنتی عربستان شورید و بیانیههایی در باب فساد و رشوهخواری آنها و وابستگی عمیقشان به آمریکا صادر کرد و بالاخره در پی این اقدامات، خاندان سلطنتی او را از کشور راند.
helen
میدان الاغ، یکی از مناطق شهر جده بود که مردم برای خرید آب در آنجا صف کشیده بودند و آبفروشها از بشکههایی که بار الاغهای خود کرده بودند، به آنها آب میفروختند
Arman Keyvannia
ام یسلام برایم توضیح داد که اسامه گفته زنش حق ندارد از شیشه برای آب دادن به بچه استفاده کند. به همین سادگی، او دستور داده بود نوزادش از شیشه استفاده نکند. به همین سادگی. و نجوا هم هیچ کاری در برابر امر او نمیتوانست انجام دهد.
گارتن اشتراسه ی ۱۱
اسامه بنلادن و همتایان او به یکباره از دل کویر بیرون نیامدهاند. آنها ساخته شدهاند. فرهنگ قرون وسطی و عقبمانده سعودی آنها را شکل داده و ساخته است. اسامه نمونه کاملی از یک سعودی معتقد به باورهای قومی و مذهبی خویش است؛ فردی که از دنیای بیرون بیخبر مانده و هنگامی که درها باز شده، طغیان میکند. او متعلق به جامعهای است که نیمی از مردمش ـ زنها ـ آزادی و فردیت خود را در برابر قوانین پوچ و بیاساس وهابی باختهاند؛ جامعهای که در آن همه چیز مطلق است و جایی برای تغییر و دگرگونی وجود ندارد.
Pariya Ahmadi
من در جامعهای زندگی میکردم که زنها هیچ بودند و میکوشیدند تا هیچ باقی بمانند. آنها حاضر نبودند تغییرات خوشایندی را که در مجاورتشان رخ میداد، جدی بگیرند و من هرچه تلاش میکردم، حمایت نمیشدم. این زنها توان و روح مبارزه را نداشتند و حاضر نبودند به آنچه نهی شده بود حتی فکر کنند. بدبختانه، بسیاری از آنها زنانی باهوش و پرانرژی بودند، ولی فقط با موازین مذهبی حاضر به تجزیه و تحلیل وقایع میشدند. آنها فقط به دلیل ایمانشان زنده بودند و شخصیتهای فردی خود را به کلی فراموش کرده بودند
وحید
حجم
۱۷۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۱۷۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۱۳۲,۰۰۰
۱۰۵,۶۰۰۲۰%
تومان