بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عشق با صدای بلند | صفحه ۱۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب عشق با صدای بلند

بریده‌هایی از کتاب عشق با صدای بلند

نویسنده:نزار قبانی
انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۵۴ رأی
۳٫۹
(۵۴)
چرا از من می‌خواهی برایت بنویسم؟ تنها نوشتن مرا برهنه می‌کند زمانی که سخن می‌گویم لباس بر تن‌ام است زمانی که می‌نویسم رها هستم و سبک چون پرنده افسانه‌ای بی‌وزن زمانی که می‌نویسم صدایی از تاریخ می‌شنوم از جاذبه زمین. بدل به سیاره‌ای می‌شوم در فضای چشمان تو.
MiM
خواهش می‌کنم به سکوتم احترام بگذار سکوت بهترین سلاح من است. واژه‌هایم را احساس می‌کردی زمانی که خاموش بودم؟ زیبایی کلامم را حس می‌کردی وقتی چیزی نمی‌گفتم؟
MiM
با تو که هستم از شعر سرودن نا امید می‌شوم به زیبایی‌ات که فکر می‌کنم نفسم بند می‌آید زبان الکن می‌شود و واژگانم ناپدید می‌شوند مرا از این تنگنا برهان کمتر زیبا باش تا به شاعری باز گردم زنی چون دیگر زنان باش که آرایش می‌کنند، عطر می‌زنند و کودک به دنیا می‌آورند. چون دیگر زنان باش تا به شعرم و به واژه‌هایم باز گردم.
MiM
با تو همه پیاده‌رو‌های جهان را می‌گردم
MiM
تفاوت نفرت دارم از عاشق شدن مانند هر کس نفرت دارم از نوشتن مانند هر کس
MiM
چشمان تو چون شب بارانی
MiM
هنوز از من تاریخ تولدم را می‌پرسی پس بنویس روز عاشق شدنم به تو روز میلاد من است.
MiM
باد را ایستانده‌اند تا بی‌حرکت بمانیم اکنون بر کالسکه کولی‌ها می‌رانیم دیگر نه کاغذی مانده نه قلمی بر سنگ‌ها حک می‌کنیم نام‌هایمان را.
marjan
وحشیانه در خیابان‌ها می‌دویم مردم را با طناب می‌کشیم چون قورباغه لب به تحسین می‌گشاییم چون قورباغه دشنام می‌دهیم کوتوله‌ها را به قهرمان بدل می‌کنیم و قهرمانان را به آدم‌های بی‌مقدار اما اندیشیدن هرگز! در مساجد بیهوده خم و راست می‌شویم، شعر سر می‌دهیم، ضرب‌المثل می‌گوییم و از خداوند می‌خواهیم ما را بر دشمن چیره سازد.
Sina Iravanian
زمانی که از قبیله رانده شدم به جرم گذاشتن شعری و گل سرخی بر آستانه خیمه تو عصر انحطاط آغاز شد. عصری که صرف و نحو خوب می‌دانست اما با الفبای زنانگی آشنا نبود عصری که گناهش پاک کردن نام زن از حافظه وطن بود. * آه عشق من این چه وطنی است که با عشق چون پلیس رفتار می‌کند گل سرخ را توطئه‌ای علیه نظام می‌داند شعر را شبنامه‌ای علیه خود.
Sina Iravanian
۴ در چشمان تو ... هیچ پیشگویی امکان ندارد خورشید به اشاره‌ای از تو طلوع می‌کند... برف می‌بارد... و رعد دیوانه‌وار می‌غرد
navid
سرزمین غرق در اندوه من توبه آذرخشی مرا از یک شاعر عاشقانه‌ها بدل به شاعری کردی که با خنجر می‌نویسد
پریسا
محبوبم می‌پرسد: تفاوت میان من و آسمان چیست؟ تفاوت این است عشق من وقتی تو می‌خندی آسمان از یادم می‌رود.
simin musavi
چه بپوشیم اکنون وقتی درخت‌ها خاکستر شده‌اند؟ ابرها را با خنجر شکافته‌اند چگونه بار دیگر باران داشته باشیم؟ باد را ایستانده‌اند تا بی‌حرکت بمانیم
ماهور
نگران نباش نگران نباش... شیرین‌ترین زنان تا در شعر من... در واژه‌هایم زندگی می‌کنی شاید پیر سال و ماه شوی اما در اشعارم همچنان جوان خواهی ماند.
M Nourbakhsh
پسرم جعبه نقاشی‌اش را می‌گذارد در برابرم از من می‌خواهد پرنده‌ای برایش نقاشی کنم قلم را در رنگ خاکستری می‌زنم و مربعی می‌کشم با میله‌ها و قفس حیرت در نگاهش موج می‌زند ... «این‌که زندان است پدر! بلد نیستی پرنده بکشی؟» می‌گویم «ببخش مرا پسرم شکل پرنده از یادم رفته»
مریم کوهی
به کودکان جهان آموختم تا نامت را هجی کنند لبانشان بدل به درخت توت شد.
parisa_msi
عطر عشق چیزی از تو هرگز بر آن‌ها نگفتم اما در چشمانم تو را دیدند که تن می‌شویی واژه‌ای در باره‌ات نگفتم اما در لابلای نوشته‌هایم نام تو پیدا بود عشق عطر خودرا نمی‌تواند پنهان کند آن‌گونه که شکوفه هلو.
هدیه
تدبیری داری برای این خنجر که در تن‌مان فرو می‌رود اما نمی‌کشد؟
Martha'e Dark
تو تنها باید بخوابی چون گلی میان بازوانم و بگذاری من فرمان دهم.
Martha'e Dark

حجم

۱۲۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۱۵ صفحه

حجم

۱۲۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۱۵ صفحه

قیمت:
۱۳۸,۰۰۰
۹۶,۶۰۰
۳۰%
تومان