بریدههایی از کتاب شوهر آهو خانم
۳٫۶
(۳۲۵)
هما با بيزاری دماغش را از وی برگرداند:
- چه آبی ريخته شد؟ کجای آسمان به زمين آمد؟ چطور شد؟ من نمیدانم شما مردها چرا اينقدر خشکه مقدّس و ريايی هستيد. اگر ما زنها از آن جلدهای سياهمان بيرون آمدهايم به کجای مذهب يا ناموس برخورده است؟ مگر تا بوده و هست مادران و خواهران ما در دهات با روی بدون پوشش نگشتهاند؟ با مردها همه جور همکاری و آميزش خواهر برادروار نداشتهاند؟ مگر من و تو از رگ و ريشه کرد نيستيم؟ پس چرا حالا وقتی من سر برهنه به حياط میروم در حالیکه مردی هم در خانه نيست اخمهايت همچنين توی هم میرود؟ زنهای کرد اسبسواری میکنند، دست در دست با مردان چوپی میرقصند امّا تو- يادم میرود که به من ايراد گرفتی چرا با پسر صفيه بانو رقصيدهام؟!
لونا لاوگود
سيدميران از سر نصيحت گفت:
- سينما معصيت دارد؛ اختراع شيطان است؛ گناه است گناه. و گذشته از آن، يکبار ديگر هم به تو گفتهام، اين نوع تفريحات به مردم کاسبکاری از قبيل ما نيامده است.
لونا لاوگود
شَف شَف میکنی امّا نمیخواهی بگويی شفتالو
لونا لاوگود
اين موجود لطيفی که خدا از دنده چپ آدم آفريد حرفش مانند قول و وفايش هرگز سند نبوده و نيست. هر چه هم آزموده و دانا باشد باز يک دندهاش کم است، يک پای تجربهاش میلنگد؛ سطحی و اوّل بين است؛ کارهايش از روی غريزه است نه انديشه و عقل؛ شتاب میکند و پشيمان میشود؛ جوش میزند و کف میکند و سر میرود.
لونا لاوگود
آدم گوشت تنش را بکند و بخورد بهتر است تا نان مردی را که زن ديگر نيز در خانه دارد
لونا لاوگود
بهشت عشق با همه عظمت آسمانيش اگر از مسئوليت زندگی خالی باشد از جهنّم نيز پستتر است.
راحله دهقانی
اگر تو را آنطور که دلت بخواهد دوست بدارد، قدر اين دوستی را آنطور که او میخواهد خواهی دانست؟
کاربر ۷۲۴۹۰۲
ولی آهو هرگز به کسی حسادت نمیورزيد. زيرا حسادت نشانه بدخواهی و دليل ناتوانی و بیلياقتی است.
Book
زنی بشکنندگی چينی و به سختی شمشير، که اخلاق و اطوارش در کمال ناپختگی فرزانه و در نهايت آزادگی متين و مرد صفت بود.
آسمان :)
سه چيز است که بايد زود جلويش را گرفت، درد و قرض و آتش.
narjes.nmD
عشق آن چراغ پای صحنهای است که زيبايیها را به حد اکمل آن شکوه میبخشد.
narjes.nmD
اگر عاشقی، به گفته شاعر، دل نشانه تير بلا کن. اگر عارفی جان سپر محنت قضا کن. اگر بندهای به هر چه او کند رضا کن. و در همه حال اعتماد به خدا کن. بلی، خوب و بد جهان همه از مشيّت الهی و تقدير است.
میشه گفت کتابخوان
عشق آن چراغ پای صحنهای است که زيبايیها را به حد اکمل آن شکوه میبخشد.
میشه گفت کتابخوان
آن نور ايمان و اخلاقی که بايد بر دلهای ما بتابد و نگاههايمان را تصفيه، دستهايمان را بیخطا، و قدم هايمان را بیلغزش کند، هنوز از افق ما سرنزده است
میشه گفت کتابخوان
خلاقيّت در ميان ما مردم يعنی دست درازی به حقوق ضعيفتر از خود.
