بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیما یوشیج | طاقچه
کتاب نیما یوشیج اثر نیما یوشیج

بریده‌هایی از کتاب نیما یوشیج

نویسنده:نیما یوشیج
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۲۷۵ رأی
۴٫۴
(۲۷۵)
دیدمش ، گفتم : منم نشناخت او
maryam_z
خانه ی من ،‌جنگل من ، کو، کجاست ؟.
وانیلِ تلخ
کودکی کو ! شادمانی ها چه شد ؟
چوغوروک
او نداند چیست این اوضاع شوم این مذاهب ، این سیاست ، وین رسوم او نداند هیچ وضع گفت و گو چون که حق را باشد اندر جست و جو
♡...Elahe...♡
این چنین هرشادی و غم بگذرد جمله بگذشتند ، این هم بگذرد
کاربر ۶۸۴۲۲۷۱
یاد باد آن روزگار دلگشا گم شد آن ایام ، بگذشت آن زمان خود چه ماند در گذرگاه جهان ؟
تیناز
می تراود مهتاب می درخشد شب تاب نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ولیک غم این خفته چند خواب در چشم ترم می شکند.
Ali
دیدمش ، گفتم : منم نشناخت او
شیوا
آدمی نزدیک خود را کی شناخت دور را بشناخت ، سوی او بتاخت
_echo_
گم شد از من ، گم شدم از یاد او
ارغوان:)
سخت دارم عزلت و اندوه دوست گرچه دانم دشمن سخت من اوست
{ آیه راد } کتاب نخوان همیشگی :)
زیر باران نواهایی که می گویند: « باد رنج ناروای خلق را پایان.» ( و به رنج ناروای خلق هر لحظه می افزاید.)
『sachli』
ای دریغا روزگار کودکی که نمی دیدم از این غم ها ، یکی فکر ساده ، درک کم ، اندوه کم شادمان با کودکان دم می زدم ای خوشا آن روزگاران ،‌ای خوشا یاد باد آن روزگار دلگشا گم شد آن ایام ، بگذشت آن زمان خود چه ماند در گذرگاه جهان ؟
سکوتِ قبلِ فریاد
نور حق پیداست ،‌ لیکن خلق کور کور را چه سود پیش چشم نور ؟
Athena
گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم
چوغوروک
ای دریغا روزگار کودکی که نمی دیدم از این غم ها ، یکی فکر ساده ، درک کم ، اندوه کم شادمان با کودکان دم می زدم ای خوشا آن روزگاران ،‌ای خوشا یاد باد آن روزگار دلگشا گم شد آن ایام ، بگذشت آن زمان خود چه ماند در گذرگاه جهان ؟
کاربر ۲۸۹۶۲۸۹
قصه ام عشاق را دلخون کند عاقبت ، خواننده را مجنون کند
Ali
سوختم در محنت و درد و خطر در میان آتشم آورده ای این چه کار است ، اینکه با من کرده ای ؟ چند داری جان من در بند ، چند ؟
:)
عشق را در خانه ات پرورده ای خود نمی دانی چه با خود کرده ای
آمین
این چنین هرشادی و غم بگذرد جمله بگذشتند ، این هم بگذرد
سکوتِ قبلِ فریاد

حجم

۴۹٫۵ کیلوبایت

حجم

۴۹٫۵ کیلوبایت

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
۲
...
۲۱صفحه بعد