بریدههایی از کتاب نیما یوشیج
۴٫۴
(۳۰۰)
دیدمش ، گفتم : منم نشناخت او
maryam_z
خانه ی من ،جنگل من ، کو، کجاست ؟.
وانیلِ تلخ
کودکی کو ! شادمانی ها چه شد ؟
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
این چنین هرشادی و غم بگذرد
جمله بگذشتند ، این هم بگذرد
کاربر ۶۸۴۲۲۷۱
او نداند چیست این اوضاع شوم
این مذاهب ، این سیاست ، وین رسوم
او نداند هیچ وضع گفت و گو
چون که حق را باشد اندر جست و جو
♡...Elahe...♡
یاد باد آن روزگار دلگشا
گم شد آن ایام ، بگذشت آن زمان
خود چه ماند در گذرگاه جهان ؟
تیناز
می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ولیک
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند.
Ali
دیدمش ، گفتم : منم نشناخت او
شیوا
آدمی نزدیک خود را کی شناخت
دور را بشناخت ، سوی او بتاخت
_echo_
گم شد از من ، گم شدم از یاد او
ارغوان:)
سخت دارم عزلت و اندوه دوست
گرچه دانم دشمن سخت من اوست
{ آیه راد } کتاب نخوان همیشگی :)
زیر باران نواهایی که می گویند:
« باد رنج ناروای خلق را پایان.»
( و به رنج ناروای خلق هر لحظه می افزاید.)
『sachli』
ای دریغا روزگار کودکی
که نمی دیدم از این غم ها ، یکی
فکر ساده ، درک کم ، اندوه کم
شادمان با کودکان دم می زدم
ای خوشا آن روزگاران ،ای خوشا
یاد باد آن روزگار دلگشا
گم شد آن ایام ، بگذشت آن زمان
خود چه ماند در گذرگاه جهان ؟
سکوتِ قبلِ فریاد
نور حق پیداست ، لیکن خلق کور
کور را چه سود پیش چشم نور ؟
Athena
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
بس که دیدم جور از یاران خود
وز سراسر مردم دوران خود
من شدم : رنگ پریده ، خون سرد
پس نشاید دوستی با خلق کرد
کاربر ۵۴۱۱۴۶۲
ای دریغا روزگار کودکی
که نمی دیدم از این غم ها ، یکی
فکر ساده ، درک کم ، اندوه کم
شادمان با کودکان دم می زدم
ای خوشا آن روزگاران ،ای خوشا
یاد باد آن روزگار دلگشا
گم شد آن ایام ، بگذشت آن زمان
خود چه ماند در گذرگاه جهان ؟
کاربر ۲۸۹۶۲۸۹
سوختم در محنت و درد و خطر
در میان آتشم آورده ای
این چه کار است ، اینکه با من کرده ای ؟
چند داری جان من در بند ، چند ؟
:)
قصه ام عشاق را دلخون کند
عاقبت ، خواننده را مجنون کند
Ali
عشق را در خانه ات پرورده ای
خود نمی دانی چه با خود کرده ای
آمین
حجم
۴۹٫۵ کیلوبایت
حجم
۴۹٫۵ کیلوبایت
قیمت:
رایگان