بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب احضاریه | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب احضاریه

بریده‌هایی از کتاب احضاریه

۳٫۸
(۱۸۷)
زینب گفت: «از پسش برمی‌آیم؟ که زبان گویای حسین باشم؟» علی گفت: «باید بربیایی. اگر اراده کنی و همت به خرج دهی، برمی‌آیی.» و نشست و زانوی راستش را بر زمین گذاشت. گفت: «خداوند تبارک از ما بنده‌هاش توقع دارد، نه بیشتر از آنچه خود به ما قدرت داده. به همان اندازه که قدرت داده، از پسِ کاری که مورد نظر اوست، برمی‌آییم، هرچند سخت، اما هرچه سخت‌تر، اجرمان افزون‌تر. حسین، برادرت، وقتش که برسد، سخت‌تر از سخت را از خدا می‌طلبد، و تو که شاهدی، او را آن‌قدر زیبا می‌بینی که انگار شهادت به شکل یوسف پیامبر درآمده باشد!» زینب چنگ به گونه‌ها زد. گفت: «شهادت؟» علی گفت: «همان گونه که اکنون امانت‌دار پیرهنی هستی که او پیش از شهادتش آن را از تو طلب می‌کند، بعد از شهادتش نیز باید امانت‌دار پیامی باشی که به‌خاطرش شهید می‌شود...»
م.ظ.دهدزی
و در پاسخ به نگاه پرسش‌گر زینب گفت: «درست است که ما در ظاهر برای کمک به فقرا می‌رویم، اما نباید فکر کنیم که فقط آن‌ها به ما محتاج‌اند و ما بی‌نیاز از آن‌هاییم. همان‌طور که فقرا دوستدار آدم‌های بخشنده‌اند، چون از آن‌ها بهرهٔ مادی می‌برند، آدم‌های بخشنده هم محتاج آدم‌های فقیرند، چون قوهٔ کرم و بخشندگی‌شان فعال می‌شود و به فیض معنوی دست می‌یابند. پس مبادا در حضور آنان فکر کنید برتر از آن‌هایید و ناآگاهانه با تبختر رفتار کنید و دلشان را بشکنید! ما هیچ منتی بر آن‌ها نداریم، زیرا خداوند متعال ده‌ها برابر آنچه را ما به فقرا می‌بخشیم، به ما عطا می‌کند.»
م.ظ.دهدزی
لقمهٔ اول: ما هر ادعایی داشته باشیم، به همان ادعا امتحان می‌شویم!
م.ظ.دهدزی
«عزیزانم، دنیا چه سخت بگذرد چه آسان، چشم بر هم زدنی بیش نیست.»
erfan
طاقت نیاورد که نپرسد: «راستی، مطلبتان را کامل نکردید، پدر. چه کسانی ثروت دارند و از آن استفاده نمی‌کنند؟» علی نشست. عبدالله جلو دوید و برای او پشتی گذاشت. علی گفت: «بعضی فکر می‌کنند اگر زهد به خرج دهند و به نعمت‌های این دنیا پشت کنند، نعمت‌های آخرت را به دست می‌آورند. درست است که دنیا برای ماندن دائمی نیست، اما باید به قدر کفایت از نعمت‌های حلال دنیا استفاده کنیم. همان‌قدر که حرام‌خواری بد است، پرهیز از حلال‌خواری هم بد است...»
zahra.pt
علی گفت: «اسراف فقر می‌آورد.»
یا صاحب الزمان
علی گفت: «بعضی فکر می‌کنند اگر زهد به خرج دهند و به نعمت‌های این دنیا پشت کنند، نعمت‌های آخرت را به دست می‌آورند. درست است که دنیا برای ماندن دائمی نیست، اما باید به قدر کفایت از نعمت‌های حلال دنیا استفاده کنیم. همان‌قدر که حرام‌خواری بد است، پرهیز از حلال‌خواری هم بد است...»
یا صاحب الزمان
زینب گفت: «بارها از پدرم شنیده‌ام که به دیگران می‌فرمود: از گناهان بپرهیزید، زیرا هر بلایی، از کم شدن روزی بگیرید تا حتی خراش‌ها و زخم‌های بدن و سقوط و افتادن و هر مصیبتی، از گناهان سرچشمه می‌گیرد...»
یا صاحب الزمان
نیازهای مادیِ کسانی که برای کمک به آن‌ها می‌رویم، نیازهای معنویِ ماست.»
کاربر ۳۶۸۹۵۴۱
- چه خوابی دیده‌ای؟ صدای نفس عمیقی را که کشید، شنیدم. گفت: «این‌قدر واقعی بود که... آمده بود نشسته بود همین‌جا لب تخت و دست گذاشته بود روی شانه‌ام. توی خواب فکر می‌کردم برایم مهمان آمده و باید خودم را به زور بیدار کنم. چشم که باز کردم، دیدمش. می‌دانستم اوست. می‌شناختمش. روی مقنعه و چادرش گرد و خاک نشسته بود... زیاد... گرد و خاکی که حتی با شستن هم از بین نمی‌رود. گرد و خاکی که جزء تار و پود شده... الهی بمیرم... لب‌هاش مسعود... لب‌هاش ترک خورده بود... از عطش...»
بارقه ی امید
