...آغاز دستيابی به حقيقت، بیاعتقادی و ترديد است، نه از تمايلی کودکانه که ای کاش چنين بود.
sh.tavakoli
آموزگار، گاهی بايد سختگير باشد. بايد پيامهای سخت را به مردم داد، چون هم زندگی سخت است و هم مردن.
sh.tavakoli
معمولاً مهمترين پرسش، آن است که هرگز مطرح نمیشود.
sh.tavakoli
با توجه به اعتقاد قلبی به همه وجود انسان به عنوان موجود زنده، باور دارم که سلامت جسمانی نمیتواند جدا از سلامت روانی و اجتماعی باشد.
sh.tavakoli
میدانست هرچه بيشتر بزرگنمايی کند، ميزان لذت بيمار نيز بيشتر میشود. بروئر باور داشت که لذت مورد توجه قرار داشتن، به اندازهای زياد است که شايد عذاب ناشی از سالخوردگی، مشاهده داغ عزيزان و داشتن طول عمر بيشتر از کسانی که انسان، آنها را دوست دارد، در واقع به دليل هراس از ادامه زندگی به صورتی است که در آن، خود انسان مورد توجه قرار میگيرد.
sh.tavakoli
خوب زندگی کردن، يعنی نخست اراده برای تحقق ضروريات و سپس، دوست داشتن آنچه اراده شده!
نبات
برای ايجاد تداوم ارتباط واقعی با فردی ديگر، نخست بايد با خويشتن ارتباط برقرار کرد. اگر نتوانيم تنهايی را در آغوش بگيريم، از فرد ديگر به عنوان سپری در مقابل انزوا بهره خواهيم برد. هرگاه فردی بتواند بینياز از حضور ديگری، همچون شاهين زندگی کند، توانايی مهرورزی خواهد يافت. تنها در چنين وضعيتی، بزرگ شدن طرف مقابل، برای او اهميت میيابد.
نبات
بايد به گونهای زندگی کنيم که گويی آزادی داريم. نمیتوان از سرنوشت گريخت و بايد با آن مبارزه کرد. سرنوشت بايد به اراده ما شکل بگيرد
نبات
تا زمانی که زنده هستی، زندگی کن! اگر زندگی را در حد کمال درک کنی، وحشت مرگ از بين میرود. اگر کسی در زمان مناسب زندگی نکند، در زمان مناسب هم نمیميرد.
نبات
م! شما علاقه به گفتگوهايی داريد که هيچ موضوعی در آنها پنهان نباشد. باور دارم که نام صحيح چنين وضعيتی، دوزخ است.
ana