دوستِ من
دوستِ عزیزِ من
در ولگردیِ بیدلیل این شبها
هر وقت ... واژه کم آوردی
به کسی بیندیش که دوستش میداری،
بلادرنگ ... دنیا به یاریات میآید.
🌿sepidar🌿
هر وقت دیدی واژهها
برای من سیاه پوشیدهاند
حتما میخواهد اتفاقی بیفتد.
زنگی بزن
دیر میشود گاهی
زنگی بزن!
Farzane H
خدایا
دردی اگر هست
که هست،
من که به تو
نزدیکتر از این سَرخوردگانِ خاموش نشستهام،
پس چرا کاری نمیکنی؟
من
ترانهخوانِ بیبدیلِ آزادیِ آدمیام هنوز.
mobina
هی شاعرِ بعد از این!
قبولِ زحمت بفرمایید
بعضی ناگفتههای محرمانه را
یواشکی به ماه بگویید.
B-vafa
یک لحظه به سایه رفتن
سرنوشتِ آفتاب را
تغییر نخواهد داد ...
تو
کارِ خودت را بکن،
دنیا هم
راهِ خودش را خواهد رفت.
mobina
شعر
ظاهرا
آخرین اشتباهِ آدمیست،
و آدمی
باطنا
آخرین خطایِ خویش.
هی جهانِ چارهْناپذیر ...!
mobina
من
هر چه دارم، همین است:
کفِ دستی کلمه، یکی دو عبارتِ آرام
و یک علاقهای عمیق به اولادِ آدمی.
به دوستانم بگو نگرانِ من نباشند
من در نبرد با بیداد ... به بلوغ رسیدهام.
معلوم است که به همین سادگیها
به زانو در نمیآیم.
مهندس
هی دردْپذیرِ بزرگ
تاوانِ عبور از تاریکی
تحمل تاریکی است.
فاطمه
ایستاده آنجا
نیمی کبوتر وُ
نیمی آهو،
میگوید نزدیکتر بیا،
میگوید ما به هزار مگویِ بیدلیل
تو را شاعرترین اولادِ آدمی آفریدهایم:
هی دردْپذیرِ بزرگ
تاوانِ عبور از تاریکی
تحمل تاریکی است.
721
تاوانِ عبور از تاریکی
تحمل تاریکی است.
Farzane H