بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جین ایر | طاقچه
۴٫۳
(۲۰۸)
قلب و روح و توان خودت را به جایی که خریدار ندارد، و حتی تحقیر هم می‌شود، عرضه نکن.
Z...
تنها یک فکر هنوز در من زنده بود یاد خدا.
Mah Naz
خیلی بهترست آدم درد خیلی سختی، را که هیچکس جز خودش آن را حس نمی‌کند، با شکیبایی تحمل کند تا این‌که مرتکب عمل شتابزده‌ای بشود که پیامدهای بد آن دامنگیر بستگان آدم بشود
hodsan
پس از لحظه‌ای تأمل، بالاخره سؤال کردم: «با ثورنفیلد هال که البته آشنا هستید؟» «بله، بانوی من؛ زمانی آنجا زندگی می‌کردم.» «راستی؟» در دل گفتم: «نه در زمانی که من آنجا بودم؛ تو را اصلاً ندیده‌ام.»
آنه
جین، ای کاش می‌شد کمی وضع ظاهر خودم را بهتر کنم تا مرا بپسندد! حالا چون تو آدم خوبی هستی به من بگو که آیا می‌توانی به من طلسم یا مهردارو یا چیز دیگری از این قبیل بدهی تا زیبا بشوم؟» «جادو در این مورد نمی‌تواند اثری داشته باشد، آقا.» بعد در دل خودم به دنبال این جمله افزودم: «تنها طلسم لازم، چشمان یک عاشق است؛ در چنان چشم‌هایی شما به حد کافی زیبا هستید؛ یا بهتر بگویم، خشونت ظاهر شما قدرتش بیشتر از زیبایی است
𝑴𝒐𝒉𝒂𝒅𝒆𝒔𝒆✨
در این دنیای به این بزرگی چه کسی به تو توجه دارد؟ یا از کاری که می‌کنی صدمه خواهد دید؟» جواب من باز هم سرسختانه بود: «خودم به خودم توجه دارم. من هرچه بیشتر تنها، بی‌دوست و بی‌پناه باشم بیشتر شرافت خودم را حفظ می‌کنم.
فاطمه.ص
«هلن، تو چرا پیش دختری آمده‌ای که همه او را دروغگو می‌دانند؟» «همه، جین؟ فقط هشتاد نفر شنیده‌اند که به تو چنین نسبتی داده شده در حالی که دنیا شامل صدها میلیون نفرست.»
فاطمه.ص
خیلی از مردم عقیده دارند فقط باید به خدا توکل کرد و همه چیز را به او واگذاشت؛ امّا من می‌گویم توکل نباید باعث بشود که انسان از وسایل استفاده نکند و، در عین حال، اگر از روی بصیرت از وسایل استفاده بشود خداوند هم غالبا آن وسایل را برکت می‌دهد
sepid sh
تصوّر می‌شود زنان عموما آرام‌اند در حالی که احساس زن با مرد فرقی نمی‌کند؛ زنان هم احتیاج دارند استعدادهای خود را به کار بیندازند، و به اندازه برادران خود برای کوشش‌هاشان میدان عمل داشته باشند. آنها هم درست مثل مردان از محدودیت‌های شدیدی که در برابر خود می‌بینند و پیامد آنها رکود مطلق است، رنج می‌برند؛ و این نشانه کوتاه‌فکری همنوعانِ برخوردار از امتیازات بیشتر آنهاست که می‌گویند زنان باید کارشان منحصر به پختن غذا و شیرینی خانگی، بافتن جوراب، نواختن پیانو و برودری‌دوزی روی کیسه باشد. این ناشی از کژ اندیشی این گونه مردان است که زنان را به علت راه‌جویی آنها برای انجام‌دادن کار بیشتر یا آموختن چیزهایی بیش از آنچه رسم و سنت برای نوع آنها لازم شمرده، محکوم کنند یا به آنها بخندند.
Azar
قلب و روح و توان خودت را به جایی که خریدار ندارد، و حتی تحقیر هم می‌شود، عرضه نکن.
کاربر ۲۸۶۴۷۹۴
من و ادواردم خوشبخت هستیم، و یکی از علل خوشبختی ما این است که کسانی که دوستشان می‌داریم هم مثل ما خوشبخت‌اند.
شکوفه بهاری
بسی، همچنانکه کار خود را تمام می‌کرد، گفت: «دوشیزه جین، بس است، گریه نکن.» بله، به آتش هم می‌توانست بگوید: «نسوز!» امّا آتش مگر می‌تواند نسوزد، پس من چگونه می‌توانستم خود را از رنجِ کشنده‌ای که گرفتارش بودم نجات دهم؟»
Fatemeh Najafi
اعتقاد دارم خداوند خوب است. بدون هیچ تزلزلی قسمت فناپذیر وجودم را تسلیم او خواهم کرد. خداوند یار من است. خداوند دوست من است؛ او را دوست دارم، و یقین دارم او هم مرا دوست دارد.»
یلدا
هیچ حماقتی بالاتر از این نیست که انسان تحت تأثیر رقابت‌های ابلهانه جامعه، افکار شهوانی، بی‌پروایی و بی‌بصیرتی جوانی با شتابزدگی تصمیمی بگیرد
Ava
من پرنده نیستم، و هیچ دامی برای من پهن نشده. یک انسان آزادم که اراده مستقلی دارم
آبـــــان🍊
«به عقیده من تصور می‌کند که من جایگاه خودم و شما را فراموش کرده‌ام، آقا.» «جایگاه! جایگاه! جایگاه تو در قلب من است، و روی گردن کسانی است که به تو اهانت کنند، چه حالا، چه بعد، برو.»
~fatemeh♡
آزرده شده بود؛ چندبار آه کشید. در دل گفتم: «بسیار خوب، تو اگر دلت می‌خواهد رنجیده و خشمگین شو و بیقرار باش؛ اما من یقین دارم این بهترین روشی است که باید در برابر تو پیش بگیرم. تو را بیش از آنچه بتوان با کلمات بیان کرد دوست دارم اما خودم را اسیر احساسات مبتذل نخواهم کرد، و با این سوزنِ هشداردهنده پاسخ‌های آماده، ظریف و هوشمندانه تو را هم از رفتن به لبه پرتگاه نجات خواهم داد. علاوه بر اینها، به کمک نوک تیز این سوزن، فاصله میان تو و خودم را حفظ می‌کنم و این کاملاً به سود هر دوی ما خواهد بود.»
~fatemeh♡
«دوست کوچک من! ای کاش در یک جزیزه آرام فقط با تو بودم. آن وقت دیگر تمام رنج‌ها، خطرها و افکار بد از من دور می‌شدند.»
یلدا
احساسات بدون تعقل، در واقع، مثل یک داروی آبکی و بیمزه است؛ و، از آن سو، تعقل عاری از احساس هم مثل لقمه بدمزه و ناگواری است که نمی‌توان آن را بلعید.
sepid sh
زندگی، اما، هنوز با تمام نیازها، رنج‌ها و تعهدهایش در اختیارم بود. بایست بار به مقصد رسانده می‌شد، نیازها برآورده می‌شد، رنج تحمل می‌شد و تعهد به انجام می‌رسید.
Raya

حجم

۶۵۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۲۴ صفحه

حجم

۶۵۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۲۴ صفحه

قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۶صفحه بعد