بریدههایی از کتاب دایی وانیا: صحنههایی از زندگی روستایی
نویسنده:آنتوان چخوف
مترجم:پرویز شهدی
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۳ رأی
۴٫۵
(۱۳)
راهزنها و آتشسوزیها نیستند که دنیا را نابود میکنند، بلکه کینه و نفرتها، دشمنیها و اختلافعقیدههای کوچکاند...
محمد جواد اخباری
گاهی پیش میآید که بهطرز تحملناپذیری رنج ببرم. اما متأسفانه نوری در آن دوردستها به چشم نمیخورد. دیگر هیچ انتظاری ندارم، از آدمها هم خوشم نمیآید... خیلی وقت است که دیگر کسی را دوست ندارم.
pejman
وقتی زندگی واقعی از آدم میگریزد، به سرابها پناه میبرد. بههرحال، از هیچی بهتر است.
pejman
آدمها بهجای آفریدن و ساختن، جز نابود کردن آنچه طبیعت به آنها عطا کرده، کار دیگری نمیکنند.
AS4438
دایی عزیزم، دایی نازنینم، وانیا، گریه نکن. میدانم که در زندگی لحظهای شاد نبودهای، اما حوصله به خرج بده دایی جان، حوصله... زمان استراحت ما هم فرا خواهد رسید... [داییاش را در بغل میگیرد.] استراحت خواهیم کرد!
zahra.Askari
دوست دارم زندگی کنم، عاشق موفقیت، افتخار و هیاهو هستم، حال آنکه اینجا، انگار در تبعیدگاهم. مدام به گذشتهام تأسف میخورم، شاهد موفقیتهای دیگران هستم و از مرگ وحشت دارم... نه، دیگر نمیخواهم، تحملش را ندارم!
zahra.Askari
پیرها آخرعمری مثل بچهها میشوند، دلشان میخواهد برایشان دلسوزی کنند، ولی این روزها کی دلسوزی سرش میشود؟
6456
دوروبرم جز یک عده احمق تمامعیار کسی را نمیبینم، گروهی آدمهای بیشعور. وقتی آدم دو یا سه سال مدام با آنها سروکار پیدا میکند، بیآنکه متوجه باشد، خودش هم احمق میشود. این امر پرهیزناپذیر است.
6456
این دکتر کاملاً حق دارد: هیولای نابودکنندگی در هریک از ما وجود دارد. شما نه به جنگلها رحم میکنید، نه به پرندگان، نه به زنها و نه به همنوعانتان.
starlight
آدم باید وحشی بیشعوری باشد که اینهمه زیبایی را در بخاری یا اجاق بسوزاند، آنهم برای نابود کردن آنچه خودمان قادر به بهوجود آوردنش نیستیم. انسان طوری خلق شده که با هوش و نیروی خلاقهاش، به داراییهای طبیعیاش بیفزاید، اما تاکنون چه چیزی آفریده؟ فقط نابود کرده. از تعداد جنگلها روزبهروز کاسته میشود، رودها به خشکی میگرایند، شکار نایاب میشود، آبوهوا خشک و نامساعد میشود و زمین هرروز فقیرتر و زشتتر میشود.
starlight
عمرمان بهسر آمد، بدون هیچ شکوه و شکایتی میرویم. در دنیای دیگر خواهیم گفت: در آن دنیا خیلی رنج بردهایم، با تیرهروزی زندگی کردهایم و خداوند به ما رحم خواهد کرد.
محمد جواد اخباری
روزهای بیشماری را باید پشتسر بگذاریم و شبهایی تمامنشدنی. و با صبر و شکیبایی آنچه را سرنوشت برایمان رقم زده تحمل میکنیم.
محمد جواد اخباری
آدم وقتی کسی را که دوست دارد نبیند، کمتر رنج میبرد.
محمد جواد اخباری
باید به همه اعتماد کرد، در غیر اینصورت زندگی تحملناپذیر میشود.
محمد جواد اخباری
آه که زشت بودن چه نفرتانگیز است. میدانم که خوشگل نیستم، این را به خوبی میدانم.
محمد جواد اخباری
آدمها بهجای آفریدن و ساختن، جز نابود کردن آنچه طبیعت به آنها عطا کرده، کار دیگری نمیکنند.
محمد جواد اخباری
سرنوشت مدام آزارم میدهد، گاهی پیش میآید که بهطرز تحملناپذیری رنج ببرم. اما متأسفانه نوری در آن دوردستها به چشم نمیخورد. دیگر هیچ انتظاری ندارم، از آدمها هم خوشم نمیآید... خیلی وقت است که دیگر کسی را دوست ندارم.
محمد جواد اخباری
در وجود انسان همهچیز باید زیبا باشد: چهرهاش، لباسهایش، روحش و اندیشههایش.
محمد جواد اخباری
وقتی زندگی واقعی از آدم میگریزد، به سرابها پناه میبرد.
محمد جواد اخباری
یک زن موقعی میتواند با مردی دوست شود که اول رفیقش و بعد هم معشوقهاش شده باشد.
محمد جواد اخباری
حجم
۸۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۸۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
قیمت:
۶۱,۰۰۰
تومان