بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آن فرانک؛ خاطرات یک دختر جوان | صفحه ۱۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آن فرانک؛ خاطرات یک دختر جوان

بریده‌هایی از کتاب آن فرانک؛ خاطرات یک دختر جوان

نویسنده:آن فرانک
امتیاز:
۴.۲از ۱۴۴ رأی
۴٫۲
(۱۴۴)
گاهی فکر می‌کنم وحشتناک است که انسان به نزدیک‌ترین کسان خودش نیز نتواند اعتماد کند.
forooghsoodani
لابد مادربزرگ با اینکه ما را داشت، خیلی تنها بود. انسان ممکن است با اینکه خیلی‌ها دوستش دارند، تنها باشد
forooghsoodani
اما یک قاعده را نباید فراموش کرد؛، به همه‌چیز بخند و دیگران را فراموش کن! می‌دانم که خیلی خودخواهانه است، اما این تنها دوای درد کسانی است که به حال خودشان اشک می‌ریزند.
lucifer
احساس می‌کنم پرندهٔ آوازخوانی‌ام که بال‌هایش چیده شده و تمام‌مدت خودش را به دیواره‌های قفس تاریکش می‌کوبد. صدایی در درونم فریاد می‌کشد «بگذارید بروم بیرون، من به هوای تازه و خنده احتیاج دارم!»
forooghsoodani
بچه‌های این محله با بلوزهای نازک و کفش‌های چوبی راه می‌روند؛ نه پالتو دارند، نه کیف، نه کلاه و نه کسی را که بهشان کمک کند. هویج سق می‌زنند تا احساس شدید گرسنگی‌شان را فروبنشانند و از خانه‌های سرد و خیابان‌های سرد به کلاس‌هایی سردتر می‌روند. اوضاع در هلند به قدری بد است که بچه‌ها گله‌وار در خیابان جلو رهگذرها را می‌گیرند و ازشان نان می‌خواهند. من می‌توانم ساعت‌ها دربارهٔ مصیبت‌هایی که جنگ به همراه آورده، برایت حرف بزنم، اما این احساس بدبختی‌ام را چند برابر می‌کند
Ati
من از اینکه در رختخوابی گرم و نرم می‌خوابم، درحالی‌که آن بیرون عزیزترین دوستانم از خستگی از پا درآمده‌اند یا مدام با لگد به زمین می‌افتند، احساس پستی و رذالت می‌کنم
Ati
تنها آرزویم این است که نتیجه‌ای از کارم بگیرم یا یک‌بار هم که شده، کسی که دوستم دارد، به من دلگرمی و قوت قلب بدهد
Ati
گریه ممکن است آرامش‌بخش باشد، به این شرط که در تنهایی نباشد.
Metaf
فرمان‌های ضدیهود، آزادی‌های ما را به‌شدت محدود کرد: یهودی‌ها باید به آستین لباسشان یک ستارهٔ زرد می‌دوختند، باید دوچرخه‌هاشان را به دولت تحویل می‌دادند، اجازه نداشتند سوار تراموا شوند، اجازه نداشتند حتی با ماشین خودشان رانندگی کنند، باید فقط بین ساعت سه و پنج بعدازظهر خرید می‌کردند، باید فقط به آرایشگاه‌های یهودی می‌رفتند، اجازه نداشتند از ساعت هشت شب تا شش صبح در خیابان باشند، اجازه نداشتند به تئاتر، سینما و مکان‌های تفریحی دیگر بروند، اجازه نداشتند از استخر شنا، زمین تنیس، زمین هاکی یا سایر زمین‌های ورزشی استفاده کنند، اجازه نداشتند قایق‌سواری کنند، اجازه نداشتند در ملاءعام هیچ نوع فعالیت ورزشی انجام دهند؛ اجازه نداشتند از ساعت هشت شب به بعد در باغ خودشان یا دوستانشان بنشینند، اجازه نداشتند به خانهٔ مسیحی‌ها بروند، جز مدرسه‌های یهودی جای دیگری نمی‌توانستند درس بخوانند و غیره و غیره.
z.gh
تمام هفته منتظر شنبه‌ایم چون شنبه برای ما یعنی کتاب. درست عین بچه‌ها که انتظار هدیه را می‌کشند. آدم‌های عادی نمی‌دانند کتاب برای آدم‌های توی قفس چه مفهومی دارد. کتاب خواندن و رادیو گوش‌دادن تنها تفریح و سرگرمی ماست.
محسن
تمام هفته منتظر شنبه‌ایم چون شنبه برای ما یعنی کتاب. درست عین بچه‌ها که انتظار هدیه را می‌کشند. آدم‌های عادی نمی‌دانند کتاب برای آدم‌های توی قفس چه مفهومی دارد. کتاب خواندن و رادیو گوش‌دادن تنها تفریح و سرگرمی ماست.
محسن
خدایا، چرا آدم‌ها این‌طور دیوانه شده‌اند؟ من قبول ندارم که جنگ را فقط سیاستمدارها و سرمایه‌دارها راه می‌اندازند. به نظر من آدم‌های عادی هم همین‌قدر مقصرند، وگرنه از مدت‌ها پیش شورش می‌کردند! در انسان میل به نابودی وجود دارد، میل به خشونت، قتل و کشتار و تا زمانی که تک‌تک آدم‌ها بدون استثنا متحول نشوند، جنگ تا ابدالدهر ادامه خواهد یافت و همهٔ چیزهایی که به دست بشر ساخته شده، کاشته شده و رشد کرده، نابود و ریشه‌کن می‌شود
زمانی
این جمله جلو چشم‌هایم ظاهر شد «کاغذ صبورتر از انسان است.»
زمانی
من با این حرف پل دوکریف نویسندهٔ این کتاب کاملاً موافقم. او می‌گوید، مردها باید بیاموزند که در آن بخش از جهان که متمدن به حساب می‌آوریم، دیگر زایش، امری حتمی و اجتناب‌ناپذیر تلقی نمی‌شود. حرف زدن برای مردها آسان است، چون هرگز مجبور نبوده‌اند و مجبور نیستند رنج و مصیبتی را که زن‌ها تحمل می‌کنند، تحمل کنند!
sana
موقعی که به دوستان صمیمی خودم که مرگ و زندگی‌شان در دست هیولاهایی است که بی‌رحم‌تر از آن‌ها وجود ندارد فکر می‌کنم، از ترس می‌لرزم. و همهٔ این‌ها فقط برای این است که آن‌ها یهودی‌اند...
sana
من می‌توانم ساعت‌ها دربارهٔ مصیبت‌هایی که جنگ به همراه آورده، برایت حرف بزنم، اما این احساس بدبختی‌ام را چند برابر می‌کند. تنها کاری که از ما برمی‌آید، این است که در نهایت آرامش صبر کنیم تا این دوران به پایان برسد، یهودی‌ها و مسیحی‌ها به یک‌اندازه منتظرند؛ همهٔ دنیا منتظر است و بسیاری منتظر مرگ‌اند.
niloo_books
من می‌توانم ساعت‌ها دربارهٔ مصیبت‌هایی که جنگ به همراه آورده، برایت حرف بزنم، اما این احساس بدبختی‌ام را چند برابر می‌کند. تنها کاری که از ما برمی‌آید، این است که در نهایت آرامش صبر کنیم تا این دوران به پایان برسد، یهودی‌ها و مسیحی‌ها به یک‌اندازه منتظرند؛ همهٔ دنیا منتظر است و بسیاری منتظر مرگ‌اند.
niloo_books
من می‌توانم ساعت‌ها دربارهٔ مصیبت‌هایی که جنگ به همراه آورده، برایت حرف بزنم، اما این احساس بدبختی‌ام را چند برابر می‌کند. تنها کاری که از ما برمی‌آید، این است که در نهایت آرامش صبر کنیم تا این دوران به پایان برسد، یهودی‌ها و مسیحی‌ها به یک‌اندازه منتظرند؛ همهٔ دنیا منتظر است و بسیاری منتظر مرگ‌اند.
niloo_books
من می‌توانم ساعت‌ها دربارهٔ مصیبت‌هایی که جنگ به همراه آورده، برایت حرف بزنم، اما این احساس بدبختی‌ام را چند برابر می‌کند. تنها کاری که از ما برمی‌آید، این است که در نهایت آرامش صبر کنیم تا این دوران به پایان برسد، یهودی‌ها و مسیحی‌ها به یک‌اندازه منتظرند؛ همهٔ دنیا منتظر است و بسیاری منتظر مرگ‌اند.
niloo_books
من می‌توانم ساعت‌ها دربارهٔ مصیبت‌هایی که جنگ به همراه آورده، برایت حرف بزنم، اما این احساس بدبختی‌ام را چند برابر می‌کند. تنها کاری که از ما برمی‌آید، این است که در نهایت آرامش صبر کنیم تا این دوران به پایان برسد، یهودی‌ها و مسیحی‌ها به یک‌اندازه منتظرند؛ همهٔ دنیا منتظر است و بسیاری منتظر مرگ‌اند.
niloo_books

حجم

۵۸۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۵۷ صفحه

حجم

۵۸۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۵۷ صفحه

قیمت:
۱۵۴,۰۰۰
۷۷,۰۰۰
۵۰%
تومان