بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آتش و خون در خرمشهر | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آتش و خون در خرمشهر

بریده‌هایی از کتاب آتش و خون در خرمشهر

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۸ رأی
۳٫۹
(۱۸)
در ساعت یازده‌وسی دقیقه در تاریخ ۱۳۵۹/۷/۷ تعداد هشت دستگاه تانک به سمت پل حرکت کرد
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
فرمانده تیپ ما جواب داد: سرورم. آن‌ها گروهی شهادت‌طلب هستند، اقدامات آن‌ها خاطرات افراد فلسطینی در جنگ ۱۹۶۷ را برای ما زنده می‌کند، آن‌ها از سربازان ما شجاع‌ترند.
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
در ساعت دو بعدازظهر روز ۱۳۵۹/۷/۷ به تاریخ ایرانی، افرادی از نیروهای ایرانی که لباس غیرنظامی به تن داشتند حملات جدیدی را علیه ما آغاز کردند.
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
مقاومت نیروهای اسلامی بسیار شدید بود. در حالی‌که آن‌ها از ابزار و وسایل کافی هم برخوردار نبودند و بر اساس گزارش شماره ۶۰۰۳۳ استخبارات، تجهیزات آن‌ها بسیار ساده و اولیه بود.
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
حتی یک نفر از سربازان هم جان سالم به‌در نبرد
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
راننده فریاد زد: جناب سروان... جناب سروان... ایرانی‌ها، آن‌ها ایرانی‌اند. ترس و وحشت تمام وجودم را فرا گرفت و لرزه به اندامم افتاد.
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
من با یک خودروی ایفا که استتار شده بود به همراه ۳۰ نفر از نیروهایمان به سمت پل جدید به راه افتادیم.
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
تاریخ ۱۳۵۹/۷/۷ پس از استقرار نیروهای زرهی در غرب پل جدید، بر حسب اطلاعات داده شده به تیپ ما از جانب عناصرمان در منطقه، فرمانده لشکر صلاح عمر العلی گفت: عوامل ما خبر داده‌اند که سپاه پاسداران از ترس عبور نیروهای ما قصد انهدام پل را دارند. در واقع اطلاعات اشتباه بود، زیرا فرماندهی قصد انهدام پل را داشت.
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
فرماندهی آن گروهان را به عهده داشت؛ می‌گفت: آن‌ها یک گروه شهادت‌طلب بودند و خطاب به ما شعار می‌دادند: مرگ بر صدام، مرگ بر بعثی‌ها، مرگ بر مزدوران. از آن‌ها خواستیم خود را تسلیم کنند. نپذیرفتند و با اسلحه آرپی جی هفت به مقابله با ما برخاستند. به معنای واقعی کلمه شجاع بودند تا جایی که موجب ترس و وحشت ما گردیدند و بیش از ده نفر از نیروهای گارد جمهوری را کشتند. همه چیز نابود می‌شد نیروهای ما همه نقاط خرمشهر را تصرف کردند. با اینکه این شهر تحمل این همه نیرو را نداشت اما چکمه‌های نیروهای ما همه چیز را لگدمال کرد و گل‌های این شهر به برگ‌های سوخته تبدیل شدند.
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
به منظور ثبت اقدامات تاریخی و اعتراف به فداکاری‌های فرزندان آزاده خرمشهر باید بگویم که: تعدادی از افراد ایرانی و تا آنجا که اسامی برخی از آن‌ها را به یاد دارم عبارت بودند از احمد شوشی، اسماعیل خسروی، پرویز عرب، ناجی زهرا و محمد نورانی و تعداد دیگری که آن‌ها را نمی‌شناسم، توانستند در مقابل گروهان دوم از گردان اول تیپ ۳۳ نیروهای مخصوص ما بایستند.
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
به هر حال نیروهای ما نفوذ بیشتر به عمق خاک ایران در خرمشهر را آغاز کردند. نیروهای تیپ‌های ۲۴ و ۲۰ زرهی و ۲۶ پیاده به اهداف خود رسیدند. آنگاه خودروهای متعلق به شهرداری خرمشهر را به آتش کشیدند. همچنین نیروهای ما حملاتی را علیه نیروهای داوطلب ایرانی ترتیب دادند. من با چشمان خود دیدم که چگونه افراد طرفدار امام خمینی ره در خرمشهر را سر می‌بریدند.
