بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جنگ بود | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جنگ بود

بریده‌هایی از کتاب جنگ بود

نویسنده:احسان محمدی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۳۵ رأی
۴٫۵
(۳۵)
همیشه فکر می‌کردم چرا روی پیت‌های حلبی روغن می‌نویسند: هیدروژنه! در زبان کُردی به زن می‌گویند «ژن»! از طرف دیگر می‌دانستم حیدر را با این «ه» نمی‌نویسند. ولی نمی‌فهمیدم چرا باید در مورد حیدر و زنش روی پیت حلبی چیزی بنویسند؟
mkt182
تقصیر عراقی‌هاست. باید آن‌ها را شکست می‌دادیم!
مرتضی ش.
- به من می‌گوید بچه‌ات را ببر به من چه! به چه حقی این حرف را می‌زنی؟ تو از کشور من حقوق می‌گیری، بلد نیستی کاری بکنی، برگرد به کشورت!
مرتضی ش.
درسش خیلی خوب بود. یک بار توی مسابقات علمی اول شد. اسمش را فرستادند برای اداره آموزش و پرورش دهلران! البته فقط اسمش رفت، وگرنه خودش مثل ما توی روستا ماند و جایی نرفت.
مرتضی ش.
بیژن درس‌خوان بود و ساکت! آن‌قدر ساکت که شاید در طول یک سال تحصیلی ده جمله نمی‌گفت. درسش اما حرف نداشت. کاردستی‌هایش آن‌قدر خوب بود که آقای زحمتکش آن‌ها را نگه می‌داشت.
مرتضی ش.
شیخ حسن قنددان را تکان می‌داد. قندها ریز شکسته شده بودند. چند وقتی بود قند گیر نمی‌آمد، مادرم ریز شکسته بود. از توی قنددان دو قند ریز را با هم برداشت و توی چای زد و گذاشت توی دهانش.
shariaty
مادر می‌گفت وقتی بابا می‌آید، بگذارید چای بخورد، شام بخورد و هی آویزانش نشوید! ولی گوش نمی‌دادیم. دوست داشتیم برایمان حرف بزند.
shariaty
حالا ما دو چیز داشتیم که به آن افتخار کنیم؛ یکی این‌که عمو جوانمیر در جنگ با عراقی‌ها زخمی شده بود و دوم این‌که سوار هواپیمای راستکی شده بود!
shariaty
فرار کنید! عراقی‌ها آمدند! قلبمان هُری ریخت پایین! کجا را داشتیم فرار کنیم؟ عراقی‌ها از کدام طرف داشتند می‌آمدند؟ بابا کجا بود؟ چطور می‌توانستیم فرار کنیم؟ صدای جیغ زدن زن‌ها بلند شد. به طرف خانه دویدیم. مادرم داد زد: - احسان! اختر! بدوید! عراقی‌ها آمدند!
3741
بعد خسته و خاک‌آلود اما خوشحال، می‌رفتیم خانه. دوباره روستا در سکوت فرومی‌رفت. دوباره یک شب تازه شروع می‌شد. دوباره فانوس‌ها علم می‌شدند و ما سربازهایی که آرنج‌ها و زانوهایمان هنوز درد می‌کرد، مشق‌های فردا را می‌نوشتیم. شب‌هایی که مادر حوصله داشت، چرخ خیاطی‌اش را می‌آورد و شروع می‌کرد به خیاطی! چرخ خیاطی سیاه بود و با دست آن را می‌چرخاند. جعبه‌ای چوبی و نارنجی داشت و رویش نوشته بود: مارشال.
3741
حالا صدای آهنگران را می‌شنیدیم. خش‌دار بود، اما برای ما شنیدن آن صدا پر از شوق و لذت بود: - جاده و اسب مهیاست، بیا تا برویم! کربلا منتظر ماست بیا تا برویم!
3741
نمی‌خواستم باور کنم که جنگ مادرش را این همه آسان و دردناک از او گرفته است. فکر کردم وقتی دوباره برویم سر میزهای چوبی و خط‌خطی کلاس چهارم بنشینیم، هنوز حوصله دارد برای کاردستی از پیت‌های حلبی جای روغن نباتی، تراکتور و بیل درست کند؟ هنوز حوصله دارد مثل وقتی که سر کلاس، تمرین‌های ریاضی را بهتر از همه ما حل می‌کرد، آرام و بی‌صدا گچ را از دست جعفر فلاح‌زحمتکش بگیرد و روی تخته‌سیاه بنویسد؟
z.gh
هیدروژنه! در زبان کُردی به زن می‌گویند «ژن»! از طرف دیگر می‌دانستم حیدر را با این «ه» نمی‌نویسند. ولی نمی‌فهمیدم چرا باید در مورد حیدر و زنش روی پیت حلبی چیزی بنویسند؟
Mary gholami
* ابوذر ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۹ هنگام عملیات نقشه‌برداری برای یک پروژه شرکت نفت در منطقه بیات موسیان، با برخورد به مین‌های باقی‌مانده از جنگ به شهادت رسید... جنگ هنوز زنده است!
مرتضی ش.
حالا می‌فهمیدم وقتی بابا می‌گفت جنگ پیروز ندارد، یعنی چه! اشک زایید توی چشم‌هایم.
مرتضی ش.
نمی‌خواستم باور کنم که جنگ مادرش را این همه آسان و دردناک از او گرفته است. فکر کردم وقتی دوباره برویم سر میزهای چوبی و خط‌خطی کلاس چهارم بنشینیم، هنوز حوصله دارد برای کاردستی از پیت‌های حلبی جای روغن نباتی، تراکتور و بیل درست کند؟ هنوز حوصله دارد مثل وقتی که سر کلاس، تمرین‌های ریاضی را بهتر از همه ما حل می‌کرد، آرام و بی‌صدا گچ را از دست جعفر فلاح‌زحمتکش بگیرد و روی تخته‌سیاه بنویسد؟
مرتضی ش.
کسی یارای آرام کردن مادر را نداشت. مادر که گریه می‌کرد، قلب من می‌لرزید.
مرتضی ش.
هیچ‌چیز از نورکه نمانده بود، فقط پسرش از توی شکمش خورده بود به دیوار! می‌دانی جمع کردن آن تکه‌های بدنش از روی دیوار خانه‌اش، چقدر سخت بود؟ هی گشتیم، گفتیم شاید یک تکه از بدنش باشد. فقط یک ذره از پایش بود، اندازه کف دست!
مرتضی ش.
دلم پیش بابا جا مانده بود.
مرتضی ش.
مادرم، آن زن آرام و مهربان که همیشه تنها بود و ما را بزرگ می‌کرد، حالا گرفتار شده بود. بابا هنوز نیامده بود.
مرتضی ش.

حجم

۱۰۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۵۹ صفحه

حجم

۱۰۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۵۹ صفحه

قیمت:
۷,۵۰۰
تومان