بریدههایی از کتاب نیما یوشیج
۴٫۴
(۲۹۹)
سخت دارم عزلت و اندوه دوست
{ آیه راد } کتاب نخوان همیشگی :)
عجز بشر است این فجایع
یا آنکه حقیقت جهان است ؟
Ahmad
ای دریغا روزگار کودکی
که نمی دیدم از این غم ها ، یکی
فکر ساده ، درک کم ، اندوه کم
شادمان با کودکان دم می زدم
ای خوشا آن روزگاران ،ای خوشا
یاد باد آن روزگار دلگشا
گم شد آن ایام ، بگذشت آن زمان
خود چه ماند در گذرگاه جهان ؟
رِ
من ندانم با که گویم شرح درد
قصه ی رنگ پریده ، خون سرد ؟
mahsa
ای عشق ،امید ، آرزوها
خسته نشوید در دل من
جو مارچ
جای دنجی را.
یاد آن روز صفا بخشان!
مثل اینکه کنده بودندم تن از هر چیز
نَغمـھیِنـُور|`
عاشقم من ، عاشقم من ، عاشقم
عاشقی را لازم اید درد و غم
♡...Elahe...♡
درد را باید یکی چاره نمود
-Dny.͜.
عاقبت قدر مرا نشناختند
بی سبب آزرده از خود ساختند
بیشتر آن کس که دانا می نمود
نفرتش از حق و حق آرنده بود
آدمی نزدیک خود را کی شناخت
دور را بشناخت ، سوی او بتاخت
آن که کمتر قدر تو داند درست
در میانخویش ونزدیکان توست
الغرض ، این مردم حق ناشناس
بس بدی کردند بیرون از قیاس
هدیه ها دادند از درد و محن
زان سراسر هدیه ی جانسوز ،من
جو مارچ
پیت پیت ... چراغ را
در آخرین دم سوزش
هر دم سماجتی ست.
hojjat
دیدی آخر عشق با جانم چه کرد ؟
~m79
در ایینه ی جهان بر ما
از همه ناشناس تر ، خود ماست
نیکو
شد پریده ،رنگ من از رنج و درد
این منم : رنگ پریده ،خون سرد
⚽️ kaka ⚽️
بی مروت یار من ، ای بی وفا
بی سبب از من چرا گشتی جدا ؟
بی مروت این جفاهایت چراست ؟
یار ، آخر آن وفاهایت کجاست ؟
چه شد آن یاری که با من داشتی
دعوی یک باطنی و آشتی ؟
چون مرا بیچاره و سرگشته دید
اندک اندک آشنایی را برید
kamrang
بنده ی تنهاییم تا زنده ام
گوشه ای دور از همه جوینده ام
می کشد جان را هوای روز یار
از چه با غیر آورم سر روزگار ؟
maadikhah
من ندانم با که گویم شرح درد
kazhal
دیدمش ، گفتم : منم نشناخت او
Kiana
تو غمی ، یک غم سخت زیبا
باران
ای دریغا روزگار کودکی
که نمی دیدم از این غم ها ، یکی
فکر ساده ، درک کم ، اندوه کم
شادمان با کودکان دم می زدم
ای خوشا آن روزگاران ،ای خوشا
یاد باد آن روزگار دلگشا
:)
دیدمش ، گفتم : منم نشناخت او
{ آیه راد } کتاب نخوان همیشگی :)
حجم
۴۹٫۵ کیلوبایت
حجم
۴۹٫۵ کیلوبایت
قیمت:
رایگان