بریدههایی از کتاب رمانتیکهای عاشق
نویسنده:ویکتور هوگو، الکساندر پوشکین
مترجم:کاوه میرعباسی
انتشارات:انتشارات کتابسرای نیک
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۵از ۸ رأی
۳٫۵
(۸)
ملالانگیزترین مرد در بیان احساسات خویش هستم. تنها یک عبارت بلدم، و وقتی میگویم «دوستت دارم»، همهچیز را بیان کردهام.
SMelikaaseyd
اگر کسی عینک سبز بر چشم بزند، گمان خواهد بُرد که هرچه میبیند، سبز است ـ و هرگز قادر به این نتیجهگیری نخواهد بود که آیا چشمهایش همان چیزی را به او نشان میدهند که در واقعیت وجود دارد یا چیزی به آن اضافه شده است که متعلق به آن شیء نیست، بلکه متعلق به چشم است.
mahdi_ch_h
«دارم میروم، چراکه دیگر چیزی در این زندگی برایم باقی نمانده است، نه یادگیری و نه دستیابی.»
mahdi_ch_h
تابهحال کسی بهاندازهی من عاشقت نبوده. نگاه کن؛ چگونه از دست رفتهام! من غرق شدهام، غرقه در عشق. عاشقت هستم با تمام گوشت و خون و استخوانم. دارم از عشق میمیرم؛ عشقی که جاودان، توصیفناپذیر، بیمبالات، بیطاقت و ورای رستگاری است. تو دوستداشتنی، ستودنی، جدا از مرگ هستی. نه؛ بهبود نمییابم، برای زندگی دست و پا نمیزنم، و اینگونه ترجیح میدهم؛ و مردن برای عشق تو میارزد به زندگی.
nes
آلفرد، یقین داشته باش حتی فکر کردن به اینکه عشقت را از دست بدهم، اندوهگینم میکند. اینکه نقش معشوقهات را داشته باشم یا مادرت را، چه فرقی دارد؟ اینکه با عشق در وجودت جان دمیدهام یا با دوستی ـ اینکه در کنارت شاد بودهام یا غمگین، هیچکدام از آنها در حال حاضر طرز تفکرم را تغییر نمیدهد. میدانم عاشقت هستم و همین کافی است
nes
آه آدل، این سخنان را با خلسهی شاعرانه اشتباه نگیر ـ خلسهی تو تا ابد دوام دارد و روز به روز فزونی مییابد. روحم تماماً از آن تو است. اگر تمام وجودم از آن تو نبود، هماهنگی هستیام را از دست میدادم و میبایست جان میباختم ـ مرگی گریزناپذیر.
nes
بزرگترین رضایتم ترک کردن قطعی تمام جوامع بشری خواهد بود. همراه با تو و فرزندانمان به یک جزیرهی دورافتاده در دریا برویم؛ یک قایق بسازیم و خلوتگاهم با آببندهای این دنیا مسدود بشود. هیچ نقدی را نخوانم و با هیچ نویسندهای همصحبت نشوم.
زهرا رحیمی
چه لجوج و انکارناپذیر باید باشد روحی که اقرار نکند تو زیرکترین زن هستی و استعدادی غیرمعمول داری! هوش هیچ زنی با تو برابری نمیکند! و من مالک این گنجینه هستم! چه سعادتی دارم که غیرقابل شمارش است! آری: دلگرم هستم ـ آنچه اتفاق میافتد برایم مهم نیست؛ مسرورترین انسان هستم.
زهرا رحیمی
همهی هستیام، هر آنچه در وجودم نهفته است، همهچیز، ارزندهترین آنها، متعلق به تو بود و اگر سعی کنم به شرافت برسم، که فکر میکنم به آن رسیدهام، فقط به این دلیل است که درخور تو بشوم، تا تو را خشنودتر سازم.
زهرا رحیمی
از این موضوع اطمینان دارم که ما دو نفر به وجود آمدهایم تا یکدیگر را بشناسیم و به هم عشق بورزیم.
زهرا رحیمی
آه، حالا متعلق به من هستی! سرانجام مال من میشوی! بهزودی ـ شاید چند ماه دیگر، فرشتهام در آغوشم خواهد خفت، در آغوشم خواهد زیست. تمامی افکارت در تمامی لحظات، همهی نگاهت مال من خواهد بود؛ تمامی افکارم، تمامی لحظاتم، همهی نگاهم، از آن تو خواهد بود! آدل من!
آه! عاقبت میتوانم برای پیشرفت و کسب منزلت و موفقیت در زندگی حرفهایام کاری بکنم! با چنین امیدی، به چه شهامتی برای اقدام کردن احتیاج دارم! باشهامت، به چه موفقیتی میرسم! چه کولهبار سنگینی از اندوه از دوشم برداشته شده!
زهرا رحیمی
آدل، واژهای وجود دارد که به نظر میرسد در این هنگام از به زبان آوردنش وحشت داریم. واژهی عشق؛ و احساسی که هماکنون نسبت به تو تجربه میکنم، بیتردید عشق پاک است. الان مهم است این موضوع را محرز بکنی که آیا احساسی که تو را جان میبخشد نیز عشق است.
زهرا رحیمی
آرزویم این است که باوجود موانع، هنوز مجال داشته باشم که شوهرت باشم، حتی اگر تنها یک روز باشد. فرض میکنم قرار بود فردا ازدواج کنیم و تصمیم داشتم روز بعد خودم را بکشم، میبایست برای یک روز خوشحال میبودم، و هیچکس هیچ دلیلی برای نکوهش نمیداشت. بیوه میشدی. آدل من، آیا امکان نداشت که تحت شرایط خاصی همهچیز اینطور پیش برود؟ یک روز شادمانی میارزد به یک عمر اندوه و ناکامی.
زهرا رحیمی
بگذار یکدیگر را دوست بداریم که این تنها راه رهایی از دشمنانمان است.
زهرا رحیمی
بگذار یکدیگر را دوست بداریم که این تنها راه رهایی از دشمنانمان است.
زهرا رحیمی
همهی هستیام، هر آنچه در وجودم نهفته است، همهچیز، ارزندهترین آنها، متعلق به تو بود و اگر سعی کنم به شرافت برسم، که فکر میکنم به آن رسیدهام، فقط به این دلیل است که درخور تو بشوم، تا تو را خشنودتر سازم. شرافت روحمان، رشته نیکو و تباهیناپذیر دوستی و عشقمان است.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
تو دختری جوان و ستودنی هستی. بااینحال حس میکنم اگر تو را با یک فرشته مقایسه بکنم، برایش مایهی مباهات خواهد بود.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
عشق سالم و راستین، عشقی که اندک افرادی قادر به درک کافی آن هستند؛ عشقی که یک کیش است، معشوق را همچون الههای میستاید؛ عشقی که در پاکبازی و جانفشانی مأوا دارد، و بزرگترین قربانیها برای آن، مطلقترین لذات است.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
عشقِ روحی جاودانه است، چون آن قسمت از وجود ما که چنین حسی را تجربه میکند، نمیتواند بمیرد. این روحمان است که عشق میورزد، و نه جسممان.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
آدل، در خصوص تداوم احساس، ترس به دل راه نده که نابودیاش همسو با اراده خداوندی نیست.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
حجم
۱۱۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۱۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان