بریدههایی از کتاب آن فرانک؛ خاطرات یک دختر جوان
نویسنده:آن فرانک
مترجم:شهلا طهماسبی
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۲از ۱۴۴ رأی
۴٫۲
(۱۴۴)
بیرون اتفاقات وحشتناکی رخ میدهد. مردم بیچیز بیپناه را در هر ساعت شبانهروز از خانههاشان بیرون میکشند و تنها چیزی که اجازه میدهند با خودشان ببرند، یک کولهپشتی و کمی پول است که آن را هم بین راه ازشان میدزدند. خانوادهها از هم میپاشند؛ مردها، زنها و بچهها از هم جدا میشوند؛ بچهها از مدرسه به خانه میآیند و میبینند پدر و مادرشان در خانه نیستند؛ زنها از خرید به خانه برمیگردند و میبینند درِ خانهشان مهر و موم شده و اعضای خانوادهشان رفتهاند. در هلند، مسیحیها هم با وحشت دست به گریباناند چون پسرهاشان به آلمان اعزام میشوند؛ همه وحشتزدهاند. هر شب صدها هواپیما از آسمان هلند رد میشوند که روی شهرهای آلمان بمب بریزند. هر ساعت صدها و بلکه هزارها نفر در روسیه و آفریقا کشته میشوند. هیچکس نمیتواند خود را کنار بکشد، همهٔ جهان در حال جنگ است و با اینکه متفقین بیکار ننشستهاند، چشماندازی از پایان جنگ دیده نمیشود.
کاربر ۳۳۷۳۹۹۳
آنها از همهچیز انتقاد میکنند، منظورم همهچیزِ من است: رفتارم، شخصیتم، لحن صحبتم، تکتک خصوصیاتم از فرق سر تا نوک پا و از نوک پا تا فرق سر، آن سوژه همهٔ حرفهای خالهزنکی و یکیبهدوها کردنهاست. تماممدت سرم داد میکشند و حرفهای تند بهم میزنند
کاربر ۳۳۷۳۹۹۳
مدام میگویند، چقدر خوب است که هر چهار نفر با همایم، خیلی خوب با هم کنار میآییم، اما یک لحظه هم فکر نمیکنند که من چنین احساسی ندارم.
کاربر ۳۳۷۳۹۹۳
یکی از سؤالاتی که خیلی از مواقع ذهن مرا مشغول میکند این است که چرا زنها را پایینتر از مردها میدانستهاند و هنوز میدانند. میتوانیم به سادگی بگوییم، این عادلانه نیست، ولی مرا اقناع نمیکند. من به راستی میخواهم از علت این بیعدالتی بزرگ سر دربیاورم!
احتمالاً مردها از همان اول به دلیل قدرت بدنیشان بر زنها مسلط بودهاند. این مرد است که پول درمیآورد، به فرزند هستی میبخشد و هر کار که میلش میکشد، میکند... تا همین اواخر، زنها در سکوت این وضع را تحمل میکردند، که به نظر من ابلهانه بود، چون هرچه بیشتر ادامه یابد، ریشهدارتر میشود. خوشبختانه چشم زنها با تحصیلات و کار و پیشرفت باز شده و توانستهاند در خیلی از کشورها حقوق برابر با مردها بهدست بیاورند. امروز خیلیها بهطور عمده زنها ـ همینطور مردها ـ
کاربر ۱۳۰۶۴۰۲
ـ تماشای آسمان، ابرها، ماه و ستارهها به راستی به من آرامش و امید میبخشد. دمخور بودن با طبیعت از صدها قطرهٔ والرین یا قرص پِرامید مؤثرتر است. طبیعت باعث میشود متواضع و فروتن شوم و آمادگی یابم که با هر ضربهای شجاعانه روبهرو شوم!
کاربر ۱۳۰۶۴۰۲
پدر و مادرها تنها میتوانند بچههاشان را نصیحت کنند یا راه و چاه را نشانشان بدهند. درنهایت خود آدمها شخصیتشان را میسازند.
Nika
زیبایی حتی در هنگام بدبختی و مصیبت باقی میماند. اگر در جستوجویش باشی خوشبختیهای بیشتر کشف میکنی و به تعادل دست مییابی. کسی که خوشحال است، دیگران را هم خوشحال میکند؛ کسی که شجاعت و ایمان دارد، هرگز بدبخت از دنیا نمیرود!
