بریدههایی از کتاب جین ایر
۴٫۳
(۲۰۸)
نه اراده برخاستن داشتم و نه یارای گریز، بیحال افتاده بودم. آرزو میکردم بمیرم. تنها یک فکر هنوز در من زنده بود یاد خدا. آن فکر باعث شد دعایی را زیرلب زمزمه کنم. کلمات دعا در فضای تاریک ذهنم سرگردان بودند. مثل این بود که میخواهم چیزی را آهسته بر زبان بیاورم اما برای بیان آن توانی در خود نمییابم: «از من دور مباش چرا که محنت نزدیک است و من یاوری ندارم.»
Call_Me_Mahi
«فکر نمیکنم، آقا، که شما حق داشته باشید به من دستور بدهید فقط به این علت که سنّتان از من بیشترست، یا چون قسمت بیشتر دنیا را دیدهاید. ادعای برتری شما بستگی دارد به اینکه شما از عمرتان و از تجاربتان چطور استفاده کرده باشید.»
mari
کودکان میتوانند حس کنند؛ اما نمیتوانند احساسات خود را تحلیل کنند، و اگر تحلیل آنها تا اندازهای در فکر تأثیر داشته باشد نمیدانند چطور نتیجه آن تأثیر را با کلمات بیان کنند.
mari
«پس جرأت این را داری که به خاطر من خودت را گرفتار سرزنش آنها کنی؟»
«این کار را به خاطر هر دوستی که شایسته یاری من باشد انجام میدهم، شما که جای خود دارید.»
یلدا
«به سلامتی تو، روح یاریدهنده!»
یلدا
وقتی انسان وسوسه میشود کار خطایی انجام بدهد آن کار خطا موجب ندامت وحشتناکی است، دوشیزه ایر، ندامت زهر زندگی است.»
«میگویند علاج آن توبه است، آقا.»
«علاجش این نیست. علاجش ممکن است اصلاح باشد؛ و من میتوانستم خودم را اصلاح کنم. برای این کار هنوز توانایی دارم
Arsi
. تصوّر میشود زنان عموما آراماند در حالی که احساس زن با مرد فرقی نمیکند؛ زنان هم احتیاج دارند استعدادهای خود را به کار بیندازند، و به اندازه برادران خود برای کوششهاشان میدان عمل داشته باشند. آنها هم درست مثل مردان از محدودیتهای شدیدی که در برابر خود میبینند و پیامد آنها رکود مطلق است، رنج میبرند؛ و این نشانه کوتاهفکری همنوعانِ برخوردار از امتیازات بیشتر آنهاست که میگویند زنان باید کارشان منحصر به پختن غذا و شیرینی خانگی، بافتن جوراب، نواختن پیانو و برودریدوزی روی کیسه باشد.
Arsi
یک روز را در نظر بگیر، آن را به چند قسمت کن، برای هر قسمت وظیفهای اختصاص بده؛ هیچ لحظهای از یک ساعت را خالی نگذار: ده دقیقهها، پنج دقیقهها همه را پر کن. اگر هر کاری را در جای خودش، با روش خاص و با نظم دقیقی انجام بدهی میبینی روز تمام میشود تقریبا قبل از اینکه تو بدانی کی شروع شده. در این صورت، مرهون هیچکس نخواهی بود که بگویی به تو کمک کرده تا از لحظات خالی زندگیت خلاص بشوی؛ مجبور نیستی که به دنبال مصاحبت، گفتوگو، همدردی و گذشت کسی باشی. خلاصه، همانطور که یک انسان مستقل باید زندگی کند، زندگی کردهای.
Arsi
بهترست آدم درد خیلی سختی، را که هیچکس جز خودش آن را حس نمیکند، با شکیبایی تحمل کند تا اینکه مرتکب عمل شتابزدهای بشود که پیامدهای بد آن دامنگیر بستگان آدم بشود. علاوه بر این، انجیل به ما دستور میدهد که بدی را با خوبی جواب بدهید.»
فاطمه.ص
از امیدهایم برای ورود به سلک کسانی که تمام جاهطلبیهای خود را تبدیل کردهاند به جاهطلبی اصلاح نوع بشر، رساندن معرفت به قلمروهایی که جهل حاکم است، صلح را جایگزین جنگ، آزادی را جایگزین اسارت، دین را جایگزین موهومات و امید به بهشت را جایگزین ترس از دوزخ کردن، آیا باید از اینها صرفنظر کنم؟ این از خونی که در رگهایم جاری است برایم عزیزترست.
