بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هویت | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب هویت اثر میلان کوندرا

بریده‌هایی از کتاب هویت

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۲۷ رأی
۳٫۶
(۲۷)
او به چیزهای دیگری فکر می‌کرد، چیزی واقعی که تنها دلیل برای دوستی است: دادن یک آیینه به شخصی دیگر برای دیدن تصویر گذشته‌ی خود؛ تصویری که اگر یاوه‌های ابدی خاطرات میان دو دوست نبود، مدت‌ها پیش ناپدید می‌شد.
maryhzd
«هیچ وقت از مرگ نمی‌ترسیدم، ولی حالا می‌ترسم. نمی‌تونم این فکرو از سرم دور کنم که بعدِ مرگ زندگی ادامه داره. که مرگ یعنی زندگی تو یه کابوس بی‌پایان. حالا دیگه بسه. بیا درباره‌ی یه چیز دیگه حرف بزنیم.»
ناهید
این روزا اون‌قدر بدبین شدم که حتی حقیقتو به دوستی ترجیح می‌دم.»
Mehdi Kazemi
ـ «اگه نفرت وجودتو گرفته، اگه بهت تهمت زدن، اگه انداختنت تو قفس شیرا، می‌تونی از آدمایی که می‌شناسی‌شون دو تا واکنشو انتظار داشته باشی: بعضیاشون تو این جنایت مشارکت می‌کنن؛ و بقیه‌شون هم از روی احتیاط ترجیح می‌دن چیزی ندونن و چیزی نَشنوَن؛ بنابراین می‌تونی به دیدنشون و صحبت کردن باهاشون ادامه بدی. این گروه دوم که محتاط و بانزاکتن، دوستات هستن. البته “دوست” در معنای مدرنش.
rain_88
چیزی که شانتال نیاز داشت، نگاهی عاشقانه نبود، بلکه طوفان نگاهی بیگانه و خام بود که بی‌هیچ حسن‌نیت، تبعیض، علاقه و ادبی، به طوری اجتناب‌ناپذیر به او دوخته شود. این نگاه‌ها هستند که او را در اجتماع انسانی تثبیت می‌کنند. نگاه عشقْ او را از این جامعه بیرون می‌اندازد.
maryhzd
به دریا رسید. در ساحل، مردانی را دید که با سرهایی بالاگرفته کایت‌هایی را در باد رها کرده بودند. آن‌ها این کار را با اشتیاق انجام می‌دادند و ژان‌ـ مارک به یاد نظریه‌ی قدیمی‌اش افتاد: سه نوع ملالت وجود دارد: ملالت منفعل: آن دختر که می‌رقصید و خمیازه می‌کشید؛ ملالت فعال: عاشقان کایت؛ و ملالت سرکش: جوانانی که ماشین‌ها را می‌سوزانند و شیشه‌ی مغازه‌ها را خرد می‌کنند.
maryhzd
حتی تصور هم نمی‌کند که باید چه کار بکند. حتی نمی‌تواند خودش را بکشد؛ زیرا خودکشی نوعی خیانت، امتناع از صبر کردن و از دست دادن شکیبایی خواهد بود. او محکوم به زندگی کردن تا زمانی است که این روزهای وحشتناک و بی‌رحمش به پایان برسند.
da☾
شاید یادآوری گذشته‌مون، به قول معروف، برای حفظ تمامیت خودمون لازم باشه. برای این‌که مطمئن بشی خودت پژمرده و کوچیک نشده و در همون اندازه‌ی خودش باقی مونده، باید همیشه حافظه‌تو مثل گلای گلدون آب بدی؛ و آب دادن حافظه یعنی این‌که با شاهدای گذشته‌ت که همون دوستاتن در ارتباط باشی. دوستا آیینه‌ی ما هستن، حافظه‌ی ما هستن؛ ما فقط ازشون می‌خوایم که هر از گاه این آیینه رو تمیز کنن تا بتونیم خودمونو توش ببینیم.
فربال
آن‌ها او را از سرنوشتش برهنه می‌کردند! نام دیگری به او داده بودند و بعد او را در میان غریبه‌هایی تنها گذاشته بودند که هیچ گاه نمی‌توانست به آن‌ها توضیح دهد چه کسی است.
rain_88
دوستی به عنوان ارزشی که از همه چیزای دیگه بالاتر باشه. می‌خوام بگم: بین حقیقت و دوستی، همیشه دوستی رو انتخاب کردم. امروز فهمیدم که این قانون دیگه منسوخ شده. شاید واسه آشیل، به عنوان دوست پتروکلوس یا تفنگدارای الکساندر دوما و یا حتی برای سانچو پانزا معتبر باشه که علی‌رغم همه‌ی اختلافایی که با استادش داشت، عاشقش بود. ولی برای ما دیگه معتبر نیست. این روزا اون‌قدر بدبین شدم که حتی حقیقتو به دوستی ترجیح می‌دم.»
rain_88

حجم

۱۲۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱۲۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۴۳,۰۰۰
۲۱,۵۰۰
۵۰%
تومان