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
. سربازان چون ملخ‌هایی که مزارع را مورد هجوم قرار دهند، حمله کردند. گروهبان ثجیل مهودرالشمری فقط در پی طلا می‌گشت. ستوانیار علوان خزعل الفرج نیز به دنبال موتور دستگاه‌هایی چون یخچال و قطعات یدکی بود. هرکس در پی این بود که حرص و طمع خود را از طریق سرقت وسایل ارضا کند. می‌گفتند هرکس بیشتر غنایم جمع‌آوری کند سرقت کند نسبت به رهبری وفادارتر است.
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
در تاریخ ۱۳۵۹/۷/۶ نیروهای ویژه تابع لشکرهای گارد جمهوری در مناطق مندوان و روستاهای عریض استقرار یافتند. علاوه بر نیروهای ویژه نیروهای دیگری از واحدهای زرهی در همان مناطق حضور داشتند.
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
من در همان ساعت‌های اولیه معرفی به واحدم، دریافتم که در همه جای خرمشهر نیروهای مقاومت ایرانی حضور دارند و قابل توجه بود که این نیروهای مقاومت دارای اسلحه و مهمات کافی نبودند و اغلب افرادی از قشر دانشجو، کارگر، کارمند و کشاورز بودند، علاوه بر این‌ها زنان نیز نقش مهمی در این صحنه‌ها داشتند
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
بعد از آنکه نیروهای ما نتوانستند منطقه خوزستان را به تصرف خود درآورند، به واحدها مأموریت تصرف خرمشهر در تاریخ ۱۳۵۹/۷/۷ داده شد. این نیروها عبارت بودند از: ۱- گردان هفتم. ۲- گردان هشتم ویژه. ۳- گردان نهم ویژه. ۴- گردان توپخانه ۱۲۰ میلی‌متری. ۵- گردان توپخانه ۱۰۵ میلی‌متری. ۶- گردان‌های توپخانه لشکر سوم.
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
سرهنگ ستاد صباح خلف الدلیمی، افسر استخبارات لشکر سوم می‌گفت: مأموریت ما بستگی به اوضاع داخلی خوزستان دارد. بر اساس قرار محرمانه‌ای، به محض ورود نیروهای ما به خرمشهر، در خوزستان اعلام حکومت خودمختاری می‌شود و به عراق می‌پیوندد و در آنجا یک شخصیت مهم به نام طالقانی حضور دارد که حاکم این منطقه خواهد شد.
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
فرماندهی عراق، گمان می‌کرد که نیروهای اعزامی ما به خوزستان طی مدت یک هفته به اهداف خود نایل می‌آیند
کاربر ۲۸۷۰۲۴۱
به او گفتم: چرا در این مرحله جدید هم شما شکست خوردید؟ گفت: در این باره حرف‌هایی دارم که باید فقط میان من و تو به‌عنوان یک راز باقی بماند و بعد ادامه داد: در سینه حرف‌های زیادی دارم ما با لشکری از فرشتگان روبرو هستیم. علی‌رغم اینکه از نظر عِدّه و عُدّه برتری با ماست، اما دچار ترس و وحشت می‌شویم، گمان می‌کنیم عرض یک ساعت شهر را تصرف می‌کنیم اما حقیقت این است که تنها چند متری هم که پیش می‌رویم باید خون‌های زیادی به‌عنوان بهای آن بپردازیم... نمی‌دانم شاید ذرات شن و ماسه در آن لحظات به گلوله تبدیل می‌شوند.
ادریس
طبیعتاً حال و هوای کاظمین در آن زمان حال و هوای امام خمینی را داشت. بیشتر خانواده‌های عراقی موجود در کاظمین به‌طور عاطفی و عقلی به امام خمینی ره گرایش دارند، اما این عشق و علاقه ابراز نمی‌شود و در دل‌ها باقی است.
ادریس
در آن برهه از زمان دستگاه تبلیغاتی عراق به شدت در تلاش بود تا حقیقت را وارونه جلوه دهد و حقایق را کاملاً برعکس برای مردم مجسم سازد و این موضوع را نباید مخفی کرد که تعداد زیادی از مردم فریب خوردند و قربانی تبلیغات عراق شدند.
ادریس

حجم

۳۴۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۳۴۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۵۰%
تومان