«راستی، مطلبتان را کامل نکردید، پدر. چه کسانی ثروت دارند و از آن استفاده نمی‌کنند؟» علی نشست. عبدالله جلو دوید و برای او پشتی گذاشت. علی گفت: «بعضی فکر می‌کنند اگر زهد به خرج دهند و به نعمت‌های این دنیا پشت کنند، نعمت‌های آخرت را به دست می‌آورند. درست است که دنیا برای ماندن دائمی نیست، اما باید به قدر کفایت از نعمت‌های حلال دنیا استفاده کنیم. همان‌قدر که حرام‌خواری بد است، پرهیز از حلال‌خواری هم بد است...»
مجنونِ³¹⁴
- اصلا پیش از ورود به حرم، باری از روی دوش آدم برداشته می‌شود که فکر می‌کنم دنیاطلبی است. نیروهای منفی که آدمی‌زاد را دوره کرده‌اند، اجازهٔ ورود به حرم را پیدا نمی‌کنند. یعنی جرئتش را ندارند. پشت در حرم می‌مانند و همین خودش نعمت بزرگی است که وارد مکانی شوی که جولانگاه روح است و با تغذیه‌ای که از محضر امام می‌شود، به حالِ خوشی می‌رسد که نتیجه‌اش حداقل یک ماه سبک‌بالی است. باور کن گاهی برای جور شدن همین سفر دو ماه یک بار مجبور می‌شوم زمین و زمان را به هم بدوزم تا شرف حضور پیدا کنم، حتی اگر صبح برسم مشهد و مجبور باشم عصر برگردم. - درست یا غلط رسول جان، طلبیده شدن از نگاه من یعنی از آن سو دعوت شوی. من طلبیده شدن را احضار شدن می‌دانم. در مورد خودم هم دوست دارم احضار شوم تا این‌که خودم با ارادهٔ خودم انتخاب کنم. نه این‌که اراده را کامل نفی کنم، اصلا، اما این احضار را دوست دارم. با حال‌وهوای من مأنوس‌تر است...
niloufar
ما هر ادعایی داشته باشیم، به همان ادعا امتحان می‌شویم!
کاربر ۲۱۹۶۴۴۱
علی گفت: «با آن‌که به هر سو نظر می‌کنم، ابرهای فتنه می‌بینم، و با آن‌که راه راست سخت ناهموار شده است، درخواست شما را می‌پذیرم، اما تأکید می‌کنم که در امرِ خلافت، نه به میل شما، که مطابق با حق عمل می‌کنم و گوشم هرگز به سرزنش سرزنش‌گرانی که جز به منافع خود نمی‌اندیشند، بدهکار نخواهد بود...»
شیرین نگار
حسن پرسید: «پس ما چه؟» فاطمه گفت: «هزار سال هم که عمر کنی، چشم برهم‌زدنی بیش نیست، حسن جان!» حسین پنجهٔ پای مادر را گرفت. گفت: «قسم‌ات بدهم که بمانی؟» مادر سر تکان داد که نه. گفت: «زینب جان، خوب از این دو برادرت مواظبت کن!» و چشمانش را بست. زینب گفت: «یعنی باید ادای تو را دربیاورم؟ نازشان کنم؟ غذا بگذارم جلویشان؟» فاطمه چشم‌هاش را باز کرد. گفت: «یاد می‌گیری که چطور، عزیزم...» حسین گفت: «این یعنی خداحافظی؟» فاطمه گفت: «نه عزیزم. سفارشتان را کردم!» حسن گفت: «بار ما را روی دوش زینب نگذار، مادر جان. خودت بمان!»
arf._.hz
دارم از بانو زینب برای خودم الگو می‌سازم. شاید باورت نشود، اما هر کاری می‌خواهم بکنم، فکر می‌کنم اگر او در موقعیت من بود، چه می‌کرد؟
arf._.hz
پرسید: «می‌آیی؟» واقعا نمی‌دانم چه فعل و انفعالی در ذهن من اتفاق افتاد که جای آن‌که به سیاق بیست‌وچهار دفعهٔ قبل بگویم نه، گفتم: «آره...» گفت: «درست شنیدم؟» و با این سؤال ناشیانه موقعیت خوبی را فراهم کرد تا من صدوهشتاد درجه بچرخم و بگویم نه، و قال این یکی سفر را هم بکنم، اما اضطرابِ نگاهِ سنگینش از پشت تلفن باعث شد دوباره بگویم بله، و برای اطمینان خاطر او اضافه کنم که: «می‌آیم!»
Edoardo
اصلا پیش از ورود به حرم، باری از روی دوش آدم برداشته می‌شود که فکر می‌کنم دنیاطلبی است. نیروهای منفی که آدمی‌زاد را دوره کرده‌اند، اجازهٔ ورود به حرم را پیدا نمی‌کنند. یعنی جرئتش را ندارند. پشت در حرم می‌مانند و همین خودش نعمت بزرگی است
Edoardo
«بارها از پدرم شنیده‌ام که به دیگران می‌فرمود: از گناهان بپرهیزید، زیرا هر بلایی، از کم شدن روزی بگیرید تا حتی خراش‌ها و زخم‌های بدن و سقوط و افتادن و هر مصیبتی، از گناهان سرچشمه می‌گیرد...»
بنده خدا
زینب گفت: «چه نابودی از این بالاتر که یک درهم ربا دین انسان را نابود می‌کند و حتی اگر رباخوار توبه هم بکند، باز هم اموالش از بین رفته و نابود می‌شود؟»
کاربر ۲۰۰۰۶۹۳

حجم

۱۹۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۱۹۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان