بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پیرمرد و دریا | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پیرمرد و دریا

بریده‌هایی از کتاب پیرمرد و دریا

۳٫۶
(۱۰۰)
هر روز یه شروع تازه ست. خوش شانس بودن بهتره ولی من ترجیح می‌دم دقیق باشم. بعدش وقتی شانس میاد تو آماده‌ای.»
miladehn
بدون هیچ هراسی میجنگه. نمیدونم نقشه‌ای داره یا مثل من درمانده شده.
زهرآ
کاش حداقل می‌توانستم یه بار اونو ببینم که بفهمم با چه چیزی مقابله می‌کنم.»
زهرآ
پیرمرد فکر کرد: «اون ماهی بزرگیه. باید از پسش بر بیام. نباید بذارم متوجه قدرتش و اینکه اگه فرار کنه چیکار می‌تونه انجام بده بشه. اگه من جای اون بودم الان با همه چی کنار میومدم و آنقدر می‌رفتم تا یه چیزی پاره بشه. اما خدا رو شکر ماهی‌ها به اندازه‌ی ماها که اونا را می‌کشیم باهوش نیستند هرچند که نجیب‌تر و تواناتر هستند.»
العبد
من اونا رو با دقت نگه می‌دارم فقط دیگه شانسی ندارم. اما کی می‌دونه؟ شاید امروز داشته باشم. هر روز یه شروع تازه ست. خوش شانس بودن بهتره ولی من ترجیح می‌دم دقیق باشم. بعدش وقتی شانس میاد تو آماده‌ای.
reyhan
خوش شانس بودن بهتره ولی من ترجیح می‌دم دقیق باشم. بعدش وقتی شانس میاد تو آماده‌ای.
العبد
پسرک گفت: «تو ساعت کوکی منی.» «ساعت کوکی من سن و سالمه، چرا پیرمردها صبح زود از خواب بیدار میشن؟ واسه اینکه یه روز طولانی‌تر داشته باشن؟» پسرک گفت: «نمیدونم. چیزی که من میدونم اینه که پسران جوان دیر و سخت می‌خوابن.» پیرمرد گفت: «می‌تونم به یاد بیارم. فردا سر موقع بیدارت می‌کنم.» «دوست ندارم اون منو از خواب بیدار کنه، اینجوری احساس حقارت می‌کنم.»
العبد
اما آدمیزاد برای شکست خوردن ساخته نشده، اون میتونه نابود بشه ولی شکست نمی‌خوره.»
نرگس
او با خود گفت: «هیچکس در سن پیری نباید تنها بمونه اما این اجتناب‌ناپذیره.
amir.yegane
. دست‌ها بکشید. پاها مقاومت کنید. ای سر بخاطر من دوام بیار. دوام بیارید
karbar
الان وقت فکر کردن درباره‌ی چیزیه که من برای اون متولد شده ام
الیاس
چرا پیرمردها صبح زود از خواب بیدار میشن؟ واسه اینکه یه روز طولانی‌تر داشته باشن؟
TaRi
«امید نداشتن احمقانه ست، علاوه بر این فکر می‌کنم گناهه. به گناه فکر نکن. الان بدون گناه هم به اندازه کافی مشکل دارم و درک کاملی هم از اون ندارم. درک کاملی ازش ندارم و مطمئن هم نیستم که بهش ایمان داشته باشم.
Muhammad
هیچ دردی مرد رو از پا نمیندازه
Muhammad
«کاش پسرک همراهم بود
Muhammad
ماهی نر همیشه اجازه می‌دهد ماهی ماده اول غذا بخورد.
Muhammad
«اون طعمه رو مردانه گرفت و مردانه میکشه. بدون هیچ هراسی میجنگه. نمیدونم نقشه‌ای داره یا مثل من درمانده شده
Muhammad
امید و ایمان او هرگز از بین نمی‌رفت و حالا با طلوع خورشید قدرت می‌گرفت.
Muhammad
«من عاشق نوشیدنی تو قوطی‌ام.»
.
«به زودی خوب میشی. چیزهای زیادی هست که من باید یاد بگیرم و تو می‌تونی همه چیز رو بهم یاد بدی. چقدر زجر کشیدی؟» پیرمرد گفت: «خیلی«
hamid

حجم

۱۷۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

حجم

۱۷۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
۵,۰۰۰
۵۰%
تومان