Hamid_R_khani
«میخواستم بگویم «پرهیجان» اما این کلمه شاید موجب سوءتفاهم شما بشود، و از من برنجید. منظورم این است که محبتها و همدردیهای انسانی اثر بسیار نیرومندی بر شما دارد. من اطمینان دارم شما از گذراندن اوقات فراغتتان در تنهایی برای مدت طولانی و همینطور از اینکه کارتان یک زحمت یکنواخت و کلاً خالی از انگیزه باشد راضی نخواهید بود.»
Hamid_R_khani
میان من و هرگونه فکر دینی حائل بود درست همانطور که کسوف میان انسان و آفتاب پردامنه حائل میشود. در آن ایام نمیتوانستم خدا را، که از مخلوقش برای خود بتی ساخته بودم، مشاهده کنم.
Hamid_R_khani
این ضعف و حماقت است که آنچه را تقدیر تحملش را برایت لازم دانسته بگویی نمیتوانم تحمل کنم
کاربر ۲۸۱۳۸۸۶
من میگویم توکل نباید باعث بشود که انسان از وسایل استفاده نکند و، در عین حال، اگر از روی بصیرت از وسایل استفاده بشود خداوند هم غالبا آن وسایل را برکت میدهد.»
زینب دهقانی
دوباره به قالب موجودی عالیتر از انسان وارد شود شاید از میان مراتب جلال، از روح کمفروغ انسانی به روشنایی بیشتر، به مقام فرشتگان مقرب برسد! و برعکس، مسلما هرگز از مرتبه انسانی به شیطانی تنزل نخواهد یافت؟ نه، این را نمیتوانم باور کنم. در این باره عقیده دیگری دارم که تاکنون کسی به من یاد نداده و کمتر آن را به زبان آوردهام. عقیدهای است که از آن لذت میبرم، و خیلی دلبسته آن هستم چون کلاً مایه امیدواری است. این عقیده عالم آخرت را برای ما به صورت جای آرامش خانه استوار و نه به صورت دوزخ یا مکان وحشتناک نشان میدهد. از این گذشته، من با داشتن چنین اعتقادی میتوانم میان جانی و جنایت او کاملاً فرق بگذارم، میتوانم صمیمانه اولی را ببخشم و از دومی نفرت داشته باشم. با چنین اعتقادی فکر انتقام هرگز قلبم را نمیآزارد، توهین هیچوقت تنفر عمیق در من به وجود نمیآورد و بیعدالتی هرگز مرا خوار نمیکند؛ با نظر داشتن به عاقبت کار، در آرامش زندگی میکنم.»
زینب دهقانی
انسان هیچوقت در این دنیا از سعادت کامل برخوردار نمیشود. من هم به دنیا نیامدهام تا سرنوشتی متفاوت با سرنوشت بقیه افراد همطبقهام داشته باشم. داشتن چنین سرنوشت سعادتمندانهای برای من مثل قصه پریان، مثل رؤیای بیداری است.
itshirin
مگر چه میشود اگر یک بار دیگر مزه حیاتی را بچشم که نگاه او میتواند به من بدهد.
14161319
پیشانیت میگوید: «عقل محکم مینشیند و زمام امور را به دست میگیرد. به احساسات اجازه نخواهد داد که آشفته شوند و آن را با شتاب به داخل ورطههای هولناک بیندازند. هوسها ممکن است، مثل وحشیهای واقعی، به شدت طغیان کنند، چنان که معمولاً اینطورند، و امیال ممکن است انواع امور پوچ را واقعی جلوه بدهند؛ اما در هر مجادلهای آخرین حرف را عقل میزند و در هر تصمیمگیری رأی نهایی را او صادر میکند.
~fatemeh♡
«اما من مؤکدا میگویم هستید. آنقدر افسردهاید که اگر چند کلمه دیگر حرف بزنم اشکتان جاری میشود؛ درواقع، الان هم اشک در چشمهایتان جمع شده؛ پرده شفاف اشک روی چشمهاتان را گرفته. الان یک قطره از پلکتان لغزید و روی گونهتان افتاد. اگر وقت داشتم و وحشت از این نداشتم که مبادا یک مستخدم فضول یاوهگو سر برسد میتوانستم بفهمم که قضیه از چه قرارست. خُب، امشب عذر شما را میپذیرم، اما توجه داشته باشید که تا وقتی مهمانان من در اینجا اقامت دارند انتظار دارم هر شب در اتاق پذیرایی حضور پیدا کنید. این میل من است؛ آن را نادیده نگیرید. حالا بروید، و سوفی را دنبال آدل بفرستید. شب خوش، محبو... » حرف خود را قطع کرد، لبهایش را گزید، و به سرعت از من جدا شد.
~fatemeh♡
تا خود را شایسته محبتی بدانم که قبل از احراز آن شایستگی در حق من روا داشته بود
کاربر ۲۸۶۴۷۹۴
حجم
۶۵۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
حجم
۶۵۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰۳۰%
تومان