Nika
در این لحظات به جای فکر کردن به بدبختیها، به زیبایی فکر میکنم که هنوز باقی است. این نقطهٔ افتراق من و مادر است. او برای مقابله با غم و اندوه توصیه میکند «به رنجها و مصیبتهای دنیا فکر کن و شکرگزار باش که جزئی از آن نیستی.» و من توصیه میکنم «از خانه بیرون برو، به روستا برو و از آفتاب و مواهب طبیعت لذت ببر. بزن بیرون و سعی کن به سرخوشی درون و پیرامونت فکر کنی، به زیباییهای درونت و اطرافت فکر کن و خوشحال باش.»
z.gh
من هم مثل تو دلم برای آزادی و هوای تازه تنگ است، اما فکر میکنم که محرومیت ما از این بابت به قدر کفایت جبران شده است. منظورم از درون است.
امروز صبح که مدتی طولانی جلو پنجره نشسته بودم و بیرون را تماشا میکردم و عمیقاً به خدا و طبیعت میاندیشیدم، از ته قلب احساس کردم که خوشبختم. پتر، تا زمانی که انسانها این خوشبختی را در وجودشان احساس میکنند و از طبیعت و سلامتی و خیلی چیزهای دیگر لذت میبرند، قادر خواهند بود آن را دوباره به چنگ آورند.
ثروت، شهرت و همهٔ چیزهای دیگر ازدسترفتنی است. اما خوشبختی قلبی، گرچه ممکن است گاهی کاهش یابد، اما تا زمانی که انسان زنده است همیشه با اوست تا دوباره وجودش را سرشار کند.
z.gh
باور کن اگر یک سالونیم دهانت را بسته باشی، گاهی مواقع احساس خفقان میکنی. اما احساسات را نمیتوان ندیده گرفت، هرچند که غیرمنصفانه یا قدرنشناسانه به نظر بیاید. دل من برای دوچرخهسواری، رقص، سوت زدن، تماشا کردن دنیا، احساس جوانی کردن و آزاد بودن، پر میکشد، با اینهمه نمیتوانم چیزی بروز بدهم.
z.gh
احساس میکنم پرندهٔ آوازخوانیام که بالهایش چیده شده و تماممدت خودش را به دیوارههای قفس تاریکش میکوبد. صدایی در درونم فریاد میکشد «بگذارید بروم بیرون، من به هوای تازه و خنده احتیاج دارم!» تماممدت روی کاناپه ولو شدهام، حتی حوصله ندارم جواب حرف کسی را بدهم. خواب باعث میشود که این سکوت و ترس کشنده به سرعت رد شود و زمان سریعتر بگذرد، چون کشتناش غیرممکن است.
z.gh
تنها راه انحراف فکر از این مسائل، کتاب خواندن است و من این اواخر کلی کتاب خواندهام.
z.gh
«خودت را نباز، روحیهات را حفظ کن، اوضاع ناگزیر از بهبود است!»
z.gh
عشق چیست؟ تصور نمیکنم بشود عشق را با کلمات توصیف کرد. عشق، درک دیگری، اهمیت قائلشدن برای او و شریکشدن در شادیها و غمهای اوست.
HeliOs
مشکل ما این است که گاهی واقعیت تلخ، دیر یا زود، ایدهآلها، رویاها و امیدهایی را که در قلبمان پروراندهایم، درهم میشکند. و عجیب است که گرچه من از ایدهآلهایم دست نکشیدهام، به نظر پوچ و غیرقابل تحقق میآیند. با اینحال هنوز به آنها چنگ انداختهام چون معتقدم با تمام این حرفها، انسانها ته قلبشان خوب و پاکاند.
برای من ممکن نیست که زندگیام را بر پایهٔ اغتشاش، مصیبت و مرگ بنا کنم. میبینم که دنیا آرامآرام بهسوی سبعیت پیش میرود. صدای طوفانی را که نزدیک میشود و روزی ما را هم نابود میکند، میشنوم، درد و رنج میلیونها انسان را احساس میکنم. با اینهمه، هنگامی که به آسمان مینگرم، احساس میکنم که همهچیز روبه بهبود است، این ستم و ظلم سرانجام پایان مییابد، صلح و آرامش دوباره بازمیگردد و من باید ایدهآلهایم را برای آن روز حفظ کنم. شاید روزی بتوانم آنها را تحقق بخشم!
نگین
تا زمانی که انسانها این خوشبختی را در وجودشان احساس میکنند و از طبیعت و سلامتی و خیلی چیزهای دیگر لذت میبرند، قادر خواهند بود آن را دوباره به چنگ آورند.
ثروت، شهرت و همهٔ چیزهای دیگر ازدسترفتنی است. اما خوشبختی قلبی، گرچه ممکن است گاهی کاهش یابد، اما تا زمانی که انسان زنده است همیشه با اوست تا دوباره وجودش را سرشار کند.
مژگان
گاهی واقعیت تلخ، دیر یا زود، ایدهآلها، رویاها و امیدهایی را که در قلبمان پروراندهایم، درهم میشکند. و عجیب است که گرچه من از ایدهآلهایم دست نکشیدهام، به نظر پوچ و غیرقابل تحقق میآیند. با اینحال هنوز به آنها چنگ انداختهام چون معتقدم با تمام این حرفها، انسانها ته قلبشان خوب و پاکاند.
برای من ممکن نیست که زندگیام را بر پایهٔ اغتشاش، مصیبت و مرگ بنا کنم. میبینم که دنیا آرامآرام بهسوی سبعیت پیش میرود. صدای طوفانی را که نزدیک میشود و روزی ما را هم نابود میکند، میشنوم، درد و رنج میلیونها انسان را احساس میکنم. با اینهمه، هنگامی که به آسمان مینگرم، احساس میکنم که همهچیز روبه بهبود است، این ستم و ظلم سرانجام پایان مییابد، صلح و آرامش دوباره بازمیگردد و من باید ایدهآلهایم را برای آن روز حفظ کنم. شاید روزی بتوانم آنها را تحقق بخشم!
forooghsoodani
در جایی خواندهام که «جوانها، ته قلبشان، به مراتب از پیرها تنهاترند.» به نظر من کاملاً حقیقت دارد.
بنابراین اگر فکر میکنی زندگی در اینجا برای بزرگترها سختتر از بچههاست، باید بگویم بههیچوجه اینطور نیست. بزرگترها دربارهٔ هر چیز عقیدهای دارند و از خود و اعمالشان مطمئناند. اما برای ما جوانها حفظ عقایدمان در زمانی که ایدهآلها درهم میشکنند و نابود میشوند، زمانی که جنبهٔ بد سرشت انسانی غلبه پیدا میکند و همه نسبت به حقیقت، عدالت و خدا شک میکنند، خیلی سختتر است.
forooghsoodani
چقدر خوب بود اگر همه هر شب، رفتارهایی را که در طول روز داشتند، مرور میکردند و کارهای خوب و بدشان را میسنجیدند. آنوقت خودبهخود سعی میکردند با آمدن هر روز بهتر رفتار کنند و بیتردید آرزوهاشان چندی بعد محقق میشد. این نسخه در دسترس همه هست، خرجی ندارد و صددرصد مفید است. کسانی که این را نمیدانند به تجربه درخواهند یافت که «وجدان راحت به انسان قدرت میدهد!»
forooghsoodani
هر روز از خودمان میپرسیم: «منظور از این جنگ چیست؟ خدایا، چرا مردم نمیتوانند در صلح و آرامش با هم زندگی کنند؟ اینهمه نابودی و انهدام برای چیست؟»
سؤال قابل درکی است، ولی هنوز کسی جواب قانعکنندهای برایش پیدا نکرده است. چرا کارخانههای انگلستان از یک طرف هواپیماهای غولپیکر و بمبهای مخربتر تولید میکنند و از طرف دیگر تند و تند خانهها را بازسازی میکنند؟
چرا هر روز میلیونها صرف جنگ میشود، درحالیکه یک پنی برای پیشرفت علم پزشکی، هنرمندان یا فقرا خرج نمیشود؟ چرا مردم باید اینطور گرسنگی بکشند درحالیکه جاهای دیگر دنیا غذا خروارخروار دور ریخته میشود؟ خدایا، چرا آدمها اینطور دیوانه شدهاند؟
من قبول ندارم که جنگ را فقط سیاستمدارها و سرمایهدارها راه میاندازند. به نظر من آدمهای عادی هم همینقدر مقصرند، وگرنه از مدتها پیش شورش میکردند! در انسان میل به نابودی وجود دارد، میل به خشونت، قتل و کشتار و تا زمانی که تکتک آدمها بدون استثنا متحول نشوند، جنگ تا ابدالدهر ادامه خواهد یافت و همهٔ چیزهایی که به دست بشر ساخته شده، کاشته شده و رشد کرده، نابود و ریشهکن میشود تا دوباره همهچیز از نو شروع شود!
forooghsoodani
حجم
۵۸۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۷ صفحه
حجم
۵۸۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۷ صفحه
قیمت:
۱۵۴,۰۰۰
۷۷,۰۰۰۵۰%
تومان