حسین احمدی
سيدميران شانهاش را به چوب يکی از پنجرههای اطاق تکيه داده بود بيرون را تماشا میکرد. گويی به اين میانديشيد که در آن تنگ غروب چگونه روشنايی میرفت و تاريکی جانشينش میشد. آيا اين يکی از هزاران غزل زيبای طبيعت نبود که هميشه به يک شکل و در يک قافيه سروده میشد و هرگز لطف ازلی خود را از دست نمیداد؟
حسین احمدی
نه او پسر فلانالدّوله بود و نه هما بَهْمانالسّلطنه. جامعه برای هر يک از افراد خودش حدّی شناخته است که اگر بخواهند پا از آن فراتر نهند با سر به زمين خواهند آمد. انسان تا موقعی میتواند بگويد پهلوانِ نَقد را عشق است که آيندهاش تا حدودی تأمين باشد، به نيروی سرشار جوانی يا ثروتی بیپايان تکيه داشته باشد.
حسین احمدی
خاطرات دوران گذشته زندگی انسان مانند آهنگها و سرودهای کهن هميشه شيرينتر از اميدهای آينده بوده است. زيرا انسان در گذشته تصوير خود را میبيند و در آينده شبح مرگ و نيستی را.
حسین احمدی
در خارج از محيط خانه،مبارزه با چادر و روسری و شال و هر چه که نامی از پارچه بر آن بود و میتوانست قسمتی از موی سر يا صورت زن را بپوشاند به شدّت و خشونت و به طرز اهانتباری آغاز شده بود. پاسبانها که خود را به شکل دژخيمان مردم معرّفی کرده بودند در خيابان و کوچه پس کوچهها همه جا به چشم بودند تا زن دستمال به سری را ببينند و بیملاحظه از موی سياه يا سفيد و هر چيز او صاعقه آسا بر سرش فرود آيند. شهربانی برای از بين بردن قُربِ حجاب به زنان روسبی دستور داده بود با چادر سياه به خيابانها بيايند. دولت که نمیخواست يا نمیتوانستاز راه اقناع وارد ميدان شود ناچار به روشهای خشونت بار و نادرست متوسّل میشد که اگر از يکسو نتيجهای عايد میکرد از سوی ديگر آثار نامطلوبی به جای میگذاشت که به مراتب زيانبارتر بود.
حسین احمدی
با بدبينی عمومی مردم نسبت به اصلاحات و اقدامات دولت به طور کلّی بیارتباط نبود. تحوّلاتی که از بالا انجام میشد و به وسيله پشت ميزنشينها يا چکمه پوشان ارتش اشاعه میيافت از نظر مردم مثل رزق صيّاد برای ماهی در خور پرهيز بود. نقشه خلق السّاعه تجديد نظر در قرارداد نفت، چراغانیها و جشنهای فرمايشی توخالی، و حتّی کارهای بزرگ و اساسی از قبيل ساختمان راه آهن سرتاسری که در همه آنها شبح دستی با موهای حنايی به چشم میآمد، نمیتوانست مايه خوش بينی و تشويق يا دلخوشکنَک عموم باشد. مردم میگفتند دولت اگر آب میخورد با اجازه يا حتّی دستور انگلستان میخورد؛ هر قدمی که بر میدارد در جهت منافع او و به ضدّ مصالح ايران است. و در اين ميان اگر حقّا اصلاحاتی به چشم میخورد با همين چوب مبالغهآميز بدبينی رانده میشد. قضيّه تعويض کلاه و قتل عام مسجد گوهر شاد که کربلای خونين ديگری بر وقايع تاريخ افزوده بود، هنوز سالها وقت لازم داشت تا از خاطرهها برود. کشف حجاب را هم بايد بر همين منوال گرفت. هرگز کسی دلش نمیخواهد با تازيانه نقل و نبات بخورد.
حسین احمدی
حجم
۹۵۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۸۱۱ صفحه
حجم
۹۵۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۸۱۱ صفحه
قیمت:
۲۴۷,۰۰۰
۱۷۲,۹۰۰۳۰%
تومان