بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آتش و خون در خرمشهر | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آتش و خون در خرمشهر

بریده‌هایی از کتاب آتش و خون در خرمشهر

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۸ رأی
۳٫۹
(۱۸)
روز ۱۹۸۰/۱۰/۲۴ مصادف با ۱۳۵۹/۸/۳ روز اشغال خرمشهر توسط نیروهای ماست. پس از اشغال شهر و تسلط نیروهایمان بر آن، دست به اقدامات زیر زدیم: ۱- اموال اهالی به سرقت رفت و طلا و حیوانات آن‌ها غارت شد. ۲- خودروهای ایرانی به داخل عراق منتقل شد. ۳- خانه‌ها با دینامیت منهدم شد. ۴- اسرای ایرانی اعدام شدند. ۵- زنان مورد تجاوز قرار گرفتند. ۶- کودکان و پیرمردان را کشتند. ۷- دیواره دفاعی در خرمشهر کشیده شد.
مرتضی ش.
آن‌ها به معنای واقعی کلمه قهرمان بودند و بعدها موجب خوف و وحشت سربازان ما شدند. زیرا، خبر ایثار و فداکاری آن‌ها در میان سربازان ما پخش شد.
مرتضی ش.
شهروندان ایرانی به سرعت به طرف خرمشهر حرکت کردند اما به خاطر نفوذ نیروهای ما به داخل شهر، شهروندان ناچار مجبور به ترک آن شدند. شرایط کودکان، زنان و سالخوردگان بسیار رقت‌بار بود، آن‌ها در بیابان آواره شده بودند، هیچ رمقی نداشتند، نمی‌دانستند چه باید بکنند. هیچ جای امنی وجود نداشت. تعدادی از آن‌ها از بین رفتند.
مرتضی ش.
سروان عبدالوهاب الحدیثی در جواب بیان داشت که جناب سرهنگ ما کودکان ایرانی‌ها را می‌کشیم تا در آینده و بعد از ما با فرزندانمان نجنگند. این سروان به خاطر کشتن کودکان از دست صدام مدال شجاعت گرفت.
مرتضی ش.
اولین طرح و برنامه ما دستگیری و بازداشت مردم به عنوان اسیر و سپس غارت شهر بود.
مرتضی ش.
صدام نیز در مراسم اعطای مدال شجاعت به تعدادی از افسران گفت ما از حکام تهران می‌خواهیم که بر سر عقل آیند و مذاکره را آغاز کنند، حقوق غصب شده ما باید پس داده شود و باید حاکمان خائن تهران به عقل و منطق تن در دهند. شطالعرب از آن عراقی‌ها و اعراب است. جزایر سه‌گانه نیز به امت عرب تعلق دارد. امروز ما از عربیت و به نیابت از امت عرب می‌جنگیم.
مرتضی ش.
به همین خاطر، طارق عزیز خطاب به خبرنگاران گفت: امروز در آبادان هستیم و فردا در تهران ما از حکام تهران می‌خواهیم حقوق ما را در شطالعرب به رسمیت بشناسند و جزایر سه‌گانه را به آغوش امت عرب بازگردانند.
مرتضی ش.
سرگرد سلمان صلاح العانی فرمانده گروهان در این‌باره می‌گفت: ما در آن شب خوابیده بودیم و منتظر دستورهای روز بعد بودیم که نیمه‌های شب از طرف نیروهای اسلامی با آرپی‌جی به ما حمله شد و تعداد زیادی از تانک‌های ما منهدم شد. فرمانده گردان سراسیمه از مقر خود خارج شد، او تنها یک شورت بر تن داشت. فریاد می‌زد به من رحم کنید، برای من لباس بیاورید. در آن شرایط نمی‌دانستم بخندم یا گریه کنم. به هر حال من هم از مقر خارج شدم و گویی هنوز باورم نشده بود که مورد حمله واقع شده‌ایم.
مرتضی ش.
به یکی از دوستانم گفتم: ایرانی‌ها طوری با ما می‌جنگند که گویی چندین لشکر هستند و نه تعداد معدودی؛ شجاعتشان ناشی از روحیه عالی آن‌هاست که در اثر لشکرکشی بزرگ نیروهای ما سراسر وجودشان را به حرکت درآورده است.
مرتضی ش.
فرماندهی توپخانه با سرهنگ ستاد حمید الرماحی بود. او مواضع ایرانی‌ها در خرمشهر را به شدّت گلوله‌باران کرد. روزی او به من گفت: فکر نمی‌کنم خداوند سبحان نسبت به آن واقعه از گناهان من درگذرد، من صدها تن گلوله و مواد منفجره بر سر خانه‌ها فرو ریختم تا جایی‌که همه آن‌ها با خاک یکسان شدند. در آن زمان مانند افراد بیچاره و ابله شده بودم، دستورات را اجرا می‌کردم و معتقد بودم از ما بهتران به من مدال و نشان خواهند داد.
مرتضی ش.
تانک‌های ما ویران می‌کرد و ما به هیچ‌کس رحم نمی‌کردیم، حتی اسیران اعدام می‌شدند.
مرتضی ش.
آقایان در استخبارات می‌گفتند: ایرانی‌ها اسلحه در اختیار ندارند و روحیه‌هایشان متزلزل است، اما بعداً برای ما معلوم شد که آن‌ها قوی‌ترین نیروی منطقه هستند.
مرتضی ش.
در روزنامه‌های ما مصاحبه‌هایی با رجال دین از کشورهای مسلمان مجاور به چاپ می‌رسید که طی آن‌ها، فتوا صادر می‌کردند که عراقی‌ها حق بازپس‌گیری سرزمین‌های غصب شده خود را دارند. به این ترتیب، امر بر ما مشتبه شد و در راه انسان‌های مجرم قدم گذاشتیم، در حالی‌که گمان می‌کردیم که آن راه، از میان تمام راه‌ها صحیح‌ترین و موفقیت‌آمیزترین است. این چنین بود که ما با تانک‌هایمان به سمت خرمشهر حرکت کردیم تا بنا به تعبیر صدام آن را به دامن عراق بازگردانیم.
مرتضی ش.
ضمناً افراد روحانی و شخصیت‌های دینی هم بودند که فتوا به وجوب قتل ایرانی‌ها دادند. ما تحت‌تأثیر قرار گرفته بودیم و گناهی نداشتیم. یک جریان فکری در کشور ما و همه کشورهای عرب به راه افتاده بود که کشتن ایرانی‌ها را مباح می‌دانست و به آن جنبه شرعی می‌داد و چنین وانمود می‌کردند که آن عمل یعنی کشتن مسأله‌ای انسانی و تاریخی است.
مرتضی ش.
هیچ رحم و شفقتی و هیچ معیار اخلاقی در کار نبود. حالتی از بربریت و وحشیگری حاکم بود. در برهه‌ای از زمان ما توانسته بودیم نور ایمان و اندیشه را خاموش و در مقابل، آتش بغض و کینه و ویرانگری را در دل‌هایمان برافروزیم.
مرتضی ش.
بله؛ توپخانه انبوهی از آتش بر روی شهر فرو ریخت، در آن اثنا سربازان ما پایکوبی می‌کردند و افسران ویسکی می‌نوشیدند و خوشحال بودند که تاریخ با حروفی از نور خواهد نوشت که عراقی‌ها در دوران زعامت صدام با بازگرداندن خوزستان به پیکره اصلی که همان پیکره عربی باشد، حرکت تاریخ را تصحیح کردند!
مرتضی ش.
در ۱۳۵۹/۷/۹ دنیا برای من ارزش خود را از دست داد، فضا آکنده از مرگ و خون بود. صحنه‌های بسیار هیجان‌انگیزی بود. انسان عراقی دیگر آن شخصی نبود که باید تاریخ درباره او می‌گفت که صاحب ارزش‌ها و مردانگی است. سرباز عراقی در حد و قواره آن ارزش‌ها نبود، بلکه رفتارها و کردارهای او با معیار ارزش‌های دوران جاهلیت و کسراها قابل‌سنجش بود. سربازان عراق همه نیروهای شیطانی خود را بسیج کرده بودند تا خوبی‌ها را نابود کنند و با تأسیس حکومت دست نشانده رژیم صدام آرزوهای او را برآورده سازند.
مرتضی ش.
من با صراحت از او پرسیدم: تو را به خدا بگو ببینم آیا مدارس و بیمارستان‌ها و خانه‌های بی‌پناه را هم بمباران کردید؟ به حالت لکنت گفت: بله... بله، در هر نوبت مرتکب گناه شدم، احساس می‌کردم دارم اشتباه می‌کنم، اما هدایا مانند کوه در جلوی چشمانم ظاهر می‌شد و بر فکر و اندیشه‌ام سایه می‌افکند و موجب می‌شد که مرتکب جنایت شوم.
مرتضی ش.
سروان خلبان عزت مصطفی‌الدوری، اولین خلبان عراقی که شهر خرمشهر را هدف قرار داد، گفت: وقتی به‌عنوان اولین اسکادران به خرمشهر حمله کردیم، دستور فرماندهی این بود که مناطق زیر را مورد هدف قرار دهیم: ۱- پل خرمشهر. ۲- مؤسسات اقتصادی در خرمشهر. ۳- مدارس. ۴- بازار. ۵- خانه‌ها و منازل مسکونی.
مرتضی ش.
در سینه حرف‌های زیادی دارم ما با لشکری از فرشتگان روبرو هستیم. علی‌رغم اینکه از نظر عِدّه و عُدّه برتری با ماست، اما دچار ترس و وحشت می‌شویم، گمان می‌کنیم عرض یک ساعت شهر را تصرف می‌کنیم اما حقیقت این است که تنها چند متری هم که پیش می‌رویم باید خون‌های زیادی به‌عنوان بهای آن بپردازیم... نمی‌دانم شاید ذرات شن و ماسه در آن لحظات به گلوله تبدیل می‌شوند. به‌خدا خودم دیدم که گلوله‌هایی از نقاط نامعلوم شلیک می‌شود. باور کن آسمان در کنار ایرانی‌ها با ما می‌جنگد.
صابر

حجم

۳۴۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۳۴۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۵۰%
تومان