بریده‌های کتاب دایی وانیا: صحنه‌هایی از زندگی روستایی
کتاب دایی وانیا: صحنه‌هایی از زندگی روستایی اثر آنتوان چخوف

کتاب دایی وانیا: صحنه‌هایی از زندگی روستایی

نویسنده:آنتوان چخوف
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۲ رأی
۴٫۵
(۱۲)
استعداد دارم، باهوش و جسورم!... اگر به‌طور عادی زندگی می‌کردم، می‌توانستم شوپنهاور دیگری بشوم، یا داستایفسکی دیگری!
Mohammad
در وجود انسان همه‌چیز باید زیبا باشد: چهره‌اش، لباس‌هایش، روحش و اندیشه‌هایش.
Mohammad
دانستن راز کسی دیگر درحالی‌که آدم نمی‌تواند کمکش بکند، چه دردناک است.
Mohammad
وقتی زندگی واقعی از آدم می‌گریزد، به سراب‌ها پناه می‌برد
Mohammad
زندگی، کسالت‌بار، احمقانه و کثیف است.
pejman
دانستن راز کسی دیگر درحالی‌که آدم نمی‌تواند کمکش بکند، چه دردناک است.
pejman
انسان طوری خلق شده که با هوش و نیروی خلاقه‌اش، به دارایی‌های طبیعی‌اش بیفزاید، اما تاکنون چه چیزی آفریده؟ فقط نابود کرده. از تعداد جنگل‌ها روزبه‌روز کاسته می‌شود، رودها به خشکی می‌گرایند، شکار نایاب می‌شود، آب‌وهوا خشک و نامساعد می‌شود و زمین هرروز فقیرتر و زشت‌تر می‌شود.
zahra.Askari
مغزم دست‌نخورده باقی مانده، عقلم هنوز سر جایش است، اما احساس‌هایم کُند شده و زنگار گرفته‌اند. هیچ آرزویی ندارم، احساس احتیاج به هیچ‌چیزی هم نمی‌کنم، به کسی هم علاقه‌مند نیستم... شاید فقط به تو.
samane mosavi
گروهی آدم‌های بی‌شعور. وقتی آدم دو یا سه سال مدام با آن‌ها سروکار پیدا می‌کند، بی‌آن‌که متوجه باشد، خودش هم احمق می‌شود. این امر پرهیزناپذیر است.
pejman
پیرها آخرعمری مثل بچه‌ها می‌شوند، دل‌شان می‌خواهد برای‌شان دلسوزی کنند، ولی این روزها کی دلسوزی سرش می‌شود؟
garshasp1996

حجم

۸۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۸۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۶۱,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد