بریدههایی از کتاب سایکوسیس ۴:۴۸
۳٫۹
(۷۵)
آخرین نمایشنامهاش پس از مرگ او و پس از یک تصمیم دستهجمعی سخت که خانواده، دوستان و همکارانش گرفتند، بر صحنه اجرا شد. در میان یادداشتهایی که کین برای آنها بهجا گذاشته بود، یادداشتی برای کارگزارش دربارهٔ آخرین نمایشنامهاش وجود دارد که در آن خطاب به او مینویسد: «هر کاری که میخواهید با آن انجام دهید، فقط یادتان نرود که نوشتنِ آن مرا بهکشتن داد!»
adelnia60
من همیشه عاشقت بودهم
حتی وقتی متنفر بودهم ازت
hooman
نمیخوام این سوءتفاهم پیش بیاد که دارم برای کمک زار میزنم.
Nilch
و زندگیِ من بیمعناست در پرتو این گمگشتگی
ساختهشدن بهرِ تکافتادن
به یک غیاب عاشقشدن
پیدا کن مرا
رها کن مرا
از این
تردیدِ فرساینده
نومیدیِ پوچ
هراسیدن از سکون
من میتوانم فضایم را پُر کنم
زمانم را پُر کنم
اما هیچچیز حفرهٔ خالیِ قلبم را پُر نخواهد کرد
نیازی حیاتی برای مُردنم
برای فروشکستنم.
hasti
زبانم را آنچنان خواهم گَزید که دیگر نتوانم سخنی به او بگویم
من زنی را گم کردهام که هرگز زاده نشده
hasti
من دیر زمانیست که مُردهام
به ریشههایم بازگشتهام
و نومیدانه بر کرانهها آواز سر میدهم.
hasti
هیچ امیدِ مبهمی به کمکم نخواهد آمد
غرقه خواهم شد در بیقراریِ خود
در آبگیرِ سرد و سیاهِ خود
در مغاکِ غیرِمادیِ ذهنِ خود
اکنون که شاکلهٔ اندیشهام از دست رفته
چگونه میتوانم به شکل گذشتهٔ خویش بازگردم؟
نه، این زندگیای نیست که من پشیمانِ نداشتنش باشم.
آنان برای هر آنچه که نابودم کند دوستم میدارند
hasti
میترسم که بزنم.
همین میتونه ازت محافظت کنه.
آره. همین ترسه که منو از ریل قطار دور نگه داشته. فقط خداکنه این مرگ بالأخره یه پایانِ درستوحسابی باشه. خیال میکنم هشتاد سالمه. از زندگی خستهام و ذهنم میخواد که بمیرم.
همهٔ اینایی که میگی یه جور استعاره است، نه واقعیت.
یه جور تشبیهه.
اونم واقعیت نیست.
استعاره نیست، تشبیهه، هرچند حتی اگه بود بازم توصیفِ ویژگیِ یک استعاره خودش جزئی از واقعیته.
hasti
من میتوانم فضایم را پُر کنم
زمانم را پُر کنم
اما هیچچیز حفرهٔ خالیِ قلبم را پُر نخواهد کرد
nazi_sfy
این اون دنیایی نیست که من آرزوی زندگیکردنش رو داشته باشم.
nazi_sfy
هیچچیزی ابدی نیست
(مگر خودِ هیچ)
joje_ordakkk1387
گاهیوقتها این دوروبر میچرخم و همینکه بوی تو رو میشنوم دیگه نمیتونم ادامه بدم، نمیتونم بدون توصیفِ این حسِ ترسناک و این دردِ جسمیِ وحشتناکِ غیرقابلتحمل و این میلِ لجنِ کِشدار و سِمجی که به تو دارم، این وضعیتِ نکبت رو ادامه بدم. و نمیتونم باور کنم که من میتونم همهٔ اینها رو از سَمتِ تو حس کنم ولی تو هیچچیزی حس نکنی. اصلاً تو چیزی حس میکنی؟
niloufar.dh
تو خوب میشی. تو قویای. میدونم که روبهراه میشی، چون من ازت خوشم میآد و آدم نمیتونه اونایی که از خودشون خوششون نمیآد رو دوست داشته باشه. آدمایی که من ازشون میترسم همونایی هستن که دوستشون ندارم چون اونام از خودشون متنفرن پس اجازه نمیدن هیچکسِ دیگهای هم دوستشون داشته باشه. اما من تو رو دوست دارم. دلم برات تنگ میشه. و مطمئنم که خوب میشی.
aida
تقصیر تو نیست، چیزی که همیشه میشنوم فقط همینه؛ تقصیر تو نیست، این یه جور بیماریه، تقصیر تو نیست. خودم هم میدونم که تقصیر من نیست. تو همچین چیزیرو میگی تا من فکر کنم که همهٔ اینا واقعاً تقصیر منه.
aida
خیال میکنم هشتاد سالمه. از زندگی خستهام و ذهنم میخواد که بمیرم.
همهٔ اینایی که میگی یه جور استعاره است، نه واقعیت.
یه جور تشبیهه.
اونم واقعیت نیست.
استعاره نیست، تشبیهه، هرچند حتی اگه بود بازم توصیفِ ویژگیِ یک استعاره خودش جزئی از واقعیته.
aida
فیلمی سیاهوسفید از بله و خیر بله و خیر بله و خیر بله و خیر بله و خیر بله و خیر
من همیشه عاشقت بودهم
حتی وقتی متنفر بودهم ازت
من شبیه چه هستم؟
درست مانند پدرم
آه نه آه نه آه نه
nazanin z
خواب دیدم رفتم دکتر و اون بهم اجازه داد که هشت دقیقه زندگی کنم. درحالیکه قبلش نیمساعت توی اتاقِ انتظارِ نکبتش معطّل نشسته بودم.
nazanin z
ولی تو دوستهایی داری.
(سکوت طولانی)
دوستهای خیلی زیادی هم داری.
برای دوستهات چی کار میکنی که اینقدر هواتو دارن؟
(سکوت طولانی)
برای دوستهات چی کار میکنی که اینقدر هواتو دارن؟
(سکوت طولانی)
براشون چی کار میکنی؟
(سکوت)
nazanin z
هیچچیزی ابدی نیست
(مگر خودِ هیچ)
pejman
فقط بعضی آدمهان که حقیقتِ سادهٔ رنج و درد رو میفهمن
pejman
حجم
۱۱۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۱۱۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰۳۰%
تومان