بریده‌هایی از کتاب هنگامی که نیچه گریست

برای دوستی که رنج می‌‌‌کشد، مکانی به منظور آرميدن در نظر بگير، ولی بسترش بايد بسيار سخت باشد.

ــ دليل اين پشيمانی را هنوز نمی‌‌‌دانم. از کجا می‌‌‌دانيد که اگر پيشنهاد او را می‌‌‌پذيرفتيد، اوضاع تغيير می‌‌‌کرد؟ ــ اين موضوع ربطی به تغيير اوضاع ندارد. فرصت بی‌‌‌نظيری بود که هرگز تکرار نخواهد شد. ــ در عين حال فرصت بی‌‌‌نظيری برای گفتن «نه» بود! «نه» از نوع مقدس به فردی يغماگر، و شما از اين فرصت استفاده کرديد!

بيماران زيادی در اين دوران با نشانه‌‌‌های بيماريهای جسمانی همچون فلج، اخلال در گفتار، نابينايی، يا ناشنوايی به پزشک مراجعه می‌‌‌کنند، ولی دليل اصلی بيماری آنها در تعارض روانشناسانه ريشه دارد. ما چنين وضعيتی را هيستريا می‌‌‌ناميم که از ريشه يونانی هيستروس، به مفهوم رحم گرفته شده و معنای تشنج ادواری می‌‌‌دهد.

همان‌‌‌طور که زمانی ايزدمردان را آفريده‌‌‌ايم، زمانی هم آنها را به قتل رسانده‌‌‌ايم و در نتيجه در حال حاضر نمی‌‌‌دانيم در غياب اساطير مذهبی چگونه به زندگی ادامه بدهيم. البته می‌‌‌دانم که دقيقاً از اين واژه‌‌‌ها استفاده نکرده‌‌‌ايد، ولی ماحصل سخنان شما نشان می‌‌‌داد که مأموريت داريد به همه بقبولانيد می‌‌‌توان ورای بی‌‌‌اعتقادی، قانونی برای رفتارهای انسانی وضع کرد به گونه‌‌‌ای که اخلاقيات جديد، مشابه روشنفکری جديد باشد و جايگزين موهوم‌‌‌پرستی و شهوت دستيابی به امور ماوراءالطبيعه شود.

به من ياد بدهيد که چگونه بايد زندگی سرشار از نااميدی را تحمل کرد.

نااميدی هزينه‌‌‌ای است که هر فرد به منظور خودآگاهی بايد بپردازد.

اگر به انگيزه‌‌‌های خود بينديشيد، متوجه خواهيد شد که کسی هرگز کاری را تنها به خاطر افراد ديگر انجام نمی‌‌‌دهد. همه اعمال ما بر مدار خويشتن قرار دارند. همه تنها در خدمت خويشتن هستند و به خويشتن عشق می‌‌‌ورزند، به نظر می‌‌‌رسد از شنيدن سخنان من، شگفت‌زده شده‌‌‌ايد، درست است؟ شايد کسانی را در نظر می‌‌‌آوريد که به آنها عشق می‌‌‌ورزيد. اگر بيشتر فکر کنيد، متوجه می‌‌‌شويد که آنها را دوست نداريد، بلکه احساس مطبوعی را دوست داريد که حاصل از عشق ورزيدن به آنهاست! شما اشتياق را دوست داريد، نه فرد برانگيزاننده اشتياق را.

خون می‌‌‌نويسم و بهترين پديده، حقيقت خونين است.

شما علاقه به گفتگوهايی داريد که هيچ موضوعی در آنها پنهان نباشد. باور دارم که نام صحيح چنين وضعيتی، دوزخ است. آشکار ساختن خويشتن به فرد ديگر، مقدمه خيانت به حساب می‌‌‌آيد و خيانت، موجب نفرت می‌‌‌شود، درست است؟

«درست به همان ترتيب که پوست، اجزايی چون استخوان، عضله، روده و رگ خونی را از گستره ديد انسانی پنهان نگه‌‌‌می‌‌‌دارد، خودبينی و غرور نيز بی‌‌‌قراری و هيجان روح را می‌‌‌پوشاند و همچون پوستی بر روح آدمی کشيده شده است.»