بریدههایی از کتاب جین ایر
۴٫۳
(۱۹۹)
بسی، همچنانکه کار خود را تمام میکرد، گفت: «دوشیزه جین، بس است، گریه نکن.» بله، به آتش هم میتوانست بگوید: «نسوز!» امّا آتش مگر میتواند نسوزد، پس من چگونه میتوانستم خود را از رنجِ کشندهای که گرفتارش بودم نجات دهم؟»
Fatemeh Najafi
اعتقاد دارم خداوند خوب است. بدون هیچ تزلزلی قسمت فناپذیر وجودم را تسلیم او خواهم کرد. خداوند یار من است. خداوند دوست من است؛ او را دوست دارم، و یقین دارم او هم مرا دوست دارد.»
یلدا
من پرنده نیستم، و هیچ دامی برای من پهن نشده. یک انسان آزادم که اراده مستقلی دارم
آبـــــان🍊
آزرده شده بود؛ چندبار آه کشید. در دل گفتم: «بسیار خوب، تو اگر دلت میخواهد رنجیده و خشمگین شو و بیقرار باش؛ اما من یقین دارم این بهترین روشی است که باید در برابر تو پیش بگیرم. تو را بیش از آنچه بتوان با کلمات بیان کرد دوست دارم اما خودم را اسیر احساسات مبتذل نخواهم کرد، و با این سوزنِ هشداردهنده پاسخهای آماده، ظریف و هوشمندانه تو را هم از رفتن به لبه پرتگاه نجات خواهم داد. علاوه بر اینها، به کمک نوک تیز این سوزن، فاصله میان تو و خودم را حفظ میکنم و این کاملاً به سود هر دوی ما خواهد بود.»
~fatemeh♡
احساسات بدون تعقل، در واقع، مثل یک داروی آبکی و بیمزه است؛ و، از آن سو، تعقل عاری از احساس هم مثل لقمه بدمزه و ناگواری است که نمیتوان آن را بلعید.
sepid sh
هیچ حماقتی بالاتر از این نیست که انسان تحت تأثیر رقابتهای ابلهانه جامعه، افکار شهوانی، بیپروایی و بیبصیرتی جوانی با شتابزدگی تصمیمی بگیرد
Ava
«به عقیده من تصور میکند که من جایگاه خودم و شما را فراموش کردهام، آقا.»
«جایگاه! جایگاه! جایگاه تو در قلب من است، و روی گردن کسانی است که به تو اهانت کنند، چه حالا، چه بعد، برو.»
~fatemeh♡
زندگی، اما، هنوز با تمام نیازها، رنجها و تعهدهایش در اختیارم بود. بایست بار به مقصد رسانده میشد، نیازها برآورده میشد، رنج تحمل میشد و تعهد به انجام میرسید.
Raya
گر مردم همیشه با اشخاص بیرحم و ظالم مهربان باشند و از آنها اطاعت کنند آدمهای شرور دست از کارهای خود برنمیدارند، به همان راهشان ادامه میدهند، هیچوقت ترسی حس نمیکنند و بنابراین هرگز عوض نمیشوند بلکه هر روز بدتر از روز پیش میشوند. وقتی کسانی بدون دلیل ما را میزنند باید ضربههاشان را با ضربههای خیلی شدید جواب بدهیم. باید حتما این کار را بکنیم تلافی ما باید آنقدر شدید باشد که شخص ضربهزننده، هرگز دیگر به فکر چنین کاری نیفتد.»
کاربر ۴۷۱۲۶۱۷
جواب من باز هم سرسختانه بود: «خودم به خودم توجه دارم. من هرچه بیشتر تنها، بیدوست و بیپناه باشم بیشتر شرافت خودم را حفظ میکنم. از قانون خداوند که مورد تصدیق انسان است اطاعت خواهم کرد. به اصولی پایبند خواهم بود که وقتی عاقل بودم و نه دیوانه که الان هستم آنها را پذیرفتم. قوانین و اصول برای زمانی نیستند که وسوسهای وجود ندارد؛ برای چنین لحظاتی وضع شدهاند که جسم و روح در مقابل سختی آن قوانین و اصول سر به شورش برمیدارند؛ سخت دقیقاند، و غیرقابل نقض خواهند بود. اگر من برای راحت شخص خودم بتوانم آنها را نقض کنم چه ارزشی دارند؟ آنها ارزشمندند همیشه این اعتقاد را داشتهام و اگر حالا نتوانم چنین اعتقادی داشته باشم علتش این است که دیوانهام، کاملاً دیوانهام. حس میکنم بدنم به شدت داغ شده، و قلبم سریعتر از آن میتپد که بتوانم نبض خود را بشمارم. عقایدِ از پیش پذیرفته شده و تصمیمات قبلی تمام آن چیزی هستند که در این زمان باید از آنها طرفداری کنم. پایم را محکم خواهم گذاشت و نخواهم لغزید.»
saqqa
حجم
۶۵۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
حجم
۶۵۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
قیمت:
۷۹,۰۰۰
تومان