بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫ | صفحه ۲۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫

بریده‌هایی از کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫

نویسنده:نسیم مرعشی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۵از ۷۸۸ رأی
۳٫۵
(۷۸۸)
خودم را آماده کرده بودم که اصرار کنم، خواهش کنم و بگویم برادر من آرام و مهربان است و تا حالا به هیچ‌کس آسیبی نرسانده. بعد نقاشی‌هایش را نشان بدهم و استعدادش را بکوبم توی صورت هر کسی که می‌گوید ماهان عادی نیست. اما نتوانستم. مثل یک دختر خوب و حرف‌گوش‌کن، نقاشی‌ها را از پوشه‌ای که دستم بود بیرون آوردم و نشانش دادم.
Dear Moon
گفتم: «برادر من منتال ریتارد است اما احساس می‌کنم استعداد نقاشی زیادی دارد.» با‌تعجب نگاهم کرد. باز بدبختی‌ام شروع شده ‌بود. چرا باید آدم‌ها معنای این دو کلمه‌ی ساده‌ی انگلیسی را ندانند تا من مجبور شوم بگویم منظورم عقب‌مانده‌ی ذهنی است. چه‌قدر از این کلمه‌ متنفرم و چه‌قدر از گفتن‌اش فرار می‌کنم و هیچ‌کس این را نمی‌فهمد.
Dear Moon
به رومیزی نگاه می‌کنم و چشم‌هایم را تار می‌کنم. گل‌ها را به‌هم می‌چسبانم و با آن‌ها مربع و دایره و قلب می‌سازم. هر کاری می‌کنم گل‌ها مثلث نمی‌شوند. کوچولو می‌شوم و لای مربع‌های کوچک و دایره‌های بزرگِ پُر از گل لِی‌لِی می‌کنم و زردی بابونه‌ها به دامن صورتی و پیشبند سفیدم می‌چسبد. عصر که برگردم خانه، حتماً کارگر سیاه‌پوست‌مان که شبیه مامی اسکارلت است دعوایم می‌کند، اما وقتی می‌گویم دیده‌ام که برای بچه‌اش شیرینی برداشته و تهدید می‌کنم که چغلی‌اش را به مامان می‌کنم، مهربان می‌شود و قرار می‌گذاریم هیچ‌کدام چیزی به کسی نگوییم. به صدای گلی گوش می‌کنم که شبیه دوبله‌ی کارتون‌هاست و حتماً معلم‌سرخانه‌ام که مثل جین ایر مهربان و خوشگل است همین‌طوری حرف می‌زند.
Dear Moon
روجا همیشه بلد است جواب همه را بدهد و از هیچ‌چیز خجالت نکشد.
Dear Moon
خیلی وقت است داریم ادا درمی‌آوریم. ادای خوشبختی ساده‌ای که در این بدبختی محتوم ابدی گمش کرده‌ایم.
Dear Moon
باید ادای آدم‌های خوشبخت را دربیاورم. تنها کاری که مطمئنم خوب بلدم.
Dear Moon
یادم باشد معنای برودری‌دوزی را پیدا کنم. بیست سال است که می‌خوانم و نمی‌دانم چیست.
Dear Moon
نگفت پدرش چرا مُرده و من همان لحظه ده‌تا داستان برای مُردنش ساختم، یکی از یکی زیباتر و غم‌انگیزتر.
Dear Moon
آرزو می‌کردم پر سیمرغ داشتم تا آتش‌اش می‌زدم و سیمرغ مثل نیلوی کارتون نیلز می‌آمد و برم می‌داشت و می‌گذاشتم توی صبح فردا.
Dear Moon
هیولای توی دلم سر‌و‌صدا می‌کند. دور‌و‌برم را نگاه می‌کنم و دعا می‌کنم کسی صدایش را نشنیده باشد.
Dear Moon
چه‌قدر دلم می‌خواست کنارشان بودم. دلم رستوران می‌خواهد و دوست‌های خودم را. دوست‌هایی که مواظبم‌اند.
Dear Moon
خانه می‌خواست آوار شود روی سرمان و لابد بعد از آن، کوبلن می‌افتاد روی شمع و خانه با همه‌ی مشق‌هایی که ننوشته بودم آتش می‌گرفت و پرنده‌ی سفید کوبلن پرواز می‌کرد و از لای آجرها رد می‌شد و می‌رفت پیش معلمم و به او می‌گفت که شب شده و من هنوز مشق‌هایم را ننوشته‌ام.
Dear Moon
به قالی قرمزمان نگاه کردم که حاشیه‌اش خیابانی بود که ماشین‌هایم را آن‌جا پارک می‌کردم و ترنجش پارکی که در آن تاب می‌خوردم
Dear Moon
به صدای هور‌هور گوش دادم و هر کاری کردم تا فکر کنم با ‌دامن چین‌دار رنگی، زیر ‌‌آفتاب، روی شن‌های ساحل مدیترانه نشسته‌ام و منتظر مرد قد‌بلندی هستم که با پاپیون و فراگ بیاید و مرا برای ناهار به هتل دعوت کند، نشد.
Dear Moon
ترسیدم به سرش بزند و همه‌چیز را به‌هم بریزد. آن ‌وقت مثل همه‌ی سال‌های قبل تنها بمانم و هیچ‌کس را پیدا نکنم که دلش بخواهد مرا ببرد جمشیدیه، و آن‌ وقت مدام به این‌و‌آن نگاه کنم که با کسانی که دوست‌شان دارند بیرون می‌روند و من از غصه‌ی تنهایی بمیرم. گفتم: «باشد، برویم.»
Dear Moon
لعنت به من که هیچ‌وقت یاد نگرفته‌ام مثل بچه‌ی آدم بگویم چه می‌خواهم و چه نمی‌خواهم. لعنت به من که هیچ‌وقت حرف، حرف من نبوده. امروز هم مثل هر روز، این‌بار هم مثل هزار‌بار دیگر.
Dear Moon
خوشحال است، چون همیشه هر چه بخواهد می‌شود. امروز مثل هر روز. این‌بار مثل هزار‌بار دیگر.
Dear Moon
همهمه‌ی بی‌کلام عجیبی توی سالن است. نمی‌توانم کلمات را میان صدای هور‌هور آرامی که به خاطر کولر است، یا فن کامپیوترها یا نفس کشیدن این‌همه مهندس کنار هم، تشخیص بدهم. اگر ماشینی از کوچه رد نشود و صدایش از پنجره‌ها تو نیاید‌، می‌توانم چشم‌هایم را ببندم و فکر کنم لب ساحل نشسته‌ام و این صدا، صدای دریای آرام است. حالا فقط باید کفش‌هایم را دربیاورم و روی ماسه‌ها قدم بزنم و به جا‌پایم روی آن که برای چند ثانیه خیس و سیاه می‌ماند نگاه کنم و از باد خنکی که از ته دریا می‌آید و به صورتم می‌خورد کیف کنم.
Dear Moon
خانه‌ی خالی دیوانه‌ام می‌کند. دیوارهایش هر روز به‌هم نزدیک‌تر می‌شوند و آخرش یک روز، که خیلی دور نیست، وسط خودشان دفنم می‌کنند.
Dear Moon
نور کم‌رنگ عصر هنوز در خانه است، اما چراغ‌ها را روشن می‌کنم تا غم غروب‌ نتواند غافلگیرم کند.
Dear Moon

حجم

۱۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۹ صفحه

حجم

۱۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۹ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۲۴,۵۰۰
۵۰